- خودت را معرفی کن.
حلما حاجی محمدی، ۱۰ ساله. کلاس پنجم ابتدایی هستم.
- از چه وقت قصه‌گویی را شروع کردی؟
قصه‌گویی را از پنج سالگی شروع کردم. مادرم اولین کسی بودند که برای من کتاب داستان می‌خواندند و قصه تعریف می‌کردند و تصمیم گرفتم من هم برای دیگر بچه‌های کوچکتر یا هم‌سن و سال خودم قصه تعریف کنم.
- چه موضوعی در قصه‌گو شدن تو اثر داشت؟
مادر و پدرم و همچنین مادربزرگ و پدربزرگم بیشتر اوقات برای من قصه می‌گفتند و همین قصه‌گویی‌ها من را مشتاق به تعریف قصه و داستان برای دیگران کرد.
- قصه گفتن را بیشتر دوست داری یا قصه شنیدن؟
هر دو را تقریبا به یک اندازه دوست دارم اما فکر می‌کنم قصه تعریف کردن برای دیگران، برای من دلنشین‌تر باشد.
- ارتباطت با شخصیت‌های قصه‌هایت چگونه است؟
من معمولا با شخصیت داستان‌هایی که تعریف می‌کنم، حس دوستی و احساس صمیمیت با آنها دارم؛ برای مثال، وقتی شخصیت یکی از داستان‌هایم، دختری باشد، خودم را جای او می‌گذارم و داستان را بهتر تعریف می‌کنم.
- دوست داری چه کسی برایت قصه بگوید و تو گوش کنی؟
بیشتر از بقیه، با قصه گویی‌های مادرم از داستان‌ها لذت می‌برم.
- کدام داستانی که تابحال گفتی و خواندی را بیشتر دوست داری؟
داستانی که تعریف کردم و بیشتر از بقیه داستان‌ها آن را دوست دارم، داستانی به نام «پول تو جیبی» بود که در جشنواره «من کشورم را دوست دارم» بازگو کردم. این داستان درباره فرزندان دانشمند هسته‌ای «شهید محسن فخری‌زاده» است. کتاب «جزیره بی‌تربیت‌ها» هم کتابی است از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان که بیشتر از دیگر داستان‌هایی که خواندم، دوست دارم.
- حرفت به کلاغ آخر قصه‌ها که هیچوقت به خانه‌اش نمی رسد چیست؟
اگر همه بچه‌ها داستان بخوانند و برای دوستان خود قصه تعریف کنند، کلاغ آخر قصه‌ها هم بالاخره به خانه‌اش می‌رسد. من به او می‌گویم: لطفا به خانه‌ات برس؛ خسته شدیم.
- توصیه‌ات در رابطه با کتاب و کتابخوانی به همسالان خودت چیست؟
همه بچه‌ها باید بیشتر کتاب بخوانند تا خود و دیگران را هم تشویق به قصه‌گویی کنند.
- آیا تاکنون برای تشویق دوستان و همسالان خودت به کتابخوانی و قصه‌گویی کار موثری انجام داده‌ای؟
بله، من معمولا کتاب‌هایی را که می‌خوانم و از خواندن آنها لذت می‌برم را برای دوستانم تعریف می‌کنم همچنین اگر به جشن تولد آنها دعوت شوم، به آنها کتاب داستان هدیه می‌دهم.
نظر شما