پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۵
آیا هنر کنونی کشور ما اسلامی است؟/ اگر در دورۀ معاصر تألیفاتی داشته باشیم؛ در مقابل آیندگان دستمان پر است

علی کریمی استاد دانشگاه و دکترای «تاریخ تطبیقی و تحلیلی هنر اسلامی» مطرح کرد: اگر درباره این دورۀ معاصر ما تألیفاتی داشته باشیم؛ در مقابل آیندگان دستمان پر است و می‌توانیم بگوییم ما در مورد هنر دورۀ معاصر خودمان چیزی نوشته‌ایم.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران‌ (ایبنا) - فاطمه ناصری‌فر: اساتید دانشگاه معتقدند تألیفات هنری در سطح دانشگاهی و انتشاراتی به‌شدت کم شده است و اکثر پژوهشگران به ترجمه روی آورده‌اند. منابع، رفته‌رفته از هنر اصیل ایرانی و اسلامی فاصله می‌گیرند و رو به‌سوی هنر مدرن غربی دارند. در این باب گفت‌وگویی با علی کریمی استاد دانشگاه و دکترای «تاریخ تطبیقی و تحلیلی هنر اسلامی» داشتیم تا از دانش او در زمینه استفاده کنیم. کریمی در دانشگاه‌هایی نظیر سوره و علم‌و‌فرهنگ تدریس می‌کند و اخیراً کتابی تحت عنوان «اندیشه و آثار ذبیح بهروز» منتشر کرده است. 
 
آن‌چه در ادامه می‌خوانید بخش اول از گفت‌وگو با علی کریمی پیرامون مسئلۀ تألیف هنری است:
 
- در ابتدا لطفاً برای آشنایی بیشتر کمی از فعالیت و رشتۀ تحصیلی‌تان برایمان بگویید.
 
رشتۀ تحصیلی من در مقطع دکتری تاریخ تطبیقی و تحلیلی هنر اسلامی است و درس‌هایی که در دانشگاه تدریس می‌کنم نیز ذیل همین عنوان جای می‌گیرد. به‌عنوان‌مثال «حکمت هنر اسلامی»، «هنر و تمدن اسلامی»، «فرهنگ و تمدن اسلامی» «تاریخ هنر» «مبانی نظری هنر اسلامی» و واحدهایی در حوزه ادبیات نمایشی و تاریخ‌ادبیات.
 
- برای اینکه با این مسئله کمی بیشتر آشنا شویم و راه برون‌رفت از آن را جستجو کنیم، ممکن است نظرتان را در مورد مسئلۀ تألیف هنری در ایران بگویید. به نظر شما آیا پژوهشگران ایرانی در باب هنر بیش از تألیف به ترجمه روی نیاورده‌اند؟
 
بله همینطور است که می‌فرمایید. در زمینه‌های دیگری مثل تاریخ‌نویسی هنر نیز ما این بحران را داریم. از ابتدای دوره معاصر؛ یعنی دورۀ پهلوی اول و پیش از آن دوره مشروطه و قبل از آن قاجار، می‌بینیم که ایرانی‌ها خودشان دست به نگارش آثار مکتوب هنری نزده‌اند و همواره شرق‌شناسان، سیاحان و پژوهشگرانی از کشورهای غربی در نگارش چنین آثاری پیشگام بودند. این نقطه ضعف آثار موجود در زمینه هنر است. شما اشاره کردید که خیلی از آثار ما ترجمه شده، برای مثال شرق‌شناسی اثری نوشته و پژوهشگران ما آن را ترجمه کرده‌اند و به ندرت آثاری پیدا می‌شود که تألیف خود پژوهشگران و هنرمندان ایرانی باشد. اگر هم باشد رو به سوی هنر معاصر و مدرن دارد که تقاضا و پذیرش آن در جامعه هم بیشتر است.
من در مقطع دکتری رشتۀ تاریخ تطبیقی و تحلیلی هنر اسلامی خوانده‌ام و تمرکزم بر تاریخ هنر اسلامی بوده است. این رشته، نقطۀ مقابل رشته پژوهش هنر است که دقیقاً به هنر معاصر و مدرن می‌پردازد. البته این گرایش اخیراً تفکیک شده و ما در سال‌های گذشته در دانشگاه‌ها صرفاً در رشتۀ پژوهش هنر کار می‌کردیم. 
 
- این گرایش نیز احتمالاً از همین خلأ و نبود تمرکز بر هنر ایرانی‌اسلامی برآمده است، درست است؟ 
 
بله، دقیقاً همینطور است. یعنی خلائی احساس شده است میان پژوهشگران هنری مبنی بر اینکه ما به هنر اسلامی آن‌طور که باید نپرداخته‌ایم و پیش از ما شرق‌شناسان به این موضوع پرداخته‌اند. چرا ما با وجود داده‌های هنر و تمدن اسلامی و ایرانی خودمان به این موضوعات نمی‌پردازیم و کماکان کاوشگران دیگری به آن‌ها پرداخته‌اند؟ چرا خود ما پیش‌گام نبودیم؟ چرا شرق‌شناسان و سیاحان نوشته‌اند و ما صرفاً ترجمه کرده‌ایم و جمله‌بندی آن‌ها را تغییر و بسط داده‌ایم؟ ما همین الان نیز وقتی در دانشگاه می‌خواهیم درسی ارائه دهیم، کماکان از منابع غربی استفاده می‌کنیم، مثلاً از آثار ریچارد اتینگ هاوزن که پیرامون معماری اسلامی کار کرده است، استفاده می‌کنیم. به ندرت بیش می‌آید که بتوانیم بگوییم فلان شخص ایرانی پژوهشگر هنر اسلامی است، حالا چه در حوزه تاریخ نویسی هنر و چه در حوزه منابع مکتوبی که در زمینه هنرهای اسلامی وجود دارد. این خلأ همواره بوده و هم‌اکنون نیز وجود دارد. امروزه نیز استادان دانشگاهی و پژوهشگران بارهاوبارها در نقد هنر به این مسئله اشاره می‌کنند. در زمینه نقد هنر اسلامی به‌ویژه در دوران معاصر؛ چرا که ما امتداد هنر اسلامی را در دوره معاصر نیز بررسی می‌کنیم. مثلاً آیا هنر کنونی کشور ما اسلامی است؟ یا در کل هنر در تمدن‌های اسلامی چه تعریفی دارد؟ آیا باوجوداینکه ما جامعه‌ای اسلامی هستیم، هنرمان نیز در دورۀ معاصر اسلامی هست یا نه؟
 

این‌ها بحث‌هایی است که کماکان محل اختلاف نظر میان صاحب‌نظران است. در زمینه تألیف متون ما شاهد این هستیم که پژوهشگران ایرانی و یا حتی پژوهشگران مسلمان‌ غیر ایرانی، کمتر به مقوله هنر اسلامی پرداخته‌اند. بیش از این‌ها اندیشمندان و نویسندگان و هنرشناسان غربی بودند که بعضاً مسلمان هم نبوده‌اند، اما علاقه‌مند بوده‌اند. البته علاقه‌مندی آن‌ها اهداف دیگری داشته و در تألیف کتاب خلاصه نمی‌شده است. اهداف آن‌ها مثلاً ایجاد تصویرسازی ذهنی در بین مخاطبان خاص خودشان بوده است. به عنوان مثال بسیاری از هنرشناسان و شرق‌شناسان غربی، هنر اسلامی ایران را نسبت به هنر اسلامی مصر در دورۀ ایوبیان یا عباسیان محدودتر دانسته‌اند. یعنی محدودیت‌هایی را در هنر اسلامی که در نقاط مختلف در جریان بوده قائل شده‌اند. خب می‌دانیم تمدن اسلامی گسترده بوده است و هر منطقه‌ای از آن هنر خاصی داشته است که با منطقه دیگر متفاوت بوده است. مثلاً هنری که در اندلس و اسپانیا داشتیم هنر اسلامی بوده و از دوره امویان به اندلس منتقل شده و هنری که در ایران اسلامی در همان دوره تاریخی جریان داشته، با اندلس تفاوت داشته. اهداف، جهان‌بینی، ویژگی‌ها و نقوش آن‌ها متفاوت بوده است.
 
از طرف دیگر، همین الان در دانشگاه‌های ما نیز که رشته هنر اسلامی از مقطع کارشناسی وجود دارد، تا کارشناسی ارشد و دکتری، اکثر منابعی که در برنامه درسی وزارت علوم تصویب شده است، اکثر منابع غربی هستند. البته نویسندگان و بزرگان ایرانی نیز هستند، ‌اما بسیار کم. مثلاً دکتر بلخاری از کسانی است که بر حکمت هنر اسلامی تمرکز دارند. یا یعقوب آژند و اساتید دیگر ما از این دست اساتید هستند. اما این تألیفات کم است و در باب میراث هنری ایرانی اسلامی، ما باید بیش از این‌ها دست به نگارش برده باشیم. 
 
این معضل مختص دوره فعلی نیست. چنانچه گفتم از دوره پهلوی اول کاوش‌های باستان‌شناسی انجام می‌شد، با وجود اینکه ما خودمان باستان‌شناس در کشور داشتیم، باستان‌شناسانی از کشورهای آلمان و فرانسه و انگلیس وارد کشور می‌کردیم و از آن‌ها استفاده می‌کردیم و آن‌ها نیز بعضی آثار ما را به غارت می‌بردند یا بنا به اهداف و اغراض خودشان برای تحقیقات بیشتر به کشور خودشان می‌بردند که هنوز هم در موزه‌هایشان هست. یعنی به طور کلی یا به اهداف علمی- پژوهشی می‌آمدند یا با اهداف مذهبی - سیاسی. از همان زمان ما این ضعف را داریم و این بحثی نیست که مختص به اکنون باشد. اما طبیعتاً باید تلاش‌های بیشتری برای جبران آن صورت می‌گرفت.
 
 
- شما گفتید این معضل هنوز نیز در سطح دانشگاهی ما مطرح است و جامعه دانشگاهی ما نیز به این نتیجه رسیده است که حرکت به سمت ترجمه متون هنر اسلامی است. مثلاً برای پایان‌نامه‌ها و پروژه‌هایی که شما از دانشجویانتان طلب می‌کنید، آیا آن‌ها مکلف می‌کنید به اینکه تألیف داشته باشند؟ چون ما شاهد این هستیم که برخی از اساتید صرف ترجمه را برای این پروژه‌ها می‌پذیرند. ما معتقدیم اساساً معضل روی‌آوردن به ترجمه در مقابل تألیف، به جامعه دانشگاهی برمی‌گردد. تا جایی که می‌توانیم بگوییم این رویه نوعی خیانت به هنر ایرانی و اسلامی قلمداد می‌شود و دانشجویان ما را که به‌نوعی محققان آینده این حوزه هستند، بیشتر به دنیای ترجمه سوق می‌دهند. لطفاً به ما بگویید آیا جامعه دانشگاهی برای این معضل راهکاری دارد یا نه؟ و آیا شما به شخصه تجربه‌ای در این زمینه دارید؟
 
این نکته مهمی است. در دانشگاه‌ها هم منابعی که برای هنر اسلامی تعریف شده و هم سیری که برای عنوان دروس مشخص شده است، اغلب الگوبرداری از عناوینی است که پیش‌تر در جوامع غربی وجود داشته، به‌ویژه عناوین موجود در دپارتمان‌های شرق‌شناسی آن‌ها. خب می‌دانیم در کشورهای مختلف دنیا دپارتمان‌های ایران‌شناسی و شرق‌شناسی وجود دارد که در بخشی از آن به هنر اسلامی می‌پردازند. در دوره‌ای، پژوهشگران و استادان ما از آن‌جا که خودشان منابعی نداشتند، ناگزیر بودند به این منابع رجوع کنند و بعضاً دانشجویان و پژوهشگران نوپای خودشان را نیز به ترجمه این آثار تشویق کنند تا اطلاعات بیشتری به دست بیاورند.
 
- دوره‌ای که از آن صحبت می‌کنید چه دوره‌ای است؟

می‌توان گفت همین‌الان نیز استمرار دارد. این از زمانی است که رشته‌های هنری در دانشگاه‌های ما رشد کرده، مثلاً از زمانی که رشته پژوهش هنر، مطالعات عالی هنر، تاریخ هنر اسلامی در کشور ما بوده تا همین‌الان نیز رویکرد ترجمه دیده شده است. اما خب این علاقه به ترجمه، اکنون با ساله‌های گذشته تفاوت‌هایی دارد. الان صرفاً به این معنی نیست که ترجمه کنیم چون خودمان آثار یا اطلاعاتی نداریم. ما وقتی می‌خواهیم در این زمینه کشوری را مثال بزنیم «ترکیه» را نام می‌بریم. ترکیه کشوری است که در زمینه هنر اسلامی بسیار پیشگام است. کتابخانه‌ها و منابع بسیار زیاد و در دسترسی دارد. از نسخه‌های خطی گرفته که در زمینه خوشنویسی اسلامی مطرح است تا معماری اسلامی.
 
- این منابعی که می‌فرمایید آیا مربوط به دوره‌های قدیم غارت شدۀ ایران است؟ 
 
در کل تمدن اسلامی منظور است که بخشی از آن می‌تواند به منابع ایران دورۀ اسلامی مربوط باشد که در کتابخانه‌های دانشگاه‌های ترکیه این منابع بیشتر حفظ شده‌اند. استادان به دانشجویان به‌عنوان رفرنس این منابع را برای ترجمه پیشنهاد می‌دهند تا ابتدا بخوانند و سپس ایدۀ خودشان را که در زمینه پژوهش هنر اسلامی است، تألیف کنند. یعنی این منابع خارجی که ترجمه می‌شوند، منبعی می‌شوند برای تألیف پژوهش خودمان. پس درنهایت این خود ماییم که آن‌ها را می‌نویسیم؛ که منبع اولیۀ آن پژوهش دیگری است، دیگران آن را نوشته‌اند و ما فقط آن را ترجمه کرده‌ایم. 
 
البته این بخشی از فرآیند هر پژوهشی است که از منابعی که پیش‌تر نوشته شده‌اند، استفاده کنیم؛ اما مسئله‌ی بحران‌زا و ناراحت‌کننده این است که تکیۀ ما صرفاً بر منابع ترجمه‌ای باشد به گونه‌ای که دیگر خودمان تحقیق نکنیم و مطالعۀ میدانی نداشته باشیم و خودمان در این زمینه پژوهش نکنیم. می‌توان گفت اخیراً استادان دانشگاهی و پژوهشگران به متونی روی آورده‌اند که امتداد هنر اسلامی در دورۀ معاصر باشد؛ چرا که در زمینه هنر اسلامی در طول اعصار مختلف گذشته تألیف شده است و غربی‌ها نوشته‌اند و ما چیز جدیدی نمی‌توانیم ارائه دهیم. مثلاً در زمینه هنر سلجوقی، قاجار یا صفویه مطالب بارها تکرار شده است، چه پژوهشگران غربی و شرق‌شناسان و چه خود ما که تألیفاتی داشتیم. آنچه که الان باید بیشتر بر آن تمرکز کرد امتداد هنر اسلامی در دورۀ معاصر است. ما در این زمینه باید دست به قلم بشویم. چرا که در همین دورۀ تاریخی قرار داریم و زمانی است که پژوهشگران خودشان در همین دوره زیست فرهنگی دارند. مثلاً وبینارها و نمایشگاه‌هایی که برگزار می‌شود. مثلا همین الان بسیاری از کشورهای حاشیۀ خلیج فارس و کشورهای تمدن اسلامی نمایشگاه‌هایی دارند که در حال نمایش آثار هنری اسلامی کشورهای مختلف است، حتی تمدن اسلامی در کشورهایی مثل نیجریه و آفریقا. خب هنر اسلامی‌ای که در دوران معاصر داریم به نوعی در امتداد همان جریان فرهنگی‌ای است که در هنر اسلامی گذشته بوده است. اگر درباره این دورۀ معاصر ما تألیفاتی داشته باشیم حداقل در مقابل آیندگان دستمان پر است و می‌توانیم بگوییم ما در مورد هنر دورۀ معاصر خودمان چیزی نوشته‌ایم.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها