شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۰
درخشان‌ترین آثار شهریار از عواطف ناب انسانی سرچشمه می‌گیرد/ سخن سه‌شاعر درباره خالق «حیدربابا»

شعر شهریار سرشار از عواطف انسانی است. هنگامی که او با نیتی صادقانه و از سر ذوق هنری‌اش سراغ موضوعی می‌رود، نگاهش سرشار از عواطف انسانی است و از این حیث شعر او دلچسب است. شعرهایی که او در وصف «مادر» و حضرت امیرالمومنین(ع) سروده است از درخشان‌ شعرهای اوست. اسرافیلی، ولیئی و تاجبخش، شاعرانی هستند که در گفت‌وگوهای خود با ایبنا، اغلب به این ویژگی شعر شهریار اشاره کرده‌اند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- شعرهای شهریار، به ویژه آنهایی که از سر صداقت نوشته شده‌اند، آثار او را به عنوان منظومه‌ای منحصر به فرد، ماندگار کرده است. در واقع راز ماندگاری برخی  شعرهای وی به بازگو کردن عالی‌ترین احساسات انسانی بازمی‌گردد. شهریار به عنوان هنرمندی هنرشناس با سنجیدگی و با وزن و موسیقی خا‌ص زبان شعرش این احساسات را ثبت می‌کند و به آنها رنگ و بوی هنری می‌بخشد. این موضوعات در ذهن مخاطب جان می‌گیرد و همین امر باعث می‌شود برخی سروده‌های او با اختلاف قابل توجهی نسبت به آثار دیگر هم‌نسلانش با همین مضمون‌ها، مخاطبان بیشتری داشته باشد. 

غزل تاجبخش درباره شعر شهریار به می‌گوید: «غزلیات شهریار غزلیاتی ناب و درخشان  و مفاهیم آن‌ها نیز عالی است. زبان شعر شهریار زبان مردم بود و از این حیث با اصطلاحات و تکه کلام‌های مردم قرابت داشت. او در زمان خودش با قلم توانایش شهریاری کرد و قدم‌هایی برداشت. شاید حرکت شهریار در شعر به صلاح خودش بود و از این منظر کسی نمی‌تواند به او ایرادی بگیرد.»

شعر «مادر» شهریار یکی از نمونه‌های بارز آثار این شاعر است. شهریار هنگامی که بدون این‌که از پیش بیندیشد درباره موضوعی دست به قلم ببرد، اغلب شعری درخشان می‌سراید و حسن نیت او بر قلب و احساسات مخاطب می‌نشیند. اگر همین شعر «مادر» را نمونه قرار دهیم در خواهیم یافت که او بدون این‌که بخواهد از کلیشه‌های مرسوم تبعیت کند، تصویری از آن‌چه به عنوان مادر در ذهن دارد، به بهترین شکل به شعر می‌کشاند و از قوه تخیل شاعرانه‌اش بهترین بهره‌ها را می‌برد.

شهریار شاعری عاطفی است اما این عاطفی بودن را نباید با سانتی‌مانتالیسم اشتباه گرفت. شهریار ساده و بدون تکلف، درباره مادر شعری می‌سراید که شاید بسیاری از شاعران، حتی پس از او نیز همواره آرزوی سرودن شعری با این استحکام را داشته و دارند. شاید بتوان تنها بدیل این شعر را، شعر «مادر» ایرج میرزا دانست و البته او نیز نتوانسته «مادر» را به عنوان نمونه و ملاکی از یک زن ایرانی که شاید بهترین تعریف از زن در عصر ما و مختص این جغرافیاست، ارائه دهد.





شهریار اما ساده و بی ریا از این تعریف‌های محدود در ادبیات فارسی عبور می‌کند و تصویری از زن ارائه می‌دهد که منحصر به جغرافیای ماست:
«آهسته باز از بغل پله‌ها گذشت
در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود
اما گرفته دور و برش هاله‌یی سیاه
او مرده است و باز پرستار حال ماست»

شهریار هنگامی که از غم شیرین سخن می‌گوید، به دلیل پیوندهای عاطفی‌ای که دارد و به ویژه به دلیل تجربه و نگاه تازه‌اش، شعری می‌سراید که بر اغلب مخاطبان تأثیری فراگیر می‌گذارد. او مرگ مادر را به گونه‌ای وصف می‌کند که قلب هر مخاطبی را به سختی می‌فشرد. راز ماندگاری این شعر، بیان احساسات ناب شاعرانه است. او با زیرکی از ساده‌ترین تصویرهای شاعرانه بهره می‌برد:
« با پشت خم از این بغل کوچه می‌رود
چادر نماز فلفلی انداخته به سر
کفش چروک خورده و جوراب وصله‌دار
او فکر بچه‌هاست
هرجا شده هویج هم امروز می‌خرد
بیچاره پیرزن، همه برف است کوچه‌ها» 

قربان ولیئی، شاعر نیز در این باره می‌گوید: «مهم‌ترین تأثیری که شهریار از پیشنهادهای شعر نیما گرفت، زبان گفتاری و متمایل به محاوره‌ای است که او در آثارش به کار می‌گیرد. در واقع این تأثیرپذیری سبب شد که شعر شهریار مخاطب وسیعی بیابد و با طبقات مختلف مردم ارتباط برقرار کند. این توفیق شهریار ناشی از تجربه ژرف و گسترده عاطفی شخص اوست که به او این امکان را می‌دهد تا به نحوی متعادل عناصر گوناگون شکل دهنده شعر را به نحوی متعادل رعایت کند.»

شهریار در سرودن شعرهای زیبایی در وصف حضرت امیرالمؤمنین(ع) نیز از همین شگردها استفاده می‌کند و راز ماندگاری شعرش درست دیدن، و شناخت و تأمل بر شخصیت امام اول شیعیان است. اما آن‌جا که شهریار سعی دارد از هر فکر تازه برای نوکردن جامه شعرش بهره بگیرد، گاه ناموفق از این عرصه بیرون می‌آید.

حسین اسرافیلی در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب عنوان کرد که شهریار نازل شدن قرآن را به شکل تدریجی، پس از این‌که یکباره بر سینه پیامبر(ص) جاری شد، به تقسیم برق‌های فشار قوی شهر، و کاهش آن تا 220 ولت تشبیه می‌کند که گرچه شاید تشبیه زیبایی نباشد اما حاکی از تلاش او برای نوآوری و گریختن از کلیشه‌های مرسوم است. به گفته اسرافیلی، شهریار وقتی درباره «خان ننه»(مادربزرگ) شعر می‌نویسد، شعری به یاد ماندنی و ماندگار می‌سراید. اسرافیلی می‌گوید: «شهریار شعری به نام «خان ننه»(مادربزرگ) دارد و این شعر به قدری زیباست که می‌توان آن را در ادبیات منحصر خود شهریار دانست.» 

ردیفگفت‌وگو شوندهنقل قول کلیدیمتن گفت‌وگو
1حسین اسرافیلیتلاش شهریار برای ورود واژگان جدید به غزل شجاعانه بود/درستی انتخاب روز شعر و ادباینجا
2قربان ولیئیشهریار، حلقه اتصال پیشنهاد نیما و ادبیات کلاسیکاینجا
3غزل تاجبخشدر دیوان قدیمی شهریار شعرهایی هست که قابل چاپ نیستاینجا


اسرافیلی توضیح می‌دهد: «وی در 70 سالگی احساسات 6 سالگی‌اش را بیان می‌کند. زمانی که حال مادربزرگش بد می‌شود و هنگامی که اطرافیان فکر می‌کنند او رفتنی است، به ده می‌روند. در این شعر شهریار به زیبایی می‌نویسد که وقتی می‌بیند «خان ننه» نیست از بزرگترها می‌پرسد او کجاست. اطرافیان به او پاسخ می‌دهند که خان ننه به زیارت رفته است. شهریار به حرف اطرافیان شک و اصرار می‌کند که او را پیش خان ننه به زیارتگاه ببرند. به او می‌گویند: تو ختم قرآن کن تا خان ننه باید. اگر این کار را انجام دهی او حتماً صدایت را می‌شنود.»

شعر شهریار آن‌جا که از عواطف ناب انسانی برمی‌آید، مهر و دست‌خط خودش را پای شعر می‌گذارد. شاید احساسات بی‌بدیل شعری او را بتوان با این شعر از بابا فغان دریافت. شاید شهریار در زمان حیاتش بیش و کم با این شعر قرابت‌هایی داشته، چرا که به نظر می‌رسد با دنیای شاعرانه او هماهنگ است:
«خوشا آنان که هر از بر ندانند
نه حرفی وانویسند و نه خوانند
چو مجنون رو نهند اندر بیابان
در این کوها روند آهو چرانند»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها