شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۱
چرا بايد «اوليس» را بخوانيم؟

علاقه‌مندان جدي ادبيات، نزديك به يك قرن در ايران نام «اوليس» و نويسنده‌اش «جيمز جويس» را شنيده‌اند. با توجه به شهرت جهاني اين اثر در حسرت مطالعه آن بوده‌اند.

خبرگزاری کتاب ایران( ایبنا)- سایر محمدی: منوچهر بديعي سال‌ 72 اين رمان حجيم اوليس را در چهار جلد به فارسي برگردانده بود كه به هر دليل در طول اين سال‌ها موفق به انتشار آن نشد. اما در دهه هشتاد كتابي در شناخت جويس به نام جيمز جويس اثر استوارت منتشر كردكه بخش 17 آن ضميمه كتاب مذكور بود.

بديعي در اين باره به شهروند گفته بود: سال‌هاست جامعه ادبي ايران مدام «اوليس، اوليس» كرده، هر خبري كه درباره آن منتشر شده با ولع خوانده، هركس مدافع اوليس در ايران باشد، يك چهره پيشرو دارد. او را روشنفكر مي‌خوانند. آراي او را مدرن و پسامدرن مي‌دانند، به ديده ديگري به او نگاه مي‌كنند ولي خواننده فارسي مي‌داند كه نمي‌تواند اوليس را به زبان فارسي در مرزهاي داخلي بخواند».

بنابراين براي اين كه بدانيم اين علاقه چيست، فصل 17 اين كتاب را كه جويس مباهات مي‌كند به اينكه آن را نوشته و براي خود افتخاري مي‌داند، چاپ كرديم. اما يك نفر درباره آن حرف نزده است و حتي يك واكنش هم ايجاد نكرده است.»

حالا يك هفته‌اي است كه «عصاره داستاني اوليس» به قلم بديعي توسط انتشارات نيلوفر منتشر شده است.

متن اصلي اوليس به زبان انگليسي در 1162 صفحه نوشته شده كه در ترجمه فارسي بالغ بر 2700 صفحه (در چهار جلد) فراهم آمده است.

بديعي از دل اين متن چهارجلدي كه پر از خرده روايت‌هاست، داستان صرفاً اوليس را استخراج كرده تا خواننده اگر به متن كامل رمان دسترسي ندارد، حداقل داستان اوليس را بخواند.

خود بديعي در اين مورد گفته است: «الانسان حريص بمامنع» يك چيزي است كه ممنوع شده و مردم حريص شده‌اند. مردم نسبت به مسائلي كه مستور است و معمولاً پوشيده است كنجكاوي دارند. من حاضر نيستم قبول كنم اين همه سؤال كه پيش مي‌آيد به خاطر ارضاي اين نوع كنجكاوي باشد. اصلاً چرا؟ نه براي اينكه مردم در اين زمينه‌ها كنجكاو نيستند، هستند، ولي اين كنجكاوي را الآن از هزار طريق ديگر مي‌توانند ارضا كنند. چرا بيايند رمان يك نويسنده را با 1162 صفحه بخوانند و تازه ببينند كه آن جور هم كه شنيده‌اند، نيست.

بنابراين بديعي با استفاده از آثار سه تن از بهترين مفسران و «زندگينامه نويسان جويس، بلامايزر، ماتيو هاجارت دان گيفورد، كه هر سه از استادان زبان و ادبيات انگليسي بوده‌اند، عصاره داستاني اوليس را تدوين كرده است.

مي‌دانيم كه كل داستان اوليس در يك شبانه‌روز مي‌گذرد، پس چگونه است كه اين حجم از صفحات را به خود اختصاص داده است؟

بديعي مي‌گويد: حقيقت آن است كه داستان اوليس لابه‌لاي اساطير يونان، تاريخ و جغرافيا و افسانه‌هاي ايرلند، مناسك مسيحيت، انواع گوناگون سبك‌هاي ادبي، سيلان خودآگاهي و تك گويي دروني، اشارات ادبي و فلسفي و حتي علمي، پاره‌هايي از زندگي جويس و خانواده‌اش، زندگي روزمره دابليني‌ها، تكه‌هايي از ترانه‌ها و اپراها كه خواندن آنها رواج داشته و اشاره به بيش از هزار شخصيت كه هر كدام نمونه‌اي از صاحبان مشاغل و حرفه‌هاي گوناگون هستند، پراكنده و پنهان است. (در اوليس به چند اپرا و 304 ترانه و تصنيف و سرود و 52 شعر كودكانه و آواز به اصطلاح كوچه باغي اشاره شده است).

خواننده رمان اوليس، قطعاً در جهان داستاني اوليس گم مي‌شود و در كوچه پس‌كوچه‌هايش راه به جايي نمي‌برد.

بديعي در همين زمينه (شايد خطاب به خواننده پرحوصله رمان) مي‌گويد: «با همه اين‌ها، ابهام‌ها و ايهام‌ها و به اصطلاح بازي‌هاي زباني، در هم ريختن ساختار جمله‌ها كه از لوازم نقل واقعگرايانه تك‌گويي دروني است، طنزي حيرت‌انگيز با تقليد از سبك‌هاي نويسندگان و گاه طغيان قلم افزوده مي‌شود. در اين ميان چگونه از داستان اوليس سردرآورد؟
بديعي مي‌افزايد: اوليس، سه شخصيت اصلي هم بيشتر ندارد: استيون ددالوس لئوپولدبلوم، و زنش مالي بلوم، اما بيرون كشيدن اين قصه ساده از دل متن كتاب به كوششي طاقت‌فرسا نياز دارد كه حتي مشتاق‌ترين و كنجكاوترين خواننده را مأيوس مي كند.

بديعي اين رنج را به خود هموار كرد و پس از مطالعات فراوان و زير و رو كردن كتاب‌هايي كه به قلم جويس‌شناسان و مفسران اوليس و بررسي‌هاي اوليس، نوشته شده، متني منقح و خالص از داستان اوليس بدون حواشي و شاخ و برگ تدوين كرده است.

كاري كه بديعي با رمان اوليس كرده شايد لازم باشد كه هست، دولت‌آبادي با رمان كليدر بكند و عصاره داستاني گل‌محمد را از داستان شيرو، داستان ستار پينه‌دوز و ديگر خرده روايت‌ها، شاخ و برگ‌هاي اضافي تفكيك كند و متني موجز و منقح در يك جلد به مخاطبان عرضه كند. حدود ده‌سال قبل وقتي اين را با دولت‌آبادي در ميان گذاشتم، در پاسخم گفت آن ويراستار خبره كه توان اين عمل را داشته باشد كو؟ كسي كه بتواند كليدر را به بهترين شكل بدون لطمه زدن به رمان تلخيص و تدوين كند سراغ داريد؟

بديعي زماني كه دو كتاب «چهره مرد هنرمند در جواني» و «جيمز جويس» را ترجمه و منتشر كرده بود، به دعوت حسين پاينده مترجم و منتقد ادبيات داستاني و استاد دانشگاه به كلاس درس دانشگاه دعوت شد تا با دانشجويان مترجمي زبان و دانشجويان ادبيات كه اين رمان را خوانده بودند و سؤالاتي در اين زمينه مطرح شد راجع به فرآيند ترجمه اين اثر و مؤلفه‌هاي زيبايي‌شناختي رمان اوليس و چهره مرد هنرمند نياز به شناخت بيشتر داشتند، به گفت‌وگو بنشيند كه اين حركت هم قابل تقدير و تحسين بود، هم معنا و مفهوم «دانش- جو» بودن حاضران در كلاس رنگ واقعيت به خود گرفت. كاري كه در اغلب دانشگاه‌هاي جهان امري رايج و متداول شناخته مي‌شود.

بديعي در اين مورد مي‌گويد: «بيش از 20 سال پيش كه كار ترجمه اوليس و ترجمه و تدوين «يادداشت‌هاي اوليس» (با بيش از پنج هزار يادداشت در نزديك به دويست هزار واژه) و كتاب «بررسي‌هاي اوليس» (در حدود 600 تا 700 صفحه شامل عصاره داستاني، نقدهاي مهم، تاريخ ايرلند، زندگي جويس و...) را تمام كردم در يادداشتي بر يادداشت‌ها، درباره طرز خواندن متن، يادداشت‌ها و بررسي‌ها، به اين نتيجه رسيدم خواننده‌اي كه مي‌خواهد با تمام لغزها و معماها و لايه‌هاي معنايي كتاب درگير شود و از لذت حل دشواري‌ها و يافتن معاني تازه بي‌نصيب نماند، ناگزير بايد علاوه بر يادداشت‌ها و بررسي‌ها، هر بخش از ترجمه فارسي متن اوليس را دست‌كم سه بار بخواند.

با اين مايه از تلاش يك مترجم تأثيرگذار و صاحب سبك آيا لازم نيست، اين شناخت و دانستگي را به نسل آينده فرهيختگان، مترجمان و دانش‌پژوهان منتقل كند؟ و تجربه خود را در اختيار مشتاقان و پايه‌گذاران فرهنگ فرداي جامعه قرار دهد؟

منوچهر بديعي در فراز ديگري از پيشنهادهاي خود عنوان مي‌كند: اگر خواننده‌اي فقط به دنبال «داستان» باشد، هرگز اين تكليف مالايطاق را تاب نخواهد آورد. نه تنها چنين توقعي (كشف رازهاي مكتوم اوليس) از خوانندگان فارسي زبان، بلكه از كتاب‌خوان‌هاي انگليسي‌دان هم كه مي‌توانند متن اصلي اوليس را بخوانند توقع بي‌جايي است. بنابراين تنها راه براي كساني كه فقط داستان و رمان مي‌خواهند، آن است كه عصاره داستاني هر بخش را به زبان راحت و ساده و بدون اشارات و تلميحات و بازي‌هاي زباني بخوانند. اين كتاب همان «عصاره داستاني اوليس» است.

داستان اوليس كه شاهكار ادبيات مدرن جهان به شمار مي‌رود، ريشه در اساطير يونان بخصوص اديسه هومر، شكسپير، عهد عتيق و عهد جديد دارد. اشارات تلميحي و بينامتني، نزديكي فرم و محتوا و ساختار پيچيده روايي، از مشخصه‌هاي بارز ارزش ادبي اين رمان شناخته مي‌شود.

اوليس در صدر صد رمان برتر به انتخاب كتابخانه مدرن قرار دارد. جويس در اين اثر علاوه بر آهنگين كردن نثر كتاب، محتوا را نيز با فرم واژه‌ها انتقال مي‌دهد.

علاوه بر آنچه از اوليس به قلم منوچهر بديعي به فارسي تدوين و منتشر شده، شخص ديگري به اسم ايمان فاني كه ظاهراً خود را دكتر معرفي كرده، سه فصل نخست اوليس را ترجمه و در فضاي مجازي منتشر كرده است. او معتقد است: دنياي فارسي زبان قرن بيستم را پشت سر گذاشته بي‌آنكه حتي به آن وارد شود. ترجمه بزرگترين رمان مدرن قرن بيستم هنوز مجوز چاپ نگرفته است.

اين مترجم كار خود را تلاشي سريع و به همان اندازه مفصل و دقيق در عصر اينترنت براي هضم ادبيات قرني كه پشت سر گذاشتيم و به آن راهمان ندادند، ارزيابي مي‌كند و مي‌گويد: قرن بيستم، قرن استيلاي ذهن است. تمدن، پيچيدگي مي‌آفريند و پيچيدگي خوراك ذهن است. يك فرد عادي در اين روزگار از طريق رسانه‌ها طي يك روز با حجمي عظيم از عجايب و حكايات و اخبار و تصاوير روبه‌رو مي‌شود كه ماركوپلو و ناصرخسرو و سعدي در يك عمر با آنها مواجه نشدند. در چنين آوردگاهي، ذهن است كه جولان مي‌دهد و داستان ذهن است كه بايد روايت شود.

اعجاز اوليس در آن است كه برخلاف عادت مألوف در ادبيات كه به سنت و گذشته ارجاع مي‌دهد اين اثر برعكس، عصر باستان و دنياي كلاسيك را بر پايه حال استوار مي‌كند و به اكنون ارجاع مي‌دهد. حال، اكنون، آن زمان سيال فرار كه به زعم عده‌اي وجود خارجي ندارد و در انديشه گروهي تنها چيزي است كه وجود دارد.

آنچه اغلب در آن راه خطا رفته‌اند، آن است كه رمان اوليس اثري متكي به تكنيك و فرم تلقي شده، هرگز چنين نيست. اوليس از آنجا كه داستان ناگفته ذهن را حكايت مي‌كند، فرزند زمانه خود است.

به دليل آنكه ذهن پرهياهو اگر نه درد، دست كم ويژگي مشترك مردمان اين زمانه است. داستاني است كه براي همه و به سبب آنكه به استعمار، مذهب و ميهن‌پرستي، علم، جنگ، عشق و مرگ مي‌پردازد. رماني است واجب براي فلاسفه و روشنفكران و چون با گذشته در پيوند و توازن است كاري است كلاسيك و سخت روانشناسانه، زيرا كه پيچيدگي رابطه پدر و پسر را بازمي‌تابد و سرانجام از آنجا كه خواندنش اگرچه دشوار، بسيار لذت‌بخش است.

منوچهر بديعي ده سال پيش در گفت‌وگويي گفت: انتشار و ترجمه فارسي كامل «اوليس» به عمر من وصال نخواهد داد. آيندگان روزي سرانجام اوليس را خواه در ترجمه فارسي من و خواه در ترجمه كسان ديگر خواهند خواند.

بسياري از زبان‌شناسان معتقدند زبان فارسي حدود يكصد هزار واژه دارد و زبان انگليسي بيش از 500 هزار واژه، بنابراين زبان فارسي در برگردان بسياري از متون فلسفي و ادبي عاجز از انتقال تمام و كمال مفاهيم متن است، اما بديعي برخلاف اين نظر با خواندن اوليس و نوشتن آن به فارسي دريافته است كه زبان فارسي، دست كم در حدود تجربه و آگاهي مترجم، براي ترجمه اوليس و حتي «شب‌زنده‌داري فينگن‌ها» بسيار تواناست. هدف از ترجمه اوليس بيش از انتشار آن درك همين توانايي بوده است. پس بي‌درنگ مطالعه اوليس را در اولويت داستان‌خواني خود قرار دهيم كه فردا خيلي دير است.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 7
  • منوچهربدیعی ۲۱:۴۱ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۱
    ازتوجه ایبنامتشکرم.فقط یک نکته: اصل انگلیسی "یولیسیز"که مبنای ترجمه فارسی "اولیس"بوده است در642صفحه به قطع وزیری (هر صفحه تقریبآ540کلمه)باتصحیح وویراستاری هانس گابلر از انتشارات راندوم هاوس است.ترجمه فارسی در 1162صفحه ،قطع رقعی،حروفچینی شده وقرار بوده در دو مجلدهمراه با یک جلد"یادداشت های اولیس"ویک جلد" بررسی های اولیس"(جمعاًدرچهار جلدوکلاًدر2400صفحه) منتشر شودکه نشد. بااحترام، منوچهربدیعی
    • حامد ۱۶:۲۹ - ۱۳۹۵/۱۰/۱۱
      آقای بدیعی بسیار قدردان شما هستیم. ان شاءالله سالهای سال با سلامت و قوت به کار فرهنگی خود ادامه دهید و همچنان مایه مباهات و فخر ایران باشید
    • ایمان ۱۶:۰۶ - ۱۳۹۶/۱۱/۰۳
      درود جناب بدیعی گرامی می‌شه بگیدر چرا این کتاب منتشر نشد فکر نمی‌کم در باب حقوق مالی هم مشکلی پیش بیاد چون جزو کتاب‌های پرفروش خواهد شد حداقل خود همون دو جلد رو منتشر کنید حیف زحمت رو کشیدید ولی ما رو تشنه می‌زارید
  • منوچهر بدیعی ۲۱:۵۷ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۱
    معذرت میخواهم،متن اصلی انگلیسی در542صفحه است،نه 642 صفحه.خطای تایپی ازمن است. منوچهربدیعی
  • مهرداد مهدوی ۱۰:۳۱ - ۱۳۹۵/۱۰/۲۶
    با درود و سپاس دقیقا همینطور است که گفته اند: انسان به آن چه منع میشود، حریصتر است. متاسفانه ما شیفتگان ذهن و زبان ادبیات مدرن جهان، از خواندن اولیس به زبان مادریمان فعلن منع شده ایم. و خواندن آنچنانی! متن به زبان اصلی و البته فهم زوایای پنهانش کار خوانندگان خاص است. باشد که به زودی، حاصل کار سترگ جناب بدیعی را-البته در زمان حیات خود ایشان- ببینیم و محظوظ شویم.
  • فریبا ۰۵:۵۴ - ۱۳۹۵/۱۲/۱۹
    بسیار سپاسگزارم از چاپ و دراختیار گذاشتن این مقاله عالی.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها