یکشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۰
«بیگ‌ سور» و نقد سیاست‌های آمریکایی/ کرواک؛ سرگردان بین مسیح و یهودا

پرستو آزادی­‌ابد در یادداشتی به بررسی رمان «بیگ ­‌سور» نوشته جک کروآک پرداخته است؛ رمانی که به‌­تازگی از سوی انتشارات روزنه منتشر شده است و بسیاری آن را شاهکار کروآک می­‌دانند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، پرستو آزادی­‌ابد: 

خیره به مرگ
«جک کرواک» در رمان «بیگ سور» اسیر وهم مرگ و جنون و توطئه است. توطئه‌ای که سرش را نشانه گرفته تا به صحنه‌های جنون و مرگ او اشکال زنده‌ای ببخشد. هر مرگ، (مرگ موش‌ها، مرگ سمور آبی، مرگ گربه‌اش، آن ماهی مرده‌ی گنده‌ی شناور در روغن داغ) در ذهن او اضطرابی جنجالی و آشفته است. او سعی دارد با بدمستی‌ها، مهمانی‌های پر شر و شور شبانه – که از قضا یأس بیشتری همراه دارند – با پناه بردن به آن نقطه‌ی ساحلی دور و جنون‌آور، رابطه با «بیلی»، جاده‌گردی‌ها، دست به عمل فراموشی بزند. همان‌طور که وقتی خبر مرگ گربه‌ی کوچک و محبوبش را می‌شنود برای کاستن اندوه خود به الکل و دوستانش پناه می‌برد. عملی که شکل دیگر مرگ است. مردی که دستخوش اضطراب‌های گوناگون است. در رمان «اتوبیوگرافیک کرواک» چند مضمون مشهود است. «فوبیای مرگ»، مرگی که برای او هول‌آور شده است: ناگزیری مرگ میلیون‌ها سال زندگی روی کره زمین را بی‌معنا می‌کند. او همچنین دست‌خوش بیم کشتن است. (موشی که هفته‌ها به او غذا داده، حالا مرده. احتمالاً به خاطر همان مرگ موش‌هایی که بالای تاقچه گذاشته است، ماهی قرمزهای خانه‌ی «بیلی» مرده‌اند، احتمالا به خاطر برشتوکی که به آن‌ها خورانده است، ماهی بزرگی که سمور مرده و موش مرده را در دل دارد و «کرواکی» که قرار است سر ناهار از آن تغذیه کند.)

اضطراب مرگ موجودات نقابی‌ست که کرواک از ترس نابودی خودش به چهره میزند. جایی که قرار است هر چیزی به نابودی بیانجامد او دست به گریبان وهم و جنون می‌شود و خودش را مقصر می‌داند. او برای تخفیف یورش‌های هراس‌آور پارانویا به مذهب، مسیح، ذن، بودا، الکل و عیاشی پناه می‌برد. داروهای گوناگونی که نه تنها از اضطرابش نمی‌کاهند، بلکه در معنای جدی‌تر، ترس فراگیرتری را نصیبش می‌کند. ترس از مرگ و زوال، حتی در تهدید «بیلی» به کشتن خودش، شکلی از رویارویی و گریز از مرگ کرواک است. زن زیباروی بلوندی که اصرار دارد جک کرواک با او ازدواج کند چون تنها راه نجاتشان است، و گرنه او خودش را همراه با پسر کوچکش الیوت خواهد کشت. کرواک به سنگ گوری اشاره می‌کند که «بیلی» برای «الیوت» کنده است. زیرا فکر مرگ الیوت کاتالیزور نابودی کرواک است. درست پس از همین افکار ماخولیایی‌ست که او به آرامش می‌رسد. پس از تعریف خوابی که سرمنشاء ترس‌های اوست، آنجاست که در قبال آن تنش مفرط، میل او به زندگی نمایان می‌شود؛ و پس از آن توهمات پیچیده، او اشباح و نخاله‌ها و توهمات را رها می‌کند و می‌گوید: «بیلی بدون من خودکشی نخواهد کرد.» «الیوت مرد بزرگی خواهد شد.» «دوستانم زندگی خواهند کرد.» «مادرم خوشحال در انتظار خواهد بود.» «چیزی خوب بیرون خواهد آمد از دل همه چیز.»

بیتینیک‌ها
«جک کرواک» به عنوان قطب بداهه‌نویسی، تضاد میان مرگ و زندگی را به «هیچ‌گرایی» می‌رساند. «آندره برتون» سبک سوررئالیسم را حالت خودکار روانی تعریف می‌کند. سبکی که شخصی می‌تواند به واسطه‌ی آن حالات درونی خود را به صورت شفاهی یا به صورت کلمات و یا هر حالت دیگری ابراز کند.

هدف کرواک از بداهه‌نویسی، آزادسازی فکر و زبان و ذهن است. او معتقد است بازنویسی تعالی اثر را می‌زداید و روح کلمات را از بین می‌برد. بریدن از بازنگری یک تخطی تازه است. «بیتینیک‌ها» هر نوع اصلاح را نفی می‌کنند. سبکی انتقادی که صورتک‌های تجدد را پس می‌زند. طغیانی که زرق و برق تاریخ را کنار می‌زند تا تمدن را به سخره گیرد. از منظر بیتینیک‌ها ماتحت فرهنگ‌ها وتاریخ و مذاهب و سیاستمداران همانقدر گهی‌ست که ماتحت سرخپوست‌ها و انسان‌های اولیه. زیرا تمدن و فرهنگ، وهم تاریخ است. سیاستمدارها و ایسم‌ها در هم می‌لولند تا همدیگر را بزایند. رئیس‌جمهور و ژنرال آمریکا همان‌قدر ترسناک و پر دیاثت است که کمونیست‌ها. گویا جهان انفجاری از پلیدی و رذالت‌های متکثر است. تا جایی که روابط عاشقانه و دوستانه هم از این قاعده مستثنا نمی‌ماند. انسان اصلاح‌ناپذیر است. حکومت‌ها مصون از تغییرند. تنها ظواهر است که تغییر می‌کند با خباثتی دائم و مکرر. هیچ تضادی میان رویدادهای دیروز با امروز نیست. از این رو هر زیبایی در نهایت شکلی از گندیدگی و تباهی‌ست که به فروپاشی منجر می‌شود. متلاشی شدنی نه از روی خطا بلکه از روی فساد، گندیدگی یا سقوط. این رمان، رمان «کون و فساد» است. فساد و فروپاشی هر آن برقرار است و گریزی از آن نیست. شادی‌ها لحظه‌ای می‌پایند. رؤیا هر لحظه به کابوسی بدل می‌شود. در اوج معاشقه وضعیت تغییر می‌کند و همه چیز به قهقرا می‌رود. سقوطی مدام هم معنا با هبوط. جزیره‌ای خالی با نخستین بشر. آدم پا نهاده به آن جنگل بکر پای انسان‌های دیگر را به نهرها و درخت‌ها و کوهستان پر سکوت باز می‌کند تا خودش را از وحشت تنهایی خلاص کند. ناگهان همه‌چیز در پرده می‌پیچد و دچار هبوط می‌شود. حتی پرنده‌های دریایی، ماهی‌ها، موش‌ها و الف. انسانها هویت طبیعت را به بازی می‌گیرند. دیگر هیچ چیز باکره نیست. آنچه آرامش است به کابوس هولناکی بدل شده، حتی صدای قلپ‌قلپ آن آبراهه‌ی نهر. سرنوشت انسان اتحاد با طبیعت نیست. هیاهو و ناپاکی، طبیعت را پلشت و افسرده می‌کند و همه چیز را به هبوط می‌کشاند.

کرواک نگون‌بخت خود را گرفتار کیفر بزرگی می‌بیند و مدام خودش را بازخواست می‌کند. او تا به حال خدا را به چالش نکشانده، در نوجوانی کاتولیک مقیدی بوده است. پس این همه درد، عقوبت کدام خطاست؟ او بر همه چیز می‌شورد جز خدا و مادرش، حتی وقتی از کوره در می‌رود.
خلاء بودایی و ابدیت مسیحی تصوراتی هستند که یک لحظه ذهن او را رها نمی‌سازند. خدا هنوز چهره‌ی تابناک خودش را دارد. تمدن‌های گوناگون جهان را به الگوی کثیفی تنزل داده‌اند. «الف»، الاغی که در چراگاه می‌چرد، عنصری بازمانده از زمان مسیح است. ماشینی که در قلمرو موج‌ها زنده‌به‌گور شده است نماد تمدن است. جهان در تنازع است، آرامشی در کار نیست. ما بازیچه‌ی کلمات، سیاست‌مداران، شاعران، عشق ها، افسون‌ها و افیون‌ها هستیم.

سرمایه‌داری و اسکیزوفرنی
«جک کرواک» در «بیگ سور» نقدهای جدی طعنه‌آمیزی به جامعه‌ی بورژوای آمریکا، ابرسرمایه‌داران و سلبریتی‌های هالیوود و کمپانی‌های فیلم‌سازی وارد می‌کند. کشوری جوان، زیبا، دل‌فریب و افسونگر و پر زرق و برق با پوسیدگی و گنداب درون.

جنون کرواک همانطور که «ژیل دلوز» در کتاب «سرمایه‌داری و اسکیزوفرنی» نشان می‌دهد، می‌تواند نوعی واکنش انقلابی باشد به نظام سودمحور و منفعت‌طلب و رقابت‌جوی سرمایه. اینجاست که اسکیزوفرن در موقعیت یک پیشگو قرار می‌گیرد و خبر از زوال سیستم می‌دهد. رابطه‌ی بستر اجتماعی-سیاسی با جنون نویسنده‌ای گریزان از جامعه‌ای سودجو، گندیده و سلبریتی‌محور رابطه‌ی مستقیم است.
هدف جنبش «بیت» اصلاح جامعه‌ی بورژوآزی برای یاری رساندن به طبقه‌ی کارگر بود. کرواک خاطرنشان می‌دارد سرمایه‌داری به سلطه‌ی قدرتمند نهادهای به ظاهر دموکراتیک رسیده است، درحالی‌که ارتباطی ناگسستنی با آدم‌کشی و جنگ و سرکوب دارد. بنابراین به شکل اعتراضی زیستن در چهارچوب نظم موجود را پس می‌زند و دموکراسی بورژوازی را ریشخند می‌کند.

نویسندگان و شاعران نسل بیت الهام‌بخش جوانان دهه ۱۹۶۰ در پیدایش جنبش هیپی و مه ۱۹۶۸ فرانسه می شوند. جنبشی که شعار و هدفش به زیر کشیدن قطعیت‌های جامعه‌ی سرمایه‌داری آمریکا و مخالفت با جنگ، «جنگ ویتنام»، است. امپراتوری سرمایه‌داری ایالت متحده‌ی آمریکا به نوعی امپراتوری استعماری نیز تلقی می‌شود.

کتاب «بیگ سور» منطق سیاسی رئیس جمهوران آمریکا را به چالش می‌کشد. رئیس جمهورانی که با ماتحت گهی عطرهای گران می‌زنند، ظاهر دموکراسی‌خواه دارند، اما ماهیتشان جنگ و تصاحب است.
.......در آمریکا همه با ماتحت کثیف راه می روند. «رئیس جمهور ایالت متحده، وزرای بزرگ ایالت، اسقف‌ها و شاسقف‌ها، ستاره‌های سینما، مدیرها و مهندس‌های بزرگ و رؤسای شرکت‌های حقوقی و شرکت‌های تبلیغاتی......
همه‌ی شما خیلی راحت می‌تونین خودتون رو با آب و صابون بشورید! اما تو آمریکا عمراً اگه کسی همچی کاری کرده باشد.
فکر نمی‌کنی که این واقعاٌ شگفت‌آوره که به ما میگن بیتینیک‌های کثیف بوگندو... (صفحه ۷۵. بیگ سور. جک کرواک. برگردان: فرید قدمی)
 
شام ‌آخر
«بیگ سور» رمانی اتوبیوگرافیک یا اعترافی مسیح‌وار!
«کرواکی» سرگردان بین مسیح و یهودا. رمان افسونی است از جادو، فریب، توطئه، تنهایی، سرگردانی و یأس. جاذبه‌ای که لاجرم سرخوردگی می‌آورد. تمثال سیب و بهشت و هبوط. معصومیتی که نهایت در همه چیز جاری‌ست. حتی «پِری» مرد عظیم جثه‌ای که نظر به دختربچه‌ها دارد. در «کادی» که بیچاره‌تر از همه است. در «بیلی» که صدایش بسیار محزون و مغموم است. شیاطینی که زیر پوست پر وسوسه‌شان، پشت آن پرده اپرا، معصومیت اولیه‌ای دارند.

مضمون­های رمان«بیگ‌سور» را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد:

۱. انحطاط، یأس و انزوا و تنهایی
۲. مرگ اندیشی و زوال
۳. تنهایی بشر
۴. سیاست ستیزی
۵. تفکرات بیتینیک‌ها
۶. معصومیت از دست رفته‌ی انسان
۷. عشق، مرزی میان گفتار الهی و انسانی
۸. جهانی آلوده و از دست رفته
۹. خودزندگی‌نگاری اعتراضی
۱۰. ضد سرمایه‌داری

«جک کرواک» در این رمان شبیه یک کاتولیک مقید دست به اعتراف می‌زند تا جایی‌که شام آخر را راه می‌اندازد. شام آخر از خانه ی«بیلی» شروع می‌شود. «بیلی» آن زن زیبای بلوند مریم‌وار، مادری مهربان و تنهاست. مادری عاشق فرزند که وجهه‌ی اصلیش را کم‌کم بروز می‌دهد. بارها فرزندش را کتک می‌زند و مقابل چشمان حسود او با کرواک رابطه برقرار می­ کند.

«جک کرواک» در این اعتراف‌نامه به یک اهریمن تمام عیار بدل می‌گردد. بیلی را به منزل کادی می‌برد. همه چیز را به هم می‌ریزد و به جنون شیطانیش بر می‌گردد. درخت، سنگ، نهر، جویبار، همه چیز برای او جلوه‌های اهریمنی‌اند. او در دل طبیعت با نیروهای اهریمنی در می‌افتد. جنونی که نشان می‌دهد زندگی خالی‌ست.

«جایی در داستان اشاره می‌شود چرا مردم فکر می‌کنند دیوانه‌ها شادند؟! آن بدبخت‌ها بسیار هم غمگین‌اند.»

شادی مرده است. عشق مرده است. صداقت مرده است. جهان طعنه‌آمیز و دلهره‌آمیز، ابدیت را فرو خورده است. ما طبیعت سقط‌گشته‌ی جهانیم. مسیحِ کرواک شیطان را به یاد ما می‌آورد تا زمانی که همه چیز را آتش می‌زند و به رهایی و آسایش می‌رسد: بهشتی برهوت و آرام‌بخش با چشم‌اندازی روشن.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها