سه‌شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۶
محمد دهقانی: سعدی سخنگوی وجدان جامعه ایرانی

دکتر محمد دهقانی در نشست «سعدی، راوی صادق فرهنگ ایرانی» گفت: سعدی سخنگوی وجدان جامعه ایرانی است. شاید به همین دلیل باشد که بسیاری از گفته‌های سعدی به صورت مثل سایر درآمده و ضرب‌المثل شده و گاهی بدون آن‌که بدانیم متعلق به اوست آن را به کار می‌بریم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) دهقان در این نشست گفت: تصویری که ما ایرانی‌ها از سعدی داریم در حقیقت مثل این است که سعدی کودکی نداشته و نوجوانی و جوانی هم نداشته و گویی یکباره به صورت یک مرد کامل 50 ساله از مادر متولد شده! یعنی تصویری که ما ایرانی‌ها عموماً از سعدی داریم چنین چیزی است. تصویر یک شیخ کامل پخته‌ای که واعظ و معلم اندرزگویی است. به همین دلیل است که وقتی همیشه از او یاد کرده‌ایم نام او را با عنوان و صفت شَیخ به قول عرب‌ها و شِیخ به تلفظ ما ایرانی‌ها قلمداد می‌کنیم. سعدی برای ما نوعی شیوخیت و کهنسالی و اگر نخواهیم بگوییم کهنسالی، کمال و پختگی را تداعی می‌کند. به این دلیل معمولاً کلمه شیخ همراه نام اوست. سعدی در فرهنگ و ادبیات ما به عنوان واعظ شناخته شده و خودش به این موضوع اقرار دارد و به وعاظ را از قدیم و همین امروز هم صفت یا عنوان شیخ اطلاق می‌کنند.
 
چرا شیخ اجل؟
وی افزود: اما صفت شیخ یعنی اجل یعنی این‌که در واقع شیخی نه از نوع شیوخ معمول و عادی بلکه بزرگ‌تر از آن‌ها و فراتر از همه آنهاست و ما در فرهنگ خودمان شیخ اجل دیگری نداریم و گویی این صفت خاص سعدی است. شما می‌توانید صفت اجل را برای هر که بزرگ باشد  به کار ببرید اما در زبان و ادبیات فارسی و بهتر است بگویم در فرهنگ ایرانی ترکیب شیخ اجل خاص و ویژه سعدی شده و این هم باز نشان می‌دهد که ما چه تصور و تصویر بزرگی از سعدی داشته و داریم. این همیشه‌ای که من می‌گوید البته قید استثناست چون قرار است در موردش توضیح بدهم چرا که تا دوران مدرن چنین بوده و البته در دوران مدرن کمی متفاوت است.
 
مترجم کتاب «روان‌شناسی دین، بر اساس رویکرد تجربی» نوشته برنارد اسپیلکا و دیگران اضافه کرد: موضوع سعدی شناسی موضوعی غامض و مفصل است و مساله، مساله فرهنگ ایران و زبان فارسی است و صرفاً به سعدی اختصاص پیدا نمی‌کند. سعدی برای ما ایرانی‌ها صرفاً شاعر نیست. ما در تاریخ ادبیتمان شاعران زیادی داریم. سعدی با آن شاعران دیگر تفاوت‌هایی بارز دارد. او سخنگوی وجدان جامعه ایرانی است. شاید به همین دلیل باشد که بسیاری از گفته‌های سعدی به صورت مثل سایر درآمده و ضرب‌المثل شده و گاهی بدون آن‌که بدانیم متعلق به سعدی است آن را به کار می‌بریم. یعنی در همین زبان عادی روزمره ما جریان دارد و گاهی هم نمی‌دانیم گوینده کیست اما سخن، سخن سعدی است.
 
این پژوهشگر ادبیات کلاسیک فارسی توضیح داد: به نظر می‌رسد که جامعه ایران و فرهنگ ایرانی تا همین یک قرن و نیم پیش با سعدی هیچ مشکلی نداشت. تا جایی که من تتبع کرده‌ام خیلی کم پیش آمده تا پیش از اواسط دوره قاجار متفکران ایرانی با سعدی به مخالفت برخاسته باشند. خیلی شاذ و نادر است و دلیلشان هم دلیل فکری نیست و بیشتر جنبه ادبی و شاخ و شانه کشیدن‌های ادبی دارد و به هیچ وجه جنبه فکر نداشته. ما تا 150 سال پیش و تا آغاز دوران مدرن مشکلی با سعدی نداشتیم. به این دلیل که شیوه زندگی و نگرش سعدی تقریباً مطابق با شیوه نگرش و زندگی مطابق با همان سخنان سعدی بود.
 
ایرانی‌ها و زندگی دوگانه‌شان
دهقانی گفت: ایرانی به زندگی دوگانه خود و دوزیستی خود که به اندرونی و بیرونی تقسیم شده بود عادت داشت و به نظرش زندگی دو زیستی طبیعی بود و این‌که خلوت من با جلوتم کاملاً متفاوت و حتی متضاد باشد. این‌که متفاوت باشد طبیعی است. ما در خلوت آن آدمی نیستیم که در عرصه اجتماعی هستیم. اما بحث من بر سر تضادها و تناقض‌هاست. بحث بر سر این‌که ما در خلوت خود به گونه‌ای تنها رفتار کنیم، بلکه اعتقاد بورزیم که در جلوت و در عرصه اجتماعی اصلاً آن طور نباشیم و کاملا مخالف و تضاد آن فکر و عقیده را نشان بدهیم یا مخالف و متعارض با آنچه در خلوتمان است رفتار کنیم. دوستانی که با زندگی قدیمی آشنا هستند می‌دانند که معماری سنتی ایرانی بر اساس اندرونی و بیرونی بود. یعنی همیشه درون جدا بود و در خلوت خود می‌توانستی کارهایی انجام بدهی. فکرهایی می‌توانستی بکنی و حرف‌هایی می‌توانستی بزنمی و در بیرون باید پیرو قوانین و مقرراات حاکم بر جامعه و محیط می‌بودی. برای ایرانِی‌ها طبیعی بود که چنین زندگی کنند و عادت کرده بودند و سعدی هم آنچه نوشته و گفته بر اساس این شیوه زیست است که به تعبیر من زندگی‌ای دو زیستی است.
 
این مؤلف یادآور شد: ببینید که حافظ چگونه اعتراف می‌کند و آن را هنر به حساب می‌آورد: «حافظم به مجلسی دردی کشم در محفلی/ بنگر این شوخی که با خلق صنعت می‌کنم» او این کار را صنعت کردن و هنر به خرج دادن می‌داند. ممکن است این در نگاه امروزی‌ها ناپسند باشد که من مردم را فریب بدهم در یک مجلس حافظ قرآن باشم و در محفلی دردی کش و به اصطلاح شراب خوار قهاری که به شراب عادی هم برایش کافی نیست و دردی می‌نوشد و این را هنر حساب می‌کند. و بعد می‌گوید «بنگر این شوخی...» که شوخی هم به معنای امروزی نیست و یعنی گستاخی و جسارت به خرج دادن. این نوع زیست برای حافظ خیلی طبیعی به نظر می‌رسد.
 
وی گفت: بنابراین یک نمونه نزدیک هم می‌آورم که مربوط به همان 150 سال پیش است و این نمونه یکی از بزرگ‌ترین علما و فقهای تاریخ شیعه است. کسی که از نخستین نظریه پردازان ولایت فقیه آن هم به معنی مطلقش بود و آن هم ملا محمد نراقی است. انسانی که می‌گفت حکومت فقط از آن فقهاست و حتی حکومت فتحعلی شاه جائر و نامشروع است. البته این در حالی بود که از همان فتحعلی شاه حقوق می‌گرفت. ببینید چه شعرهایی گفته و شعرش کاملاً مخالف نظر فقهی‌اش است: «بشویم ورق‌های بهت و ریا/ ز سجاده و سبحه کردم جدا// بیا دفتر زهد بر آب ده/ مرا جرعه‌ای از می ناب ده// که از دست زهد این دل آمد به جان/ بیا ساقیا الامان الامان» و در جایی که مدرسه می‌ساختند می‌گوید «در حیرت آیا ز چه رو مدرسه کردند/ جایی که در آن میکده بنیاد توان کرد».
 
دهقانی گفت: اتفاقی در فرهنگ می‌افتد که این تناقض‌ها را بیان می‌کند اما بشر مدرن این دوگانگی را نمی‌پذیرد ولی برای این دوگانگی برای برخی شاعران بزرگ پیش از ما مانند سعدی گویی امری عادی به نظر می‌رسید.
 
نشست «سعدی، راوی صادق فرهنگ ایرانی» عصر دیروز در فروشگاه مرکزی شهر کتاب برگزار شد.   
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها