یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۶
مسلمانان؛ آماج حملات نسل کشی

اگر همه کتاب‌هایی که درباره بوسنی نوشته شده را مطالعه کنید متوجه می‌شوید که تقریباً هیچ کجا ردی از ایرانی‌ها نیست؛ در صورتی که حضور ایران در بوسنی پررنگ و تأثیرگذار بوده است. «محاصره سارایوو» به همین دلیل کتاب مهم و قابل توجهی است.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- فاطمه سلیمانی ازندریانی؛ نویسنده و منتقد: بعد از شهادت شهید مدافع حرم  محسن حججی یک مستند درباره او دیدم. از همین مستندها با فرم تکراری که دوستان و خانواده شهید درباره او صحبت می‌کنند. از کل مستند فقط چند تصویر محو در خاطرم مانده. فقط یک عبارت شفاف است هم دکور هم چهره شخصی که این عبارت را به کار برد. البته نقل به مضمون: « محسن رفتا... راه شهادت بازه هنوز».
 
انگار که رزمندگان ایرانی همیشه دنبال این راه و باب شهادتند. چه در لبنان باشد چه در عراق و سوریه و چه در بوسنی. فروپاشی یوگوسلاوی و استقلال مناطق مختلف آن و در پی آن حمله صرب‌ها به بوسنی و جنایاتی که در طی این جنگ چندساله رخ داد، یک فرصت برای شهادت بود. یک نسل‌کشی در جریان بود و مسلمانان آماج این حملات بودند. مسلمانانی که سال‌ها در حکومت کمونیستی زیست کرده بودند و نسل جوانشان از مسلمانی فقط یک اسم به یدک می‌کشیدند و چیزی از آداب مسلمانی نمی‌دانستند. اما به جرم مسلمان بودن داشتند قتل عام می‌شدند. و هرکجا مظلومی دادخواهی کند مردان دلیری باید باشند تا به فریاد این مظلومان برسند.
 
برخی از مسلمانان و حتی نامسلمان‌های حق­‌طلب هرکدام از گوشه‌ای از دنیا یا خودشان را به بوسنی رساندند یا کمک‌هایشان را با سختی بسیار به دست مسلمانان مظلوم بوسنی رساندند. کمک‌هایی از جنس همان قلک‌هایی که توی مدرسه‌ها پر می‌شدند: «بیچاره مسلمانان نه مهمات کافی داشتند و نه سلاحی که با آن بجنگند»
 
رزمندگان و مجاهدان ایرانی حالا دوباره راهی به سوی شهادت یافته بودند. رزمندگانی که از همان روزهای ابتدای جنگ خودشان را به بوسنی رساندند و برخی تا آخر جنگ همان‌جا ماندند و تعدادی‌شان لباس شهادت به تن کردند. کاوه ذاکری یکی از همان افراد است. او که رزمنده دفاع مقدس بوده در ابتدای جنگ همراه با تعدادی از دوستانش از طریق مراجع بالاتر با راه‌های پیچیده خودشان را به بوسنی می‌رسانند. کاوه ذاکری خاطرات دوران حضورش در بوسنی را به صورت روزنوشت مکتوب می‌کرده و بعد از سال‌ها این خاطرات را در کتابی به نام «محاصره سارایوو« منتشر کرده است. کتاب از لحاظ ساختار و نثر و سایر اصول روایت‌نویسی نمره بالایی کسب نمی‌کند اما از نظر ارائه اطلاعات کتاب قابل توجهی است.
 
اگر همه کتاب‌هایی که توسط بوسنیایی‌ها یا دیگر ملیت‌ها درباره بوسنی نوشته شده را مطالعه کنید متوجه می‌شوید که تقریباً هیچ کجا ردی از ایرانی‌ها نیست در صورتی که حضور ایرانی‌ها در بوسنی حضور پررنگ و تأثیرگذاری بوده. به همین دلیل کتاب محاصره سارایوو به دلیل ارائه اطلاعات کتاب مهم و قابل توجهی است.
 
از آنجایی که خاطرات به صورت روزنوشت ثبت و ضبط شده‌اند خطا و فراموشی در آن راه ندارد و می‌شود به عنوان یه سند قابل اعتنا به آن تکیه کرد. راوی حتی مسائل کم اهمیت مثل استراحت و... را هم در کتاب حذف نکرده. این عدمِ حذف از طرفی باعث خستگی مخاطب و کند شدن ریتم کتاب می‌شود. اما از طرفی هم نشانه این است که هیچ جزئیاتی از قلم نیفتاده است.
 
ماموریت اصلی کاوه ذاکری با نام سازمانی(عبدالله) آموزش نظامی نیروهای بوسنیایی بوده: «دو وظیفه اصلی دارم. یکی تدریس دروس خودم و دوم اجرای انفجار مانورهای مربوط به دروس تاکتیک و جنگ شهری».
 
 اما رزمندگان ایرانی در کنار این آموزش‌ها فعالیت‌های جانبی دیگری هم داشتند. مثلاً تشکیل نهادی مثل کمیته امداد یا بنیاد شهید برای شناسایی خانواده شهدا مخصوصاً خانواده‌های کم‌بضاعت. این گروه دو ماموریت ویژه داشتند. هم سر زدن به آنها و اکرام خانواده شهدا و هم رساندن اقلام ضروری زندگی به آنها. گرچه به خاطر محاصره و کمبود اقلام و تعداد زیاد نیازمندان امکان رسیدگی ویژه به آنها وجود نداشته اما حداقل این خانواده‌ها را از مرگ به خاطر گرسنگی و نبود سوخت نجات می‌دادند.
 
یکی از نکات قابل توجه در کتاب اختلاف فرهنگی بین مسلمانان ایرانی و مسلمانان بوسنیایی است. چیزی که در همان روزها و ساعات اول خودش را نشان می‌دهد. ایرانی‌هایی که در فضای بعد از انقلاب و قرار گرفتن در فضای جنگ و جبهه روحیات و ملاحظات خاص دارند& حالا با مسلمان‌هایی مواجه شدند که نه در پوشش و نه در روابط بین زن و مرد و سایر دستورات اسلامی هیچ ملاحظاتی ندارند به طوری که مثلاً فضای یک رستوران برای رزمندگان ایرانی غیر قابل تحمل می‌شود.
 
همین رزمندگان و آن‌هایی که در بوسنی ماندگار شدند نقش فرهنگی گسترده‌ای در این کشور داشتند. حتی به اندازه‌ پخش کردن عکس رهبران ایران و دعاهای کوچک سر صف نماز جماعت یا در دیدار با خانواده شهدا.
 
یکی از نکات تکان‌دهنده کتاب، رفتار برخی از رزمندگان مسلمان بوسنیایی است. با توجه به پیش‌زمینه ذهنی از رزمندگان دفاع مقدس به نظر می‌رسد رزمندگان مسلمان در همه جای دنیا باید رفتار مشابهی داشته باشند. البته که داعش و... کلاً فرضیه‌ جهانی دیگری از رزمندگان مسلمان معرفی کردند ولی به عنوان یک ایرانی آشنا به دفاع مقدس شاید انتظار داریم مسلمانانی که مورد ظلم واقع شدند و در حال دفاع از خودشان هستند از حداقل روحیات معنوی برخوردار باشند. اما در جایی از کتاب می‌بینیم که تعدادی از این رزمندگان هیچ بویی از دستورات اسلام نبردند و به اسرای زن تجاوز کردند.
 
کتاب «محاصره سارایوو» نه تنها معرف حضور ایرانیان در بوسنی و خدمات آنهاست بلکه از نظر مطالعات فرهنگی هم کتاب قابل اعتنایی است. مشاهدات یک ایرانی از نحوه زندگی مردم و صحبت با آنها از نظر فرهنگ و نحوه زیست مردم بوسنی در آن دوران اطلاعات خوبی به مخاطب ارائه می‌دهد. شاید این حجم از خاطرات ناب و درجه یک درباره حضور ایرانی‌ها در بوسنی را نشود در هیچ کتابی پیدا کرد. مثل پیشنهادات و راه حل‌هایی که از طرف ایرانی‌ها برای سنگرسازی و حفر تونل ارائه شده است. یا دیدار با مقامات بوسنیایی و حتی رئیس جمهور بوسنی. ارسال کمک‌های مردمی و سلاح به بوسنی. سختی‌ها و مشکلاتی که برای رزمندگان وجود داشته؛ حتی اگر یکی از آن­ها با پاسپورت ایرانی شهید می‌شده از نظر سیاسی تبعات خاصی برای ایران داشته است.
 
اما چرا در هیچ کتابی ردپایی از ایرانیان نمی‌بینیم؟ آیا ملاحظاتی که در خصوص حضور ایرانی‌ها در بوسنی بوده هنوز هم قابل اهمیت است یا... .
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط