رمان تیمبوکو پل استر که پیش از این در نشر افق منتشر شده بود، به دنبال استقبال مخاطبان، این بار در قطع جیبی روانه باز شد.
پل استر که در ایران نویسنده محبوب و پرطرفداری است، روایتی جذاب از این ماجرا می نویسد. نشر افق رایت این اثر را از ناشر آمریکایی برایانتشار در ایران خریداریکرده است.
در بخشی از این رمان می خوانیم:
دو ساعت بعد یک بستنی قیفی وانیلی با طعم آلبالو که رویش خرده های آب نبات ریخته بودند در حال آب شدن روی پیاده رو جلوی موزه ی دریانوردی پیدا کرد. و بعد، نه، پانزده دقیقه بعد، باقی مانده ی یک مرغ بریان را پیدا کرد که یک نفر روی سکویی جا گذاشته بود؛ یک جعبه ی مقوایی سفید و قرمز مخصوص غذا که در آن سه تکه نان نیم خورده، با دو بال مرغ دست نخورده، یک بیسکویت و یک کوفته ی پوره ی سیب زمینی در آبِ گوشت با نمک بود. غذا تا حدی باعث قوت قلبش بود، البته بسیار کمتر از اندازه ای که آدم فرض کند. شمکش در سط میدان او را خیلی متاثر کرده بود و تا ساعت ها بعد خاطره ی آن حمله ناشیانه ذهنش را آزار می داد. آبروی خودش را برده بود، با اینکه سعی می کرد به آن اتفاق فکر نکند، از احساس پیری و بی مصرفی، مثل داستانی تمام شده گریزی نداشت.
شب را در محوطه ای خالی زیر کپه ای علف هرز و ستاره ها که خواب را از چمشش ربوده بودند گذراند. به سختی می توانست پنج دقیقه ی تمام چشمانش را بسته نگه دارد. آن شب حتی از روز هم بدتر بود، چون اولین شبی بود که تنها مانده بود و غیبت ویلی را به شدت احساس می کرد. در فضای اطرافش، نبودِ او کاملا محسوس بود، به همین خاطر مستر بونز فقط دراز کشید و منتظر جان دادن صاحبش ماند. وقتی بالاخره بفهمی نفهمی خوابش برد، تقریبا صبح شده بود و سه ربع ساعت بعد دوباره آفتاب خواب را از چشمانش پراند. بلند شد و خود را تکاند...
نظر شما