دوشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۰:۴۰
عرفان سهراب متفاوت از مولانا و حافظ است/ دشواری کسب حالت‌های ژرف عرفانی در روزگار ما

کامران شرفشاهی، شاعر و منتقد ادبی تاکید دارد که با وجود اینکه اشعار سهراب را نمونه‌ای از ادبیات عرفانی معاصر می‌دانند باید توجه داشت با وجود اینکه رگه‌هایی از عرفان اسلامی در برخی اشعار این شاعر دیده می‌شود، بیشتر تحت تاثیر عرفان آسیای شرقی و نه چندان همسو با نوع خاص ادبیات شاعران عارف کهن ما بوده است.

کامران شرفشاهی در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره وضعیت ادبیات عرفانی معاصر عنوان کرد: وقتی از عرفان سخن گفته می‌شود باید توجه داشت که برای دستیابی به مدارج عرفانی نیازمند تهذیب، تزکیه و ریاضت هستیم که امروزه کمتر شاعری با توجه به تنگناها و مقدرات عصر ما می‌تواند به آن مراتب عالی برسد.

این پژوهشگر ادبی با اشاره به اینکه از دوران نیما موضوع شعر اغلب شاعران به زندگی روزمره گرایش یافت، گفت: نیما به صراحت می‌گوید « من بر آن عاشقم که رونده است» و درواقع ادبیات عرفانی در طی چند دهه اخیر مورد نقد بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته و طیف قابل ملاحظه‌ای از محققان بر این باورند که برخی از شاعران تنها تظاهر به سرودن شعر عرفانی کرده‌اند و خود از رسیدن به قله عرفان بازمانده‌اند.

وی تصریح کرد: در جامعه ما نیز کم نبوده‌اند شاعرانی که از همین منظر اشعاری سروده‌اند و وانمود کرده‌اند که شعرشان عرفانی است ولی با درنگی در زندگی و احوال‌شان این نکته آشکار می‌شود که این شاعران هیچ تلاشی در سیروسلوک و مطالعات عمیق و خلوت‌های ژرف نداشته‌اند.

شرفشاهی با تأکید بر اینکه شعر عرفانی متعلق به نسل شاعرانی است که در سده‌هایی امکان سیروسلوک برایشان آسان بوده، گفت: شاعران کهن به دلیل شرایط خاص زندگی و دور بودن از بسیاری از مشکلات پیچیده عصر کنونی می‌توانستند به خلوت‌های خاص توسل جویند و از محضر عرفای بزرگ بهره‌مند شوند. امروز شکل زندگی دگرگون و مسائل تازه‌ای وارد زندگی انسان‌ها شده که این امر در کنار سایر تغییرات سبب شده تا کمتر کسی مدعی شعر عرفانی باشد.

این شاعر با اذعان بر اینکه هر شاعری می‌تواند به مکاشفاتی برسد، عنوان کرد: در عین حال بعید است که با وجود تنگناهای روزگار ما شاعران بتوانند به حالت‌های ژرف و صادقانه عرفانی دست یابند.

وی با بیان اینکه سپهری کوشید برای نگاه خاص خود از زبان تازه با استعاره‌ها، تشبیهات و تعبیرهای تازه‌ای استفاده کند، گفت: سهراب سپهری نگاه خود به جهان را با زبان تازه‌ای بیان کرد و همین نکته موجب جذب مخاطبان بسیاری به سوی اشعارش شد.

شرفشاهی درباره جهان‌بینی مشهود در اشعار سهراب عنوان کرد: جهان‌بینی اشعار سهراب، دگرگون بوده و بیشتر متأثر از بینش شرق آسیا بود. در واقع نوعی عرفان بودایی در اشعار سهراب مشهود است که در محبت و دلسوزی خلاصه می‌شود و با تمام زیبایی‌هایش با شعر شاعران بزرگی مانند مولانا، حافظ، عطار، سنایی و دیگر شاعران عارف روزگار کهن متفاوت است.

این پژوهشگر ادبی با بیان اینکه در اشعار سپهری رگه‌هایی از عرفان اسلامی نیز دیده می‌شود، گفت: به عنوان نمونه می‌توان به «من مسلمانم/ قبله‌ام یک گل سرخ/ جانمازم چشمه،مهرم نور/ دشت سجاده من/ من وضو با تپش پنجره‌ها می‌گیرم/ در نمازم جریان دارد ماه/ جریان دارد طیف/ سنگ از پشت نمازم پیداست/ همه ذرات وجودم متبلور شده است/ من نمازم را وقتی می‌خوانم/ که اذانش را باد/ گفته باشد سر گلدسته سرو/ من نمازم را پی تکبیره‌‌الاحرام علف می‌خوانم/ پی قد قامت موج/ حجرالاسود من روشنی باغچه است» اشاره کرد. در عین حال با اینکه سهراب گاهی تلاش کرده از پیشینه عرفان اسلامی استفاده کند و نگاهی عمیق به هستی داشته باشد به دلیل شرایط روزگارش و حاکمیت جریان روشنفکری در فضای ادبی تحت‌تأثیر بینش‌های دیگر قرار گرفت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها