در دیداری با این فعال حوزه صحافی کتاب در استان گلستان، درباره شروع فعالیتش و گستره هنر صحافی گفتیم و شنیدیم.
کوروش زاده ابتدا درباره نحوه علاقهمند شدن خود به هنر صحافی، گفت: از کودکی و دوران تحصیل، سالها در کتابفروشی پدرم کار میکردم؛ کتابفروشی که همچنان پابرجاست و الان توسط برادرم اداره میشود تا اینکه یکبار کسی که در چاپخانهای کار میکرد، آمد و گفت که کار تعمیر و بهنوعی صحافی قرآن و کتاب و ... را انجام میدهد. ما هم چند جلد قرآن به او دادیم که تعمیر کند. وقتی یکی از آنها را که آورد که بنا بود دوخت انجام دهد، یکمرتبه مشاهده کردم که عطف آن را سه سوراخ کرده به ضخامت مداد و با نخهای کفاشی آن را بهاصطلاح تعمیر کرده است. من به او گله کردم که این چه وضعش هست و آن فرد گفت تعمیر به این شکل است و نمیتوان کاری کرد. گفتم بنده صحاف نیستم اما کتابفروشم و معتقدم صحافی، اینگونه نیست. اما آن فرد سماجت میکرد که کتابش ضخیم است و او مجبور شده برای تعمیر آن از دریل شماره شش استفاده کند. خلاصه اینکه این اتفاق منجر شد که بهصورت آزمونوخطا از ابتدای دهه شصت تا به امروز این فن و هنر را بهعنوان شغلم انتخاب کنم.
وی با تأکید بر اینکه برای هر شغل و کاری باید سواد آن کار را کسب کرد و جدیت و پشتکار به خرج داد، افزود: به نظرم تعریفی که در کتابها درباره صحافی شده، ناقص است؛ چون معتقدم صحافی هم یک علم و هم یک فن و هنر است. مثلاً تنوع مصالح کار ما، دنیایی برای خودش دارد و شناخت همانها خودش سالها تجربه میخواهد. انواع جعبههایی که ساخته میشود، از جعبه قرص و دستمالکاغذی گرفته تا جعبه شکلات، منو غذایی، زونکن، کارت عروسی، آلبوم و ... زیرمجموعه کار صحافی است، به عبارتی؛ هر نوع بستهبندی و محصولی که به کمک کاغذ و مقوا تولید شود، زیرمجموعه و بخشی از هنر صحافی قرار میگیرد.
کوروشزاده درباره برخی چالشهایی که در حرفهاش بعضاً با آنها روبهرو شده است، گفت: متأسفانه بهخصوص در شهرستان اصلاً برای صحافی که هنر و کار دست است، ارزش قائل نمیشوند؛ مثلاً فردی میآید و میگوید قرآنش را به قیمت 60 هزار تومان تهیه کرده و وقتی قیمتی را برای صحافی اعلام میکنم، نمیپذیرد و میگوید گران است؛ درحالیکه میدانیم مثلاً نشر قرآن بر اساس سوبسیدی است و کار با دستگاه در تیراژ بالا انجام شده اما کار من با دست است و سختیها و ظرافتهای خاص خودش را دارد. من مثلاً برای صحافی، مقوای کارم را از مغازهدار و با چند واسطه میخرم اما ناشر بهصورت عمده میخرد و انبار میکند و خب این مسئله تفاوت قیمت ایجاد میکند.
وی در پاسخ به این پرسش که چرا صحافی را آموزش نمیدهد و شاگردانی را تربیت نمیکند، اظهار کرد: متأسفانه در حال حاضر همه اول به دنبال پول هستند و کمتر کسی هست که بخواهد شاگردی کند. من بارها اطلاعیه زدهام که شاگرد نیاز دارم اما هرکسی که آمد، اولین سؤالش این بود که چقدر حقوق میدهم و ساعت کاری به چه صورت است و بیمه میکنم یا خیر و ... اما زمانی که از آنها میپرسم که آیا این حرفه را بلد هستند، پاسخشان منفی است. خب وقتی کار بلد نیستند من بابت چه چیزی باید از همان اول حقوق پرداخت کنم؟ من سالها با آزمونوخطا و سختکوشی و هزینههای مختلف حرفهام را آموختهام و سالها تجربه شاگردی در کتابفروشی و بهنوعی صحافی داشتهام؛ خودتان قضاوت کنید! از سویی دیگر سالها پیش با فنی و حرفهای صحبت کردم و آنها اسم من را در لیست مدرسانشان قرار دادند اما تبلیغاتی انجام نشد که هنرجویی جذب شود.
وی با اشاره به اینکه در حرفهاش دقت و ظرافت در کنار مهارت ضروری است، گفت: متأسفانه حتی در تهران بسیاری که در این حرفه فعالیت دارند، شاگردی نکردهاند و بلد نیستند، مثلاً همین طلاکوب کردن واقعاً تخصص میخواهد و یا درست کردن عطف کتاب بهگونهای که وقتی صفحات نخستین را وقتی ورق میزنی، دیگر صفحات اصطلاحاً بلند نشوند، درمجموع صحافی علیرغم ظاهر سادهاش، ظرافتهای خاصی را میطلبد.
کوروشزاده که در سالیان اخیر همواره در نمایشگاه بزرگ کتاب گلستان حضوری پُررنگ داشته و در غرفهای اختصاصی هنرش را به نمایش درآورده است، درباره انتظارش از مسئولان، اظهار کرد: تبلیغات و حمایت از این حرفه که دارد رو به فراموشی میرود، کم است. یکی از مشکلات من این است که ادارات و بخش دولتی کار و هنر دستان ما را نمیخرند و بیتوجه به اینکه مثلاً لوح تقدیر هنر دست است، به آن بها نمیدهند و عمدتاً کارپردازان ادارات به دنبال کار ارزان هستند و کیفیت و هنر و ظرافت ملاکشان نیست و متأسفانه در یک فرآیند بعضاً شاهد زد و بند و دلالی هم هستیم و فقط زمانی که جنسی را پیدا نمیکنند و یا حالت اضطراری و یا کار خاصی را مدنظر دارند، به سراغم میآیند و اینجاست که من متوجه میشوم که آنها از حضور من و حرفه من در شهر آگاه هستند اما عمدتاً به دلایلی که ذکر کردم به سراغم نمیآیند.
وی ادامه داد: از سویی دیگر بعضاً نسیهکار را میبرند و من باید از جیب شخصی مواد لازم را بخرم و مدتها صبر کنم که پولش را پرداخت کنند و اکثر وقتها زمانی پرداخت میکنند که قیمت همان مواد اولیه بیشتر هم شده و من باید با آن اندک حقالزحمه برای جایگزینی مواد مصرفی، پول بیشتری را پرداخت کنم. امیدوارم مسئولان توجه بیشتر به این حرفه نشان دهند، زیرا متأسفانه کارهای آمادهای در بازار به چشم میخورد، کاملاً ماشینیاند و طرحهایی دارند که با فرهنگ و سبک زندگی ما همخوانی ندارند.
نظر شما