در مقابل، هستند انسانهایی اندک که در کمترین حالت، میتوان آنها را به رودهایی پهناور و خروشان از آبهایی زلال تشبیه کرد که راه خود را میشکافند، صخرهها را کنار میزنند، بستر خود را سیراب و سرسبز میکنند و سرانجام به دریای جاودانگی میپیوندند و هر دم مرواریدهایی گرانبها به خواهندگان و جویندگان میبخشند. پیامبران، انسانهای الهی، اصلاحگران، آرمانخواهان و تعالیجویان از این گروهند.
در میان این دو دسته، بسیاری هم هستند که زمانی رودهایی خروشان و پربار بودند اما در کشاکش نبرد با روزمرّگیها و دشواریهای معیشت و فراموشی حقیقت به «روزمرگی» (مرگ روزانه) افتادند و بدل به جویهایی باریک شدند. حتی برخی از آنها آرمان و اندیشه را کنار نهادند و مسیر تعالی را رها کردند و جویبار زندگی آنها چیزی جز گنداب تسلیم و تملق و تعلق ندارد.
در میان این همه فراموشیها و خودفراموشیها، در میان مجموعه آثار و عناوینی که مخاطبان «خاص» دارند و تأثیر خاصی بر تو نمیگذارند، یافتن کتابهایی که عنوانشان چیزی را در درونت جابهجا کنند، مغتنم است. «آزادسازی انسان و جهان در اندیشههای راهبردی پیامبر (ص)» از این عنوانهاست. این که نویسندهای نه تنها به «آزادی» که به «آزادسازی»، نه تنها به خود که به «انسان» و نه تنها به ایران که به «جهان» بیندیشد و چنان نگاهی به سخنان پیامبر داشته باشد که بتواند از آن «اندیشههای راهبردی» استخراج کند، پدیدهای نیست که در میان انبوه کتابهای نوانتشار بتوان چندین نمونه برای آن یافت. این که در میان این همه انسان آرمانخواه، آرمانگریز و حتی آرمانستیز هنوز باشند رودهایی خروشان که حماسه درون خود را حفظ کردهاند و پس از سالیان سال همچنان زلال پیش میروند و میبخشند و تازگی میپراکنند، میتواند حماسه درون تو را که به خودفراموشی و آرمانگریزی افتادهای به جنبش وادارد.
راستی ابوالقاسم حسینجانی نویسنده این کتاب، با تمام مسوولیتهای اجرایی دولتی و مدیریتی و مشکلات دنیایی خود، پس از این همه سال که از زندگی شعری و قلمی و علمی او میگذرد، چگونه است که همچنان پویش و زلالی و تعالیگرایی خود را حفظ کرده است و در میان بیداد و دم و دود و دروغ جهان با پختگی بیشتر به پیش میتازد؟ مطالعات مستمر و آرمانگرا در قرآن، نهجالبلاغه، نهجالفصاحه و اصول مدیریت؟ زیارت عاشورایی که چند دهه است هر روز صبح به آن میپردازد؟ روزههای سه ماه رجب، شعبان و رمضان؟ عشق به انسان و تعالی انسان و تغییر کمالبخش جهان؟ یا فراتر از همه، احساس دردمندی، دغدغه و تعهدی که از مجموعه آنها برمیخیزد و او را نسبت به انسان و جهان متعهد میسازد؟ هر چه هست، از این گلزار نیایش و پویش و خوانش، دستاورد تازه او این بار، نه ــ به تعبیر سعدی ــ «هدیه احباب را» که «تقدیم به: مخالفان و نارفیقان» است؛ «آن به دردبخورترین معاونان و یاریگران انسان و جهان ــ که اگر نبودند، بسیاری از این راهکارها و راهحلهای رهگشا و دلگشا هم نمیتوانستند بود!» (ص 6 کتاب)
ساختار فصلهای این کتاب گزیدههایی از آیات قرآن و سخنان پیامبر اسلام (ص) است که ترجمهها، گفتهها و گزینگویههای حسینجانی آنها را استقبال یا بدرقه میکنند. پیش از این نیز حسینجانی در کتابهایی مانند «اگر شهادت نبود»، «مقدمهای بر شیطان»، «بهار، نمیشود که نیاید» و «دور بهار را سیم خاردار نمیشود کشید» مجموعهای از جملات زیبا، کوتاه، اثرگذار و گاه در یاد ماندگار خود را پیش روی خواننده گذاشته بود.
این گونه گفتهها و نوشتهها که نمونههایی مثالزدنی از ادبیات دینی و مذهبیاند، از مطالعه و برداشت از متون الهی مایه میگیرند؛ با تجربه دینی مؤلف پیوند میخورند؛ در درون حقگرا، ستمستیز و آرمانخواه او پردازش مییابند و همچون هر اثر ادبی به گونه بارقهای خلاقانه، در قالبی از شعر و نثر میجوشند و نمود مییابند. این گونه آثار ادبی، حتی اگر نقل یا نشانهای از متن یا نقل قولی آسمانی نیز در آنها ظاهر نباشد، باز رنگ و بویی قدسی دارند و از حقیقتی میگویند و معنویتی را برمیانگیزند که همراستا و همسخن با اهداف کتابهای مقدس است. نمونههای دیگرگونه ادبیات متعهد و تعالیبخش دینی را در عصر حاضر میتوانید در آثار علی شریعتی، پرویز خرسند و طاهره صفارزاده ببینید. این گونه نثرهای حسینجانی از آن دست آثار ادبی است که آن را میتوان گونهای از «نثر ادبی شیعی» دانست که درونمایه الهی آنها همچون قرآن کریم و سخنان معصومان، گسترهای از مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مدیریتی را تا حقایق درونی، اخلاقی، عرفانی و رفتاری در بر میگیرد.
نوشتههای حسینجانی در اثر حاضر، این بار رنگ اجرایی و سازمانی و اصطلاحات و مفاهیم مدیریتی و برنامهریزانه بیشتر و آرایههای ادبی کمتری دارند. برای نمونه، در فصلی که عنوان «جهان فرصت حیاتی انسان» دارد، با این جملهها روبهرویید:
«روزمرگی بنبست زندگیست. در شورهزار روزمرگیهای بیطراوت، بذرهای خلاقیت و شکوفایی را نمیشود افشاند. بعضی وقتها برای آن که بهتر ببینیم، لازم میشود که چشمانمان را ــ هم حتی ــ کاملاً ببندیم، و در آرامش و سکوت، به دور از بحرانزدگیها و همهمهها و هیاهوها، به خویشتنمان برگردیم؛ و بیندیشیم و ببینیم که: چه باید کرد؟
پیامبر عزیز، سرآغاز پرستش و بندگی کردن را ــ هم ــ سکوت کردن و خاموشی گزیدن تعریف کرد:
زندگی مدیریت بحرانهاست. زندگی، طرحی نو درانداختن است.»
فصلهای کتاب پس از یک «پیشدرآمد»، این عنوانها را دارند:
عقلانیت انسان، گرانیگاه جهان / یک بازی راهبردی / مردمان جهان؛ خویشانِ و کسانِ خدایِ مهربان / دنیایتان را بزرگ کنید / با ذهن و زبان جهنّمی نمیشود به بهشت رسید / جهان، فرصت حیاتیِ انسان / همیشه راهی هست / لحظهها، مینگذاری شدهاند / انعطافپذیری و سازگاری، در مقابله با تحجّرگرایی / جمعیت و جامعهگری و جامعنگری / "اسلامهراسی" را، با "اسلامشناسی"، از میان بردارید / قرآن؛ بازگشت به سرچشمهی دین / آن که داند و آن که نداند / "آدم" که نبود، "دنیا" به چه درد میخورد؟! / با "ترکِ" قرآن نمیشود دنیا را "درک" کرد / اسلام زنده، اسلام زندگیست / در انتظار یک مدیریت راستین جهانی / توبه، بازگشت به نقطهی صفر / مسؤولیتخواهی و مسؤولیتپذیری انسان؛ تنها راهِ برونرفت جهان / به شیطان هم، دشنام ندهید! / اصلاحات اقتصادی، دنیاپرستی نیست / ندانستن، آدم را ، جهنمی میکند! / پُر کردن فاصلهها؛ راهی راهبردی، برای مقابله با فقر / ... و واپسینسخن: آزادسازی جان و جهانِ انسان.
اگر حماسهای در درونت بوده یا هنوز هم هست، همین عنوانها و تورقی سرسری در نوشتههای کتاب کافی است که آن را بیدار کند. میزان این بیداری، و ماندگاری در آن به خودت وابسته است. میتوانی رهایش کنی. میتوانی هم بازخیزی آن را خوشامد بگویی و از بیداری به بیدارگری برسانیاش.
از آنجا که این کتاب به جهان میاندیشد، نیمی از آن، ترجمه انگلیسی متن فارسی به صورت روبهروست. این نشان میدهد که نویسنده در باور به جهانی بودن پیامش جدی است که متن خود را به مترجمی سپرده است تا در نهایت، کتابی دوزبانه به مخاطبی فراملی عرضه کند.
چاپ نخست کتاب «آزادسازي انسان و جهان در انديشههاي راهبردي پيامبر (ص)»، اثر ابوالقاسم حسینجانی، همراه با ترجمه منیره مصطفیلو و تابلوهای خوشنویسی سیدعلیاکبر حسینی را انتشارات هزاره ققنوس با همکاری مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در دو هزار نسخه به چاپ رسانده است.
بد نیست اگر نقلی از کتاب درباره سکوت داشتیم، در پایان نیز نقلی درباره عمل داشته باشیم:
شکستن و شکست خوردن و پذیرای شکت شدن، فقط در دنیایِ کوچکان و کوچکاندیشان و ناباوران و کوتولههای ذهنی، واقعیت میتواند داشت:
من نه آنم که "زبونی" کشم از چرخِ فلک ...
[حافظِ بزرگاندیش]
مگر میشود "جهنم" را ... از هر سوی و سمتِ تنگنظری و کنارهگیری و شکستپذیری درک کرد؟
همه چیز از ذهن و زبان و، دل و درونِ خودمان، آغاز میشود. تا ما ــ خودمان ــ به تصمیم و نگاه و نگرهی تازهتری نرسیم، به هیچ وضعیت بهتر و تازهتری هم نمیتوانیم رسید. پیامبر بزرگوار و بزرگیآموزمان میگفت:
وَلکِن اُنظُروا کَیفَ تَعمَلُونَ فی ما تَعلَمونَ.
امّا باید دید ـ همان چیزهایی را که میدانید، چهگونه، به کار میبرید!
نظر شما