دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۹
نمی‌توان تاریخ را واژگونه نوشت/ آیا مصدق چاره‌ای جز انحلال مجلس نداشت؟

محمدمهدی مرادی خلج که به تازگی کتاب «شیراز در نهضت صنعتی شدن نفت» را به پایان رسانده می‌گوید: فارغ از این که مصدق سیاستمدار مورد علاقه ما باشد یا نباشد نمی‌توانیم تاریخ را واژگونه بنویسیم. «خواب آشفته» محمدعلی موحد و «بحران دموکراسی در ایران» فخرالدین عظیمی به لحاظ دسترسی به اسناد داخلی و خارجی تحلیل و تفسیر همه جانبه‌تری از این رویداد دارند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- ماهرخ ابراهیم‌پور: 20 مرداد برابر با سالروز انحلال مجلس بر اساس رفراندومی است که دکتر مصدق برای این امر تدارک دید. دیدگاه‌های متفاوتی درباره این رخداد تاریخی ابراز شده است. دکتر محمدمهدی مرادی خلج، استادیار تاریخ دانشگاه شیراز که به تازگی تالیف و تدوین «شیراز در نهضت صنعتی شدن نفت» را به اتمام رسانده بر این باور است که کتاب «خواب آشفته نفت» دکتر محمدعلی موحد و کتاب «بحران دموکراسی در ایران» دکتر فخرالدین عظیمی به لحاظ دسترسی به اسناد داخلی و خارجی تحلیل و تفسیرهمه جانبه‌تری نسبت به دیگر آثار از این رویداد دارند. 

در گفت‌وگو با مرادی خلج به واکاوی انحلال مجلس بر مبنای رفراندوم دولت مصدق بر پایه اسناد تاریخی، تفسیرهای موافقان و مخالفان این رویداد پرداخته‌ایم. 

آقای دکتر مرادی خلج به نظر شما چه کتابی در زمینه انحلال مجلس به تحلیل دقیق و بی‌طرفانه تصمیم مصدق بر انحلال مجلس پرداخته است؟ 

کتاب‌هایی که در حوزه خاطرات در این زمینه نوشته شده است می‌توان به خاطرات احمد زیرک‌زاده و کریم سنجابی اشاره کرد که تنها به توصیف این تصمیم مصدق به صورت یک گزارش مختصر اشاره کرده‌اند اما در کتاب سه جلدی «خواب آشفته نفت» و «بحران دموکراسی در ایران» فخرالدین عظیمی که هر دو در خارج از کشور نوشته شده‌اند به این تصمیم مصدق در انحلال مجلس به صورت توصیفی- تحلیلی پرداخته شده و چون در این کتاب‌ها هم به اسناد داخل و هم خارج دسترسی داشتند می‌توان ادعا کرد از تفسیر و سندیت بیشتری برخوردارند. 

در کتاب «خاطرات و تالمات مصدق» دکتر مصدق در تصمیم به انحلال مجلس آمده است: «مجلس در دست بیگانگان بود، یک عده‌ای نمی‌فهمیدند دارند چه‌کار می‌کنند و عده‌ای هم تعمدا در جبهه دشمن بودند. چاره‌ای جز انحلال مجلس نبود و اگر این کار نمی‌شد دیگر کسی در طول تاریخ نمی‌توانست به حرکت‌های آزادی‌خواهانه و استقلال طلبی دست بزند.»
دکتر عظیمی و موحد نیز هر دو با رویکرد توصیف ناچاری مصدق به تحلیل تصمیم انحلال مجلس به دست وی می‌پردازند هردو متفق هستند که از اسفند 1331 به صورت جدی بیگانگان در مجلس نفوذ کردند و برنامه‌هایی در مجلس با محوریت سردار فاخر، رئیس مجلس و سیدضیاء الدین طباطبایی با کمک دو دولت روس و انگلیس اجرا می‌شد و مجلس به اهرمی برای پیشبرد اهداف بیگانگان و دربار تبدیل شده بود. به همین دلیل برای پیشبرد یک هدف ملی مردمی که منافع کشور در آن لحاظ شده بود مصدق چاره‌ای جز انحلال مجلس نداشت. 

من به تحلیل این دو کتاب به دلیل فراوانی، تنوع اسناد و مدارک باور دارم. از طرفی در این دو منبع انحلال مجلس مفصل‌تر از سایر منابع تحلیل و تفسیر شده است از جمله به آمارهایی از شرکت کنندگان در رفراندوم تهران و شهرستان‌ها اشاره شده است؛ آماری که نشان می‌دهد در تهران 700 هزار نفر و در شهرستان‌های کشور یک میلیون و چهارصد نفر در رفراندوم شرکت کردند. در مجموع دو میلیون نفر به انحلال مجلس پاسخ مثبت داده‌اند. 

همچنین مصدق وقتی به دنبال رایزنی برای انحلال مجلس است برای توجیه قانونی تصمیمش از افرادی که طرفدار وی در مجلس بودند و هنوز برای آنان منافع ملی اهمیت داشت درخواست می‌کند تا از نمایندگی استفعاء بدهند که آن‌ها نیز همین کار را می‌کنند و از لحاظ قانونی نیز مجلس از اکثریت افتاده بود و با این رویه مصدق منع قانونی در انحلال مجلسی را که عامل بیگانه شده بود و سدی در برابر رسیدن به اهداف ملی شده بود، رفع کرد. پس شیوه مصدق در انحلال مجلس خلاف قانون نیست. ضمن این که استدلال مصدق در این تصمیم این است که اگر این دولت شکست بخورد دیگر پس از این کسی نخواهد توانست حرکت‌های ملی و آزادیخواهانه در جهت اعتلای منافع ملی بردارد. در مجموع توصیف دو کتاب «خواب آشفته نفت» و «بحران دموکراسی در ایران» نسبت به سایر منابع که من مرور کردم در توصیف و تحلیل شرایط آن‌روز کشور منصفانه‌تر است. 

به نظر شما که درباره جریان‌های نفت و دولت دکتر مصدق به توصیف تاریخ محلی آن پرداخته‌اید و کتاب «شیراز در نهضت ملی شدن صنعت نفت» را در دست چاپ دارید، وقتی پس از گذشت بیش از نیم قرن به این حوادث نگاه می‌کنید تصمیم مصدق را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 

طبق اسناد و مدارک قبل از کودتا عوامل و جریان‌هایی در کشور با محوریت مجلس و دربار درصد بودند که در کار دولت مصدق اخلال ایجاد کنند. از طرفی همان طور که قبلا گفتم آرای مردم با نظر و اهداف مصدق هم‌سویی داشت. مردم با این نظر مصدق که معتقد بود این مجلس نه تنها با دولت همراه نیست بلکه برخلاف منافع مردم در حرکت است و نباید به کار خود ادامه دهد هم‌رای بودند. از طرفی مصدق توانست با ترفندهایی، شبهه غیرقانونی بودن انحلال مجلس را با راضی کردن مهره‌های طرفدار خود در مجلس به استفعاء رفع کند. البته باید یادآور شد آنها که دنبال از بین بردن دولت مصدق بودند کار خودشان را مدت‌ها پیش از کودتای 28 مرداد شروع کرده بودند پس مصدق برای آن‌که جلو آنها را برای رسیدن به اهدافشان بگیرد چاره‌ای جز انحلال مجلس نداشت. 

به نظر شما برای این که امروز بتوان به یک تحلیل، تفسیر منطقی و بی‌طرفانه از رویدادها و تصمیم‌های دولت مصدق بر اساس اسناد دست یافت آیا تمام اسناد و مدارک داخلی متعلق به آن دوره در اختیار پژوهشگران قرار دارد؟ 

خیر، برای نمونه، زمانی که روی اسناد متعلق به شیراز در زمان نهضت نفت پژوهش می‌کردم به اسنادی به ویژه اسناد خصوصی دست یافتم که در هیچ آرشیو دولتی جمع‌آوری نشده بود و هنوز هم بسیاری از اسناد دولت مصدق از جمله نامه‌ها و خاطرات دردست مردم است. مثلا یک سند از دوره‌ای که مصدق والی فارس بوده توسط یکی از پژوهشگران کشف شد و هنوز بسیاری از اسناد متعلق به مصدق در آرشیوهای خصوصی مستتر  است. ضمن این که نگاه مورخانه به جریان‌ها و اتفاقات دوره مصدق مرز دقیقی را قائل نمی‌شود. هر چند نگاه تلفیقی با گفتمان غالب آن‌روز را در فضای نشریه‌ها و اسناد به جای مانده که بیانگر حال و هوای آن روزها و مردمی بودن دولت مصدق است می‌توان دریافت. این نشریات فضای غالب را بازتاب می‌دهد و گفتمان غالب به درستی این نشانه‌ها را به تصویر می‌کشد، گفتمانی که مستند بر اسناد مردمی است و بعید است بتوان آن را به نوعی دیگر تحلیل کرد. 

متاسفانه برخی چون دکتر حسن آیت در کتاب «چهره حقیقی مصدق السطنه» و محمود کاشانی پسر آیت‌الله کاشانی با دیدی ویژه به قضیه نگاه کرده‌اند. حتی حسین مکی که روزی از دوستان و همراهان مصدق بود و بعدها به منتقدان وی پیوست در خاطراتش به انحلال مجلس با بدبینی نگاه نکرده و ورود معناداری که از حول و حوش قضیه (انحلال مجلس و دولت مصدق) بتوان گفتمانی خلاف از آن بیرون کشید حداقل در آن فضایی که به نفعش بود استفاده نکرده است. از طرفی در نامه‌ها یا اعلامیه‌های آیت‌الله کاشانی که در مجموعه‌ای تحت همین عنوان از سوی محمد دهنوی ترکمان گردآوری شده است و فضای آن روزها در این نامه‌ها نیز منعکس شده گفتمان غالب عوض نشده است. البته ناصر نجمی نیز اطلاعات خوبی را در کتاب‌هایش درباره آن روزها آورده است. با این همه در بحث‌های تاریخی یک طرف اسناد و طرف دیگر گفتمان غالب است که اگر از هم جدا شود به مشکل برمی‌خوریم از این رو باید این دو در کنار هم تفسیر شود در غیر این صورت دچار سوء‌فهم از آن حادثه خواهیم شد. 

دیدگاه شما از این رویداد تاریخی چیست؟ 

با کنار هم قرار گرفتن اسناد می‌توانیم به این نکته برسیم که مصدق با گذشت زمان همچنان خوشنام است و این خوشنامی در انقلاب اسلامی به رغم بروز و ظهور مخالفانی هنوز پابرجاست اما باید گفت فارغ از این که مصدق سیاستمدار مورد علاقه ما باشد یا نباشد نمی‌توانیم تاریخ را واژگونه بنویسیم. متن قضایا درباره مصدق با آن سابقه اشرافی با حفظ شور و فاصله طوری عمل می‌کند که مردم را پشت سر خودش داشته باشد و یک روحانی نیز به نام آیت‌الله کاشانی در کنارش قرار می‌گیرد. با این همه اگر از خاطرات، تفسیر و تحلیل‌ها صرف نظر کنیم گفتمان در نشریه‌های فضای غالب منعکس‌کننده فضای نقد دولت مصدق است اگر چه در اجرا و سیاست همیشه خطا داریم اما تعمدی در کار نیست. داوری ما در تاریخ صفر و صد نیست و معمولا قضاوت ما برآیندی است که ببینیم تا چه حد این قضاوت تاثیرگذار است. 

به نظر شما که بررسی تفسیرها و تحلیل‌های همه گروه‌های ایفاگری را که در دوره مصدق نقش داشتند مورد بررسی قرار دادید، دیدگاه توده‌ای‌ها را در جریان‌های تاثیرگذار در دوره مصدق که در آثار مکتوب به جای مانده چگونه دیدید؟ 

توده‌ای‌ها تا قبل از سی‌تیر چندان همراهی با دولت مصدق ندارند اما در سی تیر ماجرا تغییر می‌کند و با یک استراتژی ویژه و بر حسب اطلاعاتی که از سوی روس‌ها به آن‌ها ترزیق شد به ظاهر با دولت مصدق همراهی کردند اما بعد از کودتا عملکرد حزب توده زیر سوال رفت؛ از جمله یکی از کسانی که سیاست و رویکرد این حزب را درباره دولت ملی مورد انتقاد صریح قرار داد دکتر کریم کشاورز بود که این انتقادها را در کتاب «من متهم می‌کنم» درج کرده و حزب را به خیانت به مصدق محکوم می‌کند. در حالی که تحلیل سایر سران و وفاداران به حزب توده از همراهی با مصدق متفاوت است. بازتاب نگاه حزب توده در عملکرد مصدق در برخورد انحلال مجلس را باید به صورت طیفی بررسی کرد و این که مصدق تا چه اندازه علیه منافع آن‌ها برخورد کرد. وفاداران به حزب توده معتقدند که به مصدق خیانت نکرده‌اند و در خاطرات و کتاب‌هایی که از کیانوری آخرین دبیرکل حزب توده به جای مانده اثری از اعتراف خیانت به دولت ملی دیده نمی‌شود. کیانوری معتقد است که حزب متبوعش دولت مصدق را زیر سوال نبرده و دولت وی را یک دولت ملی می‌دانستند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها