پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۵:۲۴
وضع مطالعه در ایران غم‌انگیز است/ برای تحقق شعار نمایشگاه باید کار زیربنایی انجام داد

بهرام دبیری وضع مطالعه در ایران را غم‌انگیزتوصیف کرد و ضمن تاکید بر لزوم توجه به مسائل زیربنایی برای رشد فرهنگ کتابخوانی، تلاش مسئولان و مردم را عامل تحقق شعار نمایشگاه کتاب امسال دانست.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، بهرام دبیری، هنرمند نقاش و یکی از فعالان فرهنگی کشورمان است که همیشه دغدغه ارتقای سطح فرهنگی مردم و حمایت از هنرمندان را داشته است. به بهانه برگزاری بیست‌ونهمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران با او گپی زده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.


 با توجه به فراگیر شدن بسیاری از ابزارهای مدرن و رشد نرم‌افزارهای و صفحات اجتماعی بسیاری از خردسالان و جوانان، بیشتر وقتشان را با حضور در این فضاها سپری می‌کنند. برای تشویق این نسل به مطالعه چه باید کرد؟

مساله اینجا سر آموزش و اهمیت آن است. در مورد مسائلی چون موضوعات فرهنگی یک‌شبه نمی‌توان کاری از پیش برد اما می‌شود در خلال رویدادی چون نمایشگاه بین‌المللی کتاب که بسیاری از خانواده‌ها و فرزندانشان در آن حضور پیدا می‌کنند، برنامه‌هایی مانند سعدی خوانی، فردوسی خوانی، حافظ خوانی برپا شود تا کودکان و نوجوانان ما در طول ایام بازدید از نمایشگاه با فرهنگ و ادبیات کهن کشورمان آشنا شوند و شرکت در نمایشگاه فقط محدود به یک  گشت و گذار خانوادگی نشود. بنابراین با وجود آنکه در ده روز عملاً اتفاق چندان بزرگی را نمی‌توان سامان داد اما می‌توان از این فرصت برای ایجاد جرقه‌های لازم استفاده کرد.

متاسفانه، بسیاری از کودکان و نوجوانان ایرانی هستند که عملاً در موقعیت خواندن کتاب قرار نگرفته‌اند، اما اگر سیاست­گذاران فرهنگی از یک‌سو و خانواده‌ها از سوی دیگر سهم خودشان را در این زمینه به خوبی ایفا کنند فرزندان این سرزمین می‌توانند متوجه داشته‌های پیشینیان در عرصه مطالعه و علم شوند. طبیعتاً در چنین شرایطی به‌صورت غیرمستقیم یک فرآیند تشویقی را شاهد خواهیم بود.

چه راهی باید از سوی مدیران فرهنگی پیموده شود تا بعد از پایان نمایشگاه بتوان به این رویداد تعیین‌کننده نمره‌ای مثبت داد؟

  باید برای چنین رویداد بزرگی برنامه‌ریزی فرهنگی گسترده‌ای انجام شود. با نظر به شعار نمایشگاه امسال یعنی «فردا برای خواندن دیر است»، لزوم نگاه زیربنایی در حوزه‌های مربوط به مساله فرهنگ‌سازی هویدا می‌شود. وقتی داریم از نیاز جامعه ایرانی به کتاب خواندن سخن می‌گوییم و می‌خواهیم با انتخاب یک شعار تهییج کننده این نیاز را به مخاطبان گوشزد کنیم، درواقع باید از قبل به ملزومات این ایجاد نیاز از یک‌سو  و راهکارهای عملیاتی کردن آن از سوی دیگر بپردازیم.  بسیاری از کارشناسان بارها گفته‌اند عمده شخصیت آدمی در سنین کودکی شکل می‌گیرد. با نظر به اینکه کودکان ما از 6 سالگی به این‌سو بیشتر وقت مفید خود را یا در مدرسه می‌گذرانند و درگیر انجام تکالیف مدرسه هستند، اتفاقات اصلی و بنیادین درزمینه تشویق آن‌ها به مطالعه و قبولاندن این مساله که مطالعه یک نیاز فردی و اجتماعی است باید در همان مدرسه اتفاق بیفتد.

اجازه دهید به جابه‌جایی نمایشگاه کتاب از مصلا به شهر آفتاب هم بپردازیم. شما در مورد این جابجایی چه نظری دارید؟

جابه‌جایی نمایشگاه کتاب را یک اتفاق خوب می‌دانم. چون مصلا اصلاً جای برگزاری نمایشگاه نبود و برپایی نمایشگاه کتاب در محل دائمی نمایشگاه هم اوضاع ترافیکی شهر را به هم می‌ریخت اما مشتاقان کتاب امروز می‌توانند با استفاده از وسایل نقلیه عمومی به شهر آفتاب بروند و در ایام برگزاری در برنامه شخصی‌شان زمان‌هایی را به این کار اختصاص دهند. به‌این‌ترتیب به‌دور از شلوغی‌ها و ترافیک آزاردهنده در مکانی بزرگ و آرام کتاب‌ها را ببینند و 
آنچه را در حوزه تحصیلی یا تخصصی‌شان نیاز دارند، خریداری کنند.

اوضاع نشر کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
متأسفانه شرایط مطالعه و کتاب در ایران چندان به سامان نیست. همیشه دوستان من اعتراض می‌کنند که چرا مثلاً یک کتاب تا فلان مدت باید برای دریافت مجوز در ارشاد بماند؟ ظاهراً برخی دوستان می‌خواهند همه تقصیرها را به گردن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیندازند درحالی‌که من این نگاه را اشتباه می‌دانم.

اینکه یک کتاب بعد از چاپ با تیراژ 1200 نسخه وارد بازار می‌شود و 5 سال طول می‌کشد تا تمامی شماره‌هایش فروخته شود بیانگر ماجرای غم‌انگیز مطالعه در ایران است. مشکل کتاب نخواندن در کشور ما از کجا نشاءت می‌گیرد که وضعیت نشر این‌گونه دردآور شده است؟ به نظر من آموزش‌وپرورش، رسانه ملی و نظام‌های کلان فرهنگی ما هستند که باید در مورد ایجاد چنین وضعیتی در کشور توضیح بدهند. بخش کوچکی از این مشکل را می‌توان گردن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انداخت درحالی‌که میزان زیادی از دلایل بروز این وضع را باید درجاهایی که نام بردم جستجو کرد. کجای دنیا ممکن است این وضعیت پیش بیاید که برای فروش 1200 نسخه کتاب در یک کشور 80 میلیون نفری به 5 سال زمان نیاز باشد؟ تیراژ کتاب و روزنامه را نگاه کنید. در فرانسه تیراژ یک کتاب 5 میلیون نسخه است درحالی‌که در کشور ما حداکثر تیراژ یک کتاب بیست هزار نسخه است. هرکدام از این کتاب‌های خریداری شده را اگر چهار نفر هم بخوانند، کلاً می‌شود هشتاد هزار نفر. این رغم چه ارتباطی به هشتاد میلیون نفر دارد؟

آقای دبیری شما در بخش‌های مختلفی از گفت‌وگو به مساله آموزش و اهمیت آن اشاره کردید. اگر بخواهیم جزئی‌تر به مسالهنگاه کنیم می‌خواهم از شما بپرسم واقعیت وضع آموزش در شرایط کنونی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

در جامعه ما یک بی‌خبری بزرگ اتفاق افتاده. ما باید به فکر حل این مشکل باشیم.
 امروز خیلی از آدم‌ها واژه توسعه را بدون درک درستی از مفهوم صحیح و کاملش به کار می‌برند. خانه ملک‌الشعرا بهار را با استفاده از همین کلمه دهان‌پرکن خراب کردند و به‌جایش ساختمانی چندین طبقه و نوساز کاشتند. درصورتی‌که بازمانده‌هایی مثل خانه شعرا و نویسندگان گذشته می‌تواند یادآور تاریخ و روزهای باشکوهی باشد که درنهایت ابزاری کارآمد برای توسعه و پیشرفت است. البته منظورم توسعه‌ای که امروز همه‌جا صحبت از آن است، نیست. به عقیده من باید ادراک درستی از واژه فرهنگ پیدا کنیم. به نظر می‌رسد مشکل اصلی، نشناختن نیازهای اساسی فرهنگی جامعه است. بر این مبنا تا زمانی که فرهنگ در میان مردم به معنای درستش محقق نشود نمی‌توان انتظار پیشرفت و توسعه صحیح داشت.

واقعیت جامعه جوان ایران چیزی نیست که مدارس می‌خواهند ایجاد کنند. معلمی که خودش اهل کتاب خواندن نیست و حقوقش به‌قدری کم است که مجبور می‌شود در سه شغل کار کند تا نان شبش را دربیاورد چه طور می‌خواهد اندیشیدن و فرهنگ مطالعه را که باید در مدارس آغاز شود به کودکان ما بیاموزد؟ در قدیم معلمی شغل مقدسی در کشور بود.

اگر به فکر تغییر وضع هستیم و اگر می‌خواهیم در این مقوله تعیین‌کننده تمام جوانب کار را بسنجیم باید به تک‌تک عواملی که به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم بر روی مسالهکتاب تأثیر می‌گذارند توجه کنیم و وضعیت معلمان در آموزش‌وپرورش یکی از مهم‌ترین این بخش‌هاست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها