دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۷
«مارگارت آتوود» برنده بوکر از مشکلات نوشتن درباره شخصیت‌های مرد می‌گوید؛ از «هکرها» تا تغییرات «همه چیز»

«مارگارت آتوود» نویسنده برجسته کانادایی و فعال محیط زیست در مصاحبه با هافینگتن پست درباره تغییرات آب و هوایی، رسانه‌های اجتماعی و آخرین اثرش صحبت کرده و از هکرهایی می‌گوید که تلاش می‌کنند تا مسائل خصوصی مردم را افشا کنند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) «مارگارت آتوود» نویسنده ادبیات گمانه‌زن، شاعر، منتقد ادبی و فمینیست نامدار کانادایی است که از فعالان محیط زیست نیز به شمار می‌رود.
او که موفق به کسب جایزه آرتور سی. کلارک برای رمان «قصه کُلفَت» (1985) و جایزه بوکر برای کتاب «آدمکش کور» (2000) شده، در سه‌گانه اخیر خود به نام «مدآدام /MaddAddam » (2013) بر تغییرات آب و هوایی در سرزمینی ناشناخته تمرکز کرده است.

به این گونه داستان‌ها که مضامین آنها مربوط به آب و هوا و تغییرات جوی و مسئله گرم شدن کره زمین است، در اصطلاح داستان‌های آب و هوایی یا جوی گفته می‌شود.

آتوود در مصاحبه با هافینگتن پست درباره آخرین اثر خود، جوانب منفی رسانه‌های اجتماعی و مشکلات نوشتن درباره شخصیت‌های مرد صحبت کرده است:

شما در توییتر فعال هستید، اما در جایی گفته‌اید که از رسانه‌های اجتماعی دلزده و مأیوس شده‌اید.
من بیشتر جنبه‌های مثبت هرچیزی را در نظر می‌گیرم ولی همه ما از جوانب منفی و تهدیدات اینترنت آگاه هستیم. معمولاً وقتی چیزی اختراع می‌شود در وهله اول شور و شوق زیادی در میان مردم ایجاد می‌کند زیرا آنها به فواید آن فکر می‌کنند واز جنبه‌های منفی آن غافلند. اما به تدریج پیامدهای نامطلوب آن پدیده ظاهر می‌شوند و مشکل ایجاد می‌کند. موضوع دیگر در این زمینه تعداد زیاد هکرهایی است که در تلاش برای افشای مسائل خصوصی مردم هستند.

داستان اول در آخرین اثر شما درباره یک نویسنده فانتزی است که مورد توجه دانشگاهیان قرار گرفت. به نظر شما فانتزی اکنون به ژانری مناسب و شایسته تبدیل شده‌ است؟
من تصور نمی‌کنم که فانتزی پیش از این هم بد و ناشایست بوده است. فولکلور یا فرهنگ عامه در اوایل قرن نوزدهم مورد مطالعه جدی قرار گرفت و فانتزی اساساً درون‌مایه‌های افسانه‌ای است که برای جهانی پیشرفته‌تر ساخته شده است.

مردم تشخیص می‎‌دهند چه می‌خوانند و وقتی یک داستان فانتزی می‌خوانند نمی‌گویند شما نویسنده بدی هستید همانگونه که هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید «اورسولا لو گویین» نویسنده مشهور داستان‌های فانتزی، نویسنده بدی است.

آیا سه‌گانه «مدآدام» را جزو ادبیاتی که در حال حاضر به آن «داستان‌های آب و هوایی» می‌گویند، طبقه‌بندی می‌کنید؟
البته من آن را تغییر آب و هوا نمی‌نامم بلکه «تغییر همه چیز» می‌دانم. اما این تغییر نمی‌تواند موضوع محوری یک کتاب باشد زیرا یک انسان نیست. تغییرات فقط می‌توانند چیزی باشند که مردم درمورد آنها صحبت می‌کنند و بر زندگی مردم اثر می‌گذارند.

به هرحال این طبقه‌بندی شامل داستان‌های «مدآدام» نیز می‌شود. البته من در نوشتن این داستان بسیار احتیاط کرده‌ام و درباره فقدان اکسیژن در اتمسفر صحبت نکرده‌ام که اگر اینگونه بود دیگر یک داستان نبود. اما برایم خیلی جالب است که تغییرات آب و هوا به چیزی بیشتر از حاشیه بحث تبدیل شده و اکنون بشر در حال برنامه‌ریزی فوری برای آن است.

آیا تغییرات آب و هوایی در پس‌‎زمینه داستان‌های شما در آینده وجود خواهند داشت؟
نمی‌توانم چنین چیزی را تأیید کنم. داستان‌های من تنها پنجره من رو به جهان نیستند. همانطور که اگر از یک نهاد بیماران کلیوی حمایت می‌کردم، نمی‌توانستم در هر یک از داستان‌هایم از کلیه صحبت کنم!

آیا در حال حاضر نویسندگان دیگری در زمینه داستان‌های جوی هستند که از خواندن آثارشان لذت ببرید؟
من نویسندگان را بر اساس موضوع انتخاب نمی‌کنم. اکنون در حال خواندن «جهان فروزان» نوشته «سیری هاستوت» هستم که درباره دنیای هنر در نیویورک است. من همچنین به خواندن هر داستان آخرالزمانی علاقه دارم.

بنابراین شما همیشه فعالیت خود را با داستان‌هایتان ترکیب نمی‌کنید. می‌خواهم درمورد فعالیت‌های اصلی و ضمنی در نوشتن بپرسم، کدام یک از این فرم‌ها مؤثرتر هستند؟
هیچ قانونی در این مورد وجود ندارد. برخی خوانندگان از اینکه به جای داستان یک کتاب موعظه را پیش روی خود ببینند، ناراحت می‌شوند ولی برخی دیگر این فرم نوشتن را دوست دارند. در قرن 19 شاهد این‌گونه نگارش در اولیور تویست و نیکلاس نیکلبی بوده‌ایم.

در واقع تنها قانون این است: باید به گونه‌ای بنویسید که خواننده تشویق به خواندن صفحه بعد شود. در غیر اینصورت پیام داستان شما که مثلاً در صفحه 232 آورده شده هرگز خوانده نخواهد شد.

شما داستان‌های مختلفی درباره شخصیت‌های مختلف نوشته‌اید، آیا رویکرد شما در نوشتن درباره مردان متفاوت از نوشتن درباره زنان است؟
من درباره شخصیت‌های مرد داستان‌هایم از مردان کمک می‌گیرم. وقتی «زندگی پیش از مرد» را نوشتم آن را به یک مرد نشان دادم و او نکات خوبی را به من یادآوری کرد. برخی از مسائل مربوط به شخصیت‌های مرد شاید به نظر روشن و واضح بیایند، ولی اگر یک مرد نباشید آنها را درک نمی‌کنید. البته درمورد شخصیت‌های زن نیز این قضیه صدق می‌کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها