مطالب کتاب در قالب مقاله یا گفتوگو ارائه شده و به غیر از نویسندگان، گفتوگویی با دومینیک کالیفا جامعهشناس را نیز شامل میشود که از تأثیر ادبیات در نگرش مردم و جامعه گفته است.
در مقدمه کتاب با اشاره به اینکه از دوران رئالیسم در قرن نوزدهم، نویسندگان صفحات حوادث و جنایات را منبع طلایی الهام برای داستانها و قصههایشان میدیدند؛ میخوانیم: «استندال رمان «سرخ و سیاه» و شخصیت ژول سورل را از زندگی و سرنوشت آتنوان برته، پسر یک نعلبند الهام گرفت که در ۲۳ فوریه ۱۸۲۸ پس از سوءقصد به جان همسر شهردار یک شهر کوچک اعدام شد. مادام بوواری فلوبر از خبر کوچکی در صفحه حوادث درباره خودکشی همسر یک مسئول بهداشت به نام دلامار در ذهن نویسنده شکل گرفت. بالزاک یک «ماجرای مرموز» را ـ که شاید بتوان آن را جزء اولین رمانهای جنایی دانست ـ بر مبنای ماجرای دزدیده شدن سناتور کلمان دوری در سال ۱۸۰۰ نوشت. اما امروزه با وجود شبکههای وسیع ارتباطی و تصویری و دسترسی همگان به آنها، صرف گزارشنویسی در مورد حوادث برای مخاطب جذابیتی ندارد و بدون هنر نویسنده، هیچ داستانی هر چند جالب به رمان ارزشمند تبدیل نمیشود.»
نویسنده معتقد است که نویسندگان بزرگ واقعگرا با حساسیت و وسواس دوران خود را زیرنظر میگیرند و هنرمندانه و با دقت جامعه را موشکافی میکنند؛ حتی اگر در مواردی بر خلاف عقاید سیاسیشان باشد. در همین راستا او به این گفته جرج لوکاچ در «جامعهشناسی رمان» گریزی میزند که: «اگر نزد رئالیستهای بزرگی چون بالزاک، استندال و تولستوی حرکت به جلوی درونی موقعیتها و اشخاصی که آنان به تصویر درآوردهاند با گرامیترین پیشداوریهایشان و یا حتی باورهای مقدسشان در تضاد قرار گیرد، آنان در کنار گذاشتن پیشداوریها و باورهایشان و در توصیف آنچه در واقع میبینند لحظهای درنگ و تردید به خود راه نمیدهند. این سرسختی در پایبندی به تصویر بیواسطه ذهن از جهان، ژرفترین اصل اخلاق ادبی رئالیستهای بزرگ است که تضادی قاطع دارد با آن نویسندگان کوچکی که همیشه در عمل واقعیت را با جهانبینی خود منطبق میسازند».
کتاب نتیجه میگیرد که در میان رماننویسان سبک جنایی و پلیسی نیز آنها که گرایش به واقعگرایی اجتماعی دارند و منعکسکننده واقعیات جامعه خود و جهان امروز هستند، با اقبال بیشتری روبه رو میشوند. البته تاکید میکند که برخلاف رمان معمایی، سرنوشت یک فرد مطرح نیست، بلکه مسائل بزرگ اجتماعی، سیاسی و تاریخی رمزگشایی میشوند و بهترینهای این سبک نیز مانند رمانهای بزرگ واقعگرا، آنهایی هستند که نه بر مبنای جهانبینی نویسنده بلکه بر مبنای حقایق جامعه، راوی زمان خود هستند.
به زعم نویسنده؛ نویسندگان رمانهای جنایی پلیسی از دشیل همت گرفته تا مانوتی، منکل، الیزابت جرج و لئوناردو پادورا همه در آثار خود ابتدا از جامعه اسطورهزدایی میکنند، سپس در طول رمان با لایهبرداری مکرر پوسیدگی نهادها و روابط اجتماعی را آشکار میکنند. در پایان داستان نیز بر خلاف رمانهای معمایی قدیم بازگشت به نظم موجود مقبول نیست، بلکه نوعی نظم موقت در هرج و مرج بنیادین حاصل میشود؛ چراکه دروغ پایه اصلی حفظ نظام است.
در مورد داستانهای پلیسی سنتی نیز در کتاب آمده است: «داستانهای پلیسی سنتی شاخصهای اجتماعی و ایدئولوژیک نقشی لازم اما محدود در افشای رفتارهای «منحرف» افراد دارند و به کارآگاه «خواننده» فرصت میدهند تا جنایتکار را شناسایی کند؛ در رمان جنایی جامعهگرا همین شاخصها نقایص نهادین یا حقیقت پنهان در زیر گفتمان رسمی را برملا میکنند و کشف قاتل و گناهکار دیگر تقدم ندارد.»
کتاب نهایتا ویژگیهای شاخهای مهم و جدی و محبوب در سبک جنایی پلیسی، یعنی رمان جنایی جامعهگرا را چنین برمیشمرد: جنایت نه از نابهنجاری فردی بلکه نتیجه اجتنابناپذیر سازمان اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی است. قوانین به صورت کلیت عادلانه مقبول نیست و حتی در اعمال همین قوانین نیز تردید هست؛ چراکه نیروهای نگهدارنده نظم موجود فاسدند. با وجود آنکه معما و حل آن همچنان یکی از جذابیتهای این شاخه است، اما اهمیت حل معما به حداقل میرسد و کارآگاه مانند شخصیت تخیلی و نماینده خواننده به جای حل معما، شاهد اتفاق افتادن جنایت به طور مستقیم است.
علاوه بر اینها نویسنده معتقد است که بر خلاف واقعگرایی قرن نوزدهم که تجزیه و تحلیل شخصیتها با ارائه جزئیات ظاهری و اخلاقی برای شکلدادن به شخصیتها و اقناع خواننده به واقعی بودن داستان جزء خصوصیات اصلی سبک بود، رمان جنایی جامعهگرا بیشتر بر رفتارگرایی تکیه دارد و از تشریح جزئیات شخصیتها میپرهیزد؛ اما از شگردهای مختلف برای واقعنمایی استفاده میکند.
سرفصلهای کتاب نیز عبارتند از: گفتگو با دومینیک کالیفا درباره کتاب تفالههای اجتماعی، گفتگو با لئوناردو پادورا درباره کتاب ملحدان، گفتگو با دومینیک مانوتی درباره کتاب طلای سیاه، گفتگو با کشور دسایی درباره رمان شاهد شب، رمانهای سیاه اسکاندیناوی و رمزگشایی تاریخ، انساندوستی که رمان سیاه مینوشت، جان لوکاره: جاسوسی که خوب بلد بود دروغ بگوید/ ژولین بیسون و بوینوس آیرس در هزارتوی رمان سیاه آرژانتین.

کتاب «رمزگشایی از واقعیت؛ گفتارهایی در سبک پلیسی ـ جنایی» با تالیف و ترجمه یاسمن منو در ۱۰۸ صفحه و شمارگان ۴۴۰ نسخه و به قیمت ۱۸۰۰۰تومان از سوی انتشارات جهان کتاب منتشر شده است.
نظر شما