پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۰:۰۰
یک کتاب، یک روایت، و یک کودتاچی

کودتای نقاب (نوژه) که تابستان 1359 انجام شد، توطئه‌ای پیچیده برای سرنگونی نظام نوپای اسلامی بود. یکی از چهره‌های اصلی و محوری این توطئه، سرهنگ بازنشسته ژاندارمری شاهنشاهی، محمدباقر بنی‌عامری بود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) نامش محمدباقر بنی‌عامری بود و بیست‌وهفتم بهمن 1394 در لندن از دنیا رفت. از افسران ژاندارمری ایران در عصر پهلوی دوم بود و سابقه کار در چند استان‌های مرز را در کارنامه‌اش داشت. اما برای نقشی که در اجرای کودتای ناموفق نقاب داشت، نامش در تاریخ معاصر ما ثبت شد. او یکی از مهم‌ترین مردان کودتا، و به روایتی سرشاخه نظامی آن بود. دو سال پیش از انقلاب از ژاندارمری بازنشسته شد اما تعلق خاطرش را به نظام سلطنتی، حتی پس از سقوط رژیم پهلوی حفظ کرد.
 
نقشه‌ای برای سرنگونی نظام نوپای اسلامی
مارک گازیوروسکی، پژوهشگر و استاد علوم سیاسی آمریکایی، در کتاب «کودتای ایرانی» (ترجمه بهرنگ رجبی، نشر چشمه) روایتی از کودتای نقاب و نقشی که بنی‌عامری در طراحی و اجرای آن داشت ارائه می‌دهد. می‌نویسد «سرهنگ محمدباقر بنی‌عامری از کمی بعدِ شکل‌گیریِ نظام اسلامی شروع کرد به توطئه‌چینی علیه آن. بنی‌عامری مخالف اسلام‌گراهایی بود که قدرت گرفته بودند و هدفش آن زمان احیا و بازگرداندن سلطنت بود.»
 
بنی‌عامری با یکی از دوستان نزدیکش، سرهنگ عطاءالله احمدی که از افسران سابق اطلاعات ارتش بود درباره امکان سرنگونی نظام نوپای اسلامی و چگونگی اجرای این پروژه صحبت کرد و هر دو، تنها راه ممکن را در کودتا دیدند. این دو، کارها را بین خودشان تقسیم کردند. بنی‌عامری در ایران ماند و با شماری از نظامیان همفکرش، که بیشترشان بازنشسته شده بودند، ارتباط گرفت. احمدی نیز مخفیانه از ایران به اروپا رفت تا طرح کودتا را با محمدرضاشاه در میان بگذارد. احمدی بعد از انقلاب در خفا زندگی می‌کرد و خروجش از ایران نیز پنهانی انجام شد.
 
احمدی در ارتباط گرفتن با شاه – که بعد از سقوط حکومتش، عملاً آواره و سرگردان شده بود – ناکام ماند، اما با آخرین نخست‌وزیر حکومت قبل، یعنی شاپور بختیار دیدار کرد. خود بختیار نیز آن زمان مشغول شبکه‌سازی ضد جمهوری اسلامی بود. احمدی مقدمات ملاقات و گفت‌وگوی بنی‌عامری و بختیار را مهیا کرد. راوی می‌نویسد «قرار شد بنی‌عامری طراحی و سازماندهی عملیات را انجام دهد و بختیار تأمین مالی آن را به عهده بگیرد، اسمش را پای عملیات بگذارد و ارتباطات لازم با دولت‌های خارجی را حفظ کند.» بنی‌عامری به واسطه بختیار با ابوالقاسم خادم که رهبر حزب ایران بود آشنا و متحد شد و کارهای بخش غیرنظامی کودتا را به او سپرد. خود بنی‌عامری امور نظامی را به عهده داشت.
 
 
هدف کودتا اصلی‌ترین نمادهای نظام اسلامی بود
بنی‌عامری نقشه کودتا را طراحی کرد، حلقه نظامیانی را که قرار بود در اجرای آن همکاری کنند بزرگ‌تر ساخت و با استفاده از پولی که بختیار به طرق مختلف تأمین می‌کرد کار اجاره خانه‌های امن و خرید اسلحه و تجهیزات لازم را پیش برد. آن زمان رژیم بعث عراق بزرگ‌ترین حامی مالی و تدارکاتی این کودتا بود و از هیچ کمکی به شاپور بختیار کوتاهی نمی‌کرد. آمریکایی‌ها که در ماجرای لانه جاسوسی گرفتار شده بودند، برای محافظت از گروگان‌ها در کودتا دخالت نکردند و حتی از بختیار فاصله گرفتند، اما بختیار برای تقویت جایگاه خودش میان مخالفان جمهوری اسلامی چنین وانمود می‌کرد که از حمایت آمریکایی‌ها برخوردار است و آنان از برنامه‌هایش پشتیبانی می‌کنند.
 
بنی‌عامری به حرف‌های بختیار اعتماد کرد و باورش شد که مقامات سیاسی و اطلاعاتی آمریکا به آنان برای اجرا کودتا چراغ سبز نشان داده‌اند. «این چراغ سبز موهوم ایالات متحد در دادن اعتماد به نفس به بنی‌عامری و دیگر رهبران نقاب بسیار مهم بود، اعتماد به این که عملیات موفق خواهد شد.»
 
ناگفته نماند که بنی‌عامری ابتدا گروه خود را «نوپا» نامیده بود که سرواژه «نظامیان وطن‌پرست ایران» بود و بعد آن را در گروه دیگری از مخالفان نظام اسلامی، که «نقاب» (نجات قیام ایران بزرگ) خوانده می‌شد ادغام کرد و کمی بعد از این ادغام برای مشورت دوباره با بختیار راهی فرانسه شد. در پاریس، تأیید بختیار و مبلغ هنگفتی پول از او گرفت و به ایران برگشت. در ادامه، شمار دیگری از نظامیان و چهره‌های سیاسی ناسازگار با جمهوری اسلامی را نیز با خود همراه کرد که در میان‌شان دریادار مدنی از دیگران مشهورتر بود. مدنی «پذیرفت از نقشه حمایت کند، اگرچه اعتقاد داشت نظام اسلامی هنوز خیلی محبوب‌تر از آن است که بشود سرنگونش کرد.»
 
کودتای نقاب، کودتایی چندمرحله‌ای و بسیار پیچیده بود. با چند شورش پراکنده در گوشه و کنار کشور و درگیر کردن نیروهای سپاه شروع می‌شد و با عملیات هوایی از پایگاه شهید نوژه همدان و حمله به تهران ادامه پیدا می‌کرد. چون عملیات هوایی از پایگاه شهید محمد نوژه شروع می‌شد، به همین دلیل از کودتای نقاب به کودتای نوژه نیز یاد می‌شود.
 
گازیوروسکی می‌نویسد جنگنده بمب‌افکن‌هایی که از پایگاه شهید نوژه بلند می‌شدند «سحرگاه به مجموعه‌ای از اهداف حمله می‌کردند، از جمله خانه آیت‌الله خمینی در تهران، مدرسه فیضیه در قم، مقر اصلی دادگاه انقلاب، دفتر نخست‌وزیر، واحد اطلاعات سپاه پاسداران، دو پایگاه دیگر سپاه پاسداران در تهران، چند پایگاه کمیته‌ها در تهران، و باندهای فرودگاه‌های نیروی هوایی در تهران و چند شهر دیگر. خانه آیت‌الله خمینی، مدرسه فیضیه و مقر اصلی دادگاه هدف قرار می‌گرفتند تا اصلی‌ترین نمادهای نظام اسلامی نابود شوند و حامیان حکومت روحیه ببازند.»
 
همچنین برنامه‌ریزی کرده بودند که یک گروه از تکاوران رادیو و تلویزیون را اشغال کنند و گروه دیگر مراکز مخابراتی را بگیرند و هواداران سلطنت را، هرچقدر هم که اندک باشند به خیابان‌های پایتخت بکشانند. بعد با اعلام حکومت نظامی بر کشور مسلط شوند و هر صدایی که به حمایت از جمهوری اسلامی برخاست سرکوب کنند.
 
 
کودتایی که شکست خورد و توطئه‌ای که خنثی شد
می‌دانیم که نقشه کودتا در هجدهم تیر 1359 درست اجرا نشد و مدافعان انقلاب، توطئه کودتاگران ضد جمهوری اسلامی را خنثی کردند. اینکه چرا کودتا ناموفق شد، روایت دیگری را می‌طلبد و اما تا جایی که به گزارش ما مربوط می‌شود بسیاری از کسانی که در کودتا مشارکت داشتند دستگیر و برخی از آنان اعدام شدند، اما بسیاری دیگر، از جمله خود بنی‌عامری گریختند و پنهان شدند و بعد قاچاقی از ایران فرار کردند. می‌گویند بنی‌عامری احتمال شکست نقشه‌اش را نیز در نظر گرفته و از این‌رو از قبل تمهیداتی برای فرار آماده کرده بود. بعدتر در چگونگی دشمنی با جمهوری اسلامی با بختیار به مشکل برخورد و با نقشه او برای ساخت پایگاه در عراق و تبدیل آن به مرکزی برای عملیات نظامی در ایران همراهی نکرد. شاید بنی‌عامری خط قرمزهایی داشت که بختیار نداشت.
 
گازیوروسکی می‌نویسد چون شمار زیادی از ارتشی‌ها در کودتای نقاب مشارکت کرده بودند، به جایگاه ارتش ضربه سنگینی وارد آمد و این ضربه، بیشتر از هرکسی به نفع دیکتاتور عراق، صدام تمام شد. «اگر دستگیری‌ها، اعدام‌ها، و تصفیه‌ متعاقب نوژه نبود، ایران قطعاً می‌توانست زودتر و موثرتر جلوی حمله عراق را بگیرد. به این ترتیب می‌توان گفت ماجرای نوژه تأثیری عمده و جدی بر جریان جنگ ایران و عراق گذاشت.» این پژوهشگر معتقد است حتی اگر کودتا موفق می‌شد، باز صدام که به خوزستان چشم طمع دوخته بود به ایران حمله می‌کرد. چه آنکه این کودتا به بی‌ثباتی در ایران منجر می‌شد و این بی‌ثباتی شرایط مساعدی به دشمن می‌داد تا به مرزهای کشور ما حمله کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها