سه‌شنبه ۲ آبان ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۰
جای خالی ترجمه در تبادل فرهنگ ادبی معاصر ایران

الهام فلاح در یادداشتی که در اختیار ایبنا گذاشته نوشته است: ادبیات در انواع قالب‌های رمان و نمایشنامه و شعر و داستان کوتاه و سایر قالب‌های بومی عرضه‌کننده غنی‌ترین چهره فرهنگی و ملی و مذهبی و آیینی ملت‌هاست.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- الهام فلاح: زبان به عنوان اصلی‌ترین و کارآمدترین ابزار ارتباطی بشر از آغاز تا کنون، رکن اصلی تعاملات و تبادل فرهنگ و اندیشه و تمدن بوده­ است. از سوی دیگر ادبیات هر ملت بخش عظیم و قابل توجهی از بار فرهنگی آن ملت را بر دوش می­‌کشد.

ادبیات در انواع قالب‌های رمان و نمایشنامه و شعر و داستان کوتاه و سایر قالب‌های بومی عرضه‌کننده غنی‌ترین چهره فرهنگی و ملی و مذهبی و آیینی ملت‌هاست. اما نکته اصلی اینجاست که برای انسان معاصر که دنیایش دهکده جهانی ا­ست و دیگر مرزها، دیوارهای بتنی سابق نیستند و ارتباط با آدم‌های دیگر مستلزم هموار کردن مشقت‌ها و هزینه­‌های بسیار نیست، چگونه می­‌توان این انتقال فرهنگی و این دیدن دنیا و چشیدن طعم زندگی عامه باقی مردم دنیا را متصور شد؟ آیا مجهز بودن به یک تلفن همراه هوشمند و یا صرف کردن عمده زمان روزمره مقابل یک کامپیوتر مجهز به اینترنت پرسرعت قادر است یک تنه بار همه نقل و انتقالات فرهنگی را به دوش بکشد؟

آیا زبان تصاویر و موسیقی و ویدئو آنقدری گویا هست که جان مطلب را ادا کند و موجب چند برداشت متفاوت از سوی مخاطبین مختلف نگردد؟ این میان تکلیف شیفتگان کتاب و متون چه می‌شود؟ در چنین شرایطی مسلما امر ترجمه در مراتب بالاتری از ترجمه لغتنامه‌­ای غیر قابل اجتناب است. چرا که لزوم اختراع خط و زبان از آنجا حس شد که زبان ایما و اشاره و نقاشی­‌های روی دیواره غارها قادر به انتقال یک کلام واحد به تمامی مخاطبین خود نبود. شاید این پرسش وجود داشته باشد که در میان طوفان اطلاعاتی که روزانه مغز انسان را هدف می­‌گیرد دانستن محتوای فرهنگی و ادبی سایر کشورها چه لزومی دارد؟ مگر چقدر مهم  است خواندن داستانی از جنگ افغانستان یا ژاپن یا جریان کودتای مصر؟ چه نیازی هست به خواندن نمایشنامه­‌ای با محتوای آیینی بوداییان یا هندوها؟ و اصلا چرا باید متنی خواند سراسر تفاخر و فخرفروشی ناشی از تفکر یک نژادپرست؟ اما باید خواند.

باید جهان را از منظری غیر از منظر خبرنگاران شبکه­‌های خبری و ژورنالیست‌های تحت تاثیر تفکرات سیاسی و حزبی دید. اینکه یک زن یا یک کودک یا یک فرد عادی که تمام روز برای گذران یک زندگی ساده تلاش می‌­کند، چگونه دنیا را می­‌بیند، چه اعتقاداتی دارد و اصلا از دنیا چه می­‌خواهد؟، غم­‌ها و آرزوهایش چیست؟، شاید در غالب یک متن ادبی، ساده و قابل چشم‌­پوشی به نظر برسد، اما برآیند همه اینها باعث شکل‌گیری نگرش ما نسبت به مردمی که هم نژاد و هموطن ما نیستند نخواهد شد؟ آیا این تغییر نگرش باعث تغییر تاکتیک رفتاری ملت­‌ها نسبت به یکدیگر نمی‌شود؟ شاید بسیار ساده‌انگارانه باشد که خیال کنیم خواندن رمان و آشنایی با شیوه زندگی مردم دنیا حتی می‌­تواند بر جنگ­ و کینه‌­توزی­ و لجاجت­ قدرت­‌ها تاثیر بگذارد. اما شاید آبی باشد بر آتشی که کورکورانه افرخته شده.

چرا جهان ادبیات ایران را تنها با فردوسی می­‌شناسند و خیام و نیما؟ چرا تنها بخش اندکی از ادبیات کهن ایران آن‌هم در قالب شعر به جهان عرضه شده است؟ چرا هرگز ناشر قدرتمندی خود را به زحمت ترجمه آثار معاصر ایرانی نینداخته است؟ آیا مردم جهان از ایران چیزی جز سو تفاهمات ناشی از اخبار و سخنرانی‌های متخاصمانه مجامع بین­‌الملل می­‌دانند؟ برداشت یک زن آمریکایی و اروپایی و حتی آسیای دور چقدر به واقعیت زنان ایرانی همتایشان نزدیک است؟ چند نفر از مردم جهان با خواندن سرگذشت ملاله و یا کتاب خالد حسینی توانستند از شرایط واقعی جاری در زندگی مردم افغانستان مطلع شوند؟ چند نفر با خواندن آثار موراکامی و موهیان در زندگی زردپوستان شرق آسیا دقیق شدند؟ آثار جومپا لاهیری و اورهان پاموک نیز.

آیا کسی در تمام دنیا هست که خود را اهل خواندن بداند و این  اسامی برایش آشنا نباشد؟ و مسلما برای هیچ نویسنده­‌ای با ارزش­‌تر از این وجود ندارد که بتواند فرهنگ ملت خویش را نه با کشتی­‌های باربری و ترانزیت‌­های هوایی و زمینی بلکه با قلم خویش به دنیا صادر کند. غیر از جوایز مطرح و بنام ادبی دنیا، رویدادهای فرهنگی مثل نمایشگاه‌های بین‌المللی هم می‌­توانند به خوبی دروازه آمد و شد فرهنگ‌­ها باشند. در حالی که ادبیات مستقل در همه جای جهان همیشه فارغ از خط مشی­‌های فکری غالب حرکت کرده و آلوده سیاست و گفتمان مسلط حکومت‌ها نیست. کاش ترجمه متون ادبی و تبادل ادبیات کشورها هرگز دچار صلاحدید و ملاحظات سیاسی نباشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها