سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱ - ۱۹:۰۰
رویکرد مولانا به مساله جبر و اختیار بینابین و گاه متناقض است

احمد کتابی، نویسنده کتاب «مولانا در برابر معمای جبر و اختیار» تاکید دارد که مولانا در بررسی مساله جبر و اختیار به امر بین امرین رسیده و تصریح کرده «در میان جبری و اهل قدر/ گفت‌وگو باقیست تا حشر بشر»

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مساله جبر و اختیار مفهومی است که از گذشته‌های دور تاکنون محل تحقیق و بحث علما، متفکران، فیلسوفان و بزرگان عرفان و صاحبان مکاتب گوناگون بوده و مولانا نیز که در دورانی از حیاتش به عنوان فقیه و محدث و سپس عارفی مجذوب حق شناخته شده بارها به جبرو اختیار، این مساله مورد دعوا و چالش بشر اشاره کرده است.

انتشار تازه‌ترین کتاب احمد کتابی، مولوی‌پژوه و نویسنده کتاب‌های ادبیات عرفانی بهانه‌ای شد تا دقایقی در گفت‌وگو با وی به تحلیل و بررسی «مولانا در برابر معمای جبر و اختیار» بپردازیم که در ادامه می‌خوانید:

با اینکه مولانا خود اشاره کرده در میان جبری و اهل قدر/ گفت‌وگو باقیست تا حشر بشر، چرا باز علاقه‌مند شدید به کاوش و بررسی خاص در این حوزه اقدام کنید؟
جبر و اختیار از زمره موضوع‌های بغرنجی است که از روزگاران کهن کنجکاوی انسان‌ها را جلب کرده و همیشه محل مجادله صاحب‌نظران گوناگون بوده است. پیش از این دو کتاب را درباره جهان‌بینی و اندیشه مولانا تالیف کرده‌ام که یکی «از دریای معارف مولانا» شامل هشت مقاله است و دیگری «آنچه گفتم جملگی احوال توست» نام دارد که در آن به جنبه‌های روان‌شناختی اشعار مولانا پرداخته‌ام. در مکاتب مذهبی و فلسفی گوناگون نظرهای متفاوتی درباره مساله جبری یا اختیاری بودن امور هستی و میزان مختار بودن بشر در اعمالش وجود دارد و به عنوان نمونه شیعیان به اختیار و جبر توامان معتقد هستند. بارها نیز جسته و گریخته با خوانش ابیاتی از مولانا به بینابین بودن و عدم قطعیت اعتقاد وی به یکی از جبر و اختیار به طور مطلق برخورده بودم ولی با تحقیق ویژه و نگارش این اثر تلاش کردم به کنکاشی دقیق‌تر بپردازم.

منابع اصلی شما در این بررسی چه آثاری بود؟
در این کتاب نظرهای مولانا در باب جبر و اختیار را به تفصیل و با استناد به شواهد متعدد مستخرج از مثنوی معنوی، فیه مافیه و دیوان شمس بررسی کرده‌‌ام. یکی از منابع اصلی من همچنین شرح مثنوی معنوی به قلم کریم زمانی بوده است.

شیوه پرداخت کتاب و جمع‌بندی شما چگونه بوده است؟
این کتاب شامل چهار بخش با عنوان‌های «رویکرد جبرگرایانه مولانا»، «رویکرد اختیارگونه مولانا»، «رویکرد میانه گرایانه مولانا» و سرانجام نقد نظریات مولاناست. همچنین در بخش مقدمه دانشنامه توصیفی مفصلی را درباره اصطلاحات مربوط به جبر و اختیار همراه با اصطلاح‌شناسی انگلیسی- فارسی ارایه کرده‌ام که 70 مدخل را شامل می‌شود. رویکرد اصلی من بررسی تک تک ابیات و نوشتارها بوده است.


منظور مولانا از جبر چیست؟
می‌توان از جبر موردنظر مولانا به قضا و قدر الهی یا تقدیرگرایی تعبیر کرد که دو عنصر اصلی یعنی اعتقاد به قطعیت و حتمیت مشیت الهی و عقیده به تغییرناپذیری آن را شامل می‌شود. مولانا در 14 داستان مثنوی از جمله «نگریستن عزراییل بر مردی و گریختن آن مرد در رسای سلیمان»، «قصه هدهد و سلیمان دربیان آنکه چون قضا آید چشم‌های روشن بسته شود»، «قصه آدم علیه السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل»، «قصه آمدن مهمان پیش یوسف علیه‌السلام و تقاضا کردن یوسف علیه السلام از او تحفه و ارمغان» و «ماجرای گفتن پیغامبر (ع) به گوش رکابدار امیرالمومنین که کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم» تقدیرگراست و خارج از داستان نیز در جای جای مثنوی معنوی به مناسبت‌های گوناگون شواهد متعددی را در تایید جبرباوری آورده است «چون قضا آید نبینی غیر پوست/ دشمنان را بازنشناسی ز دوست» همچنین از میان 308 متن فیه مافیه 17 متن به طور مستقیم به جبر و اختیار ارتباط دارد که در بیشتر آنها نیز اغلب با قاطعیت بر جبرباوری تاکید کرده و اشاره آورده همه امور و شئون زیر سیطره مشیت الهی است. در دیوان شمس نیز بارها به تقدیرگرایی اشاره دارد «بداند ذره ذره امر تقدیر/ اگر خواهی مثال آن بگویم»

پس بسامد ابیات جبرگرایانه مولانا بیشتر از موارد اختیارگرایانه است؟
با اینکه تعداد ابیات جبرگرایانه بیشتر است ولی وقتی به داستان‌ها و ابیات مرتبط با اختیارگرایی می‌رسد استدلال‌های دقیق‌تری دارد. در مثنوی پنج حکایت در تایید و اثبات اختیارگرایی وجود دارد که شامل «قصه رستن خروب در گوشه مسجدالاقصی و غمگین شدن سلیمان علیه السلام از آن چون به سخن آمد با او و خاصیت و نام خود گفت»، «حکایت هم در بیان تقریر اختیار خلق و بیان آنکه تقدیر و قضا سلب‌کننده اختیار نیست»، «ماجرای دزد میوه و صاحب باغ»، «حکایت وانمودن پادشاه به امرا و متعصبان در راه ایاز سبب فضیلت و مرتبت و قربت و جامگی او برایشان بر وجهی که ایشان را حجت و اعتراض نماند» و «حکایت آن درویش که در هری غلامان آراسته عمید خراسان را دید» است. در دفاتر شش‌گانه مثنوی به‌ویژه دفتر پنجم دلیل‌ها و برهان‌هایی در تایید اختیارگرایی ارایه شده از جمله تاکید کرده وجدان فطری و عقل سلیم مقتضی و موید توانایی آدمی در انتخاب و اختیار است، صرف تعدد آدمی در امور نشانه آشکار مختار بودن است، بروز احوال گوناگون در آدمی دلیل و حجت دیگری است بر مختار بودن او و انکار اختیار با حکمت ارسال پیامبران و وضع ثواب و عقاب بر اعمال آدمیان آشکارا منافات دارد.

بر اساس صحبت‌های شما به این استنباط می‌رسیم که در مجموع مولانا قایل به اندیشه امر بین امرین است. آیا موافقید؟
بله دقیقا و مولانا نظر قطعی در این باب نداده و ناگزیر از تناقض‌هایی بوده است. وی اقرار کرده که مساله جبر و اختیار راه حل ندارد و پذیرش جبر یا اختیار مطلق متضمن عواقبی ناپذیرفتنی و بن‌بست‌هایی ناگشودنی است. پذیرش جبر مطلق مستلزم مضطر و مجبورانگاشتن آدمیان در همه اعمال نیک یا بد آنها و در نتیجه مغایر و معارض با تعلق ثواب یا عقاب دنیوی یا اخروی به آنهاست که این امر نه تنها از دیدگاه الهیون و اصحاب شرایع که از نظر علمای اخلاق و حقوق نیز معقول و توجیه‌پذیرنیست. از دیگر سو قایل بودن اختیار مطلق برای انسان‌ها در رفتارها و کارهایشان مقتضی انکار قدرت مطلق خداوند در امور و شئون گوناگون هستی و از جمله در اعمال بندگان است که این امر به‌ویژه برای اهل شریعت قابل قبول نیست.

آیا در بحث جبر و اختیار اشکال‌هایی را نیز بر مولانا وارد می‌دانید؟
برخی مغایرت‌ها و مباینت‌هایی نیز به صورت کلی یا موردی دیده می‌شود. همین که گاه آشکارا جبراندیش و زمانی به طور مشهود اختیارگراست و در موارد معدودی رویکرد میانه دارد نشان‌دهنده تناقض است. از جمله تناقض‌های موردی نیز می‌توان از اعتقاد وی به اینکه اختیار بشر مخلوق و معلول اختیار خداوند است و در عین حال تمایل خود را هم ضروری دانستن، برداشت‌های معارض وی از حدیث جف القلم و اشاره وی به امیدوارکردن و سپس ناکام ساختن خداوند بندگان را جهت تنبه آنها نام برد «عزم‌ها و قصدها در ماجرا/ گاه‌گاهی راست می‌آید تو را/ تا به طمع آن دلت نیت کند/ بار دیگر نیتت را بشکند/ ور نکاریدی امل از عوری‌اش/ کی شدی پیدا بر او مقهوری‌اش؟»

نکته‌ای می‌ماند؟
مولانا در چندین جای مثنوی، دردمندانه از حالت حیرانی و سرگشتگی خود در برابر دو راهه تردد یا به تعبیر دیگرش دو شاخه اختیار شکوه و از درگاه باری تعالی نجات خود را از این مخمصه جانکاه مسالت می‌کند «الغیاث ای تو غیاث المستغیث/ زین دو شاخه‌ی اختیارات خبیث»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها