دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۰ - ۰۸:۰۰
خوشبختي را با خردورزي در آغوش بگيريم

امير دانش‌زاده،‌ نويسنده و روان‌شناس: مطمئن باشید خوشبختی هرگز در خانه شما را نخواهد زد، مگر اینکه شما او را دعوت کرده باشید. بیشتر مردم گمان می‌كنند شانس و اقبال تعلق به گروه خاصی از جامعه دارد و در موارد بسیار می‌گویند ما که از این شانس‌ها نداریم._

خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، دكتر امير دانش‌زاده، نويسنده و روان‌شناس: مطمئن باشید خوشبختی هرگز در خانه شما را نخواهد زد، مگر اینکه شما او را دعوت کرده باشید، بیشتر مردم گمان می‌كنند شانس و اقبال تعلق به گروه خاصی از جامعه دارد و در موارد بسیار می‌گویند ما که از این شانس‌ها نداریم.

میزان شانس و فرصت‌های عالی در زندگی دقیقا به میزان قدرت فکر شما بستگی دارد، هر چقدر سرعت اندیشیدن و مهارت تحلیل کردن مطالب در وجود شما بیشتر باشد، شما به خوشبختی نزدیکترید. هر قدر دریچه چشم شما به سوی هستی کوچکتر باشد، شما از اقبال عالی دورترید. وجود مشکلات در بیرون ریشه در ضعف اندیشه‌های ما دارد و ما نباید توقع داشته باشیم با یک جو خرد خروار خروار خوشبختی و سعادت تحویل بگیریم.

خردورزی زمینه ساز سعادت بشری بوده و خواهد بود، اما نکته قابل توجه این است که خردورزی باید از شکل انفرادی به شیوه گروهی تبدیل شود تا جامعه از آن سودمند شود، بنابراین نخستين قدم حرکت به سوی خردورزی و پس از آن انتقال آن به اطرافمان است. ما به تنهایی و بدون کمک دیگران نمی‌توانیم به موفقیت‌های چشم‌گیر برسیم، این کمک گرفتن همیشه به این معنا نیست که دست کمک به طرف دیگران دراز کنیم، بلکه از دیگران تاثیر مطلوب گرفتن به معنای کمک گرفتن از دیگران است.

انسان منزوی هرگز انسانی موفق نیست، انسان اجتماعی حتی اگر با میزان‌های اطرافش هم موافق نباشد، سعادتمند است چون با اجتماع زندگی می‌کند، انديشه‌های ناب را فرا می‌گیرد و خباثت‌ها را دور می‌ریزد، اما در سایه زندگی اجتماعی انگیزه ادامه حرکت می‌یابد.

نکته اینجاست که بعضی از مردم گمان می‌کنند که با اتکا به یافته‌های محدود خود تبدیل به دايرة‌‌المعارف زیستن شده ‌ند و این مقدمه انحطاط فکری آنهاست، خوشبختی و سعادت در انتظار کسی نیست و این خود افراد هستند که با درایت و بالا بردن سطح نگرش خویش راه را برای جلوس سعادت باز می‌کنند. در بسیاری از رفتارهای مردم نوعی بن بست فکری ديده مي‌شود که به واسطه تعریف ناقص از زندگی ایجاد شده است، به عبارت واضح‌تر بعضی از مردم مفاهیمی چون زیستن، سعادت‌مندی، انگیزه و هدف را درست درک نکرده‌اند و به همین دلیل دچار سوء تفاهم در این معانی و متعاقبا از دست دادن سعادت شده‌اند.

خوشبختی ما در گرو خوشبختی اطرافیان ماست و اگر بخواهیم کمی کلی نگرانه‌تر بیندیشیم، سعادت یک نفر در گرو سعادت یک جامعه است. ما هرگز در یک محیط افسرده قادر به شاد زیستن نیستیم، بنابراین برای اینکه بتوانیم شاد باشیم، باید به مسرور ساختن محیطمان کمک کنیم و به این ترتیب از سروری که خود مسببش بوده‌ایم بهره‌مند شویم.

برای خوشبخت شدن نیاز به خوشبخت‌سازی دیگران داریم و آن مهم‌ به سرعت در جامعه رخ مي‌دهد بدين ترتيب میزان احساس کامیابی و سرور در فرد بالا می‌رود. در نتیجه گفته حکمت آمیز «بنی آدم اعضای یکديگرند» در ذهن ما نهادینه می‌شود و هرگز اجازه نخواهیم داد که یک عضو از این پیکر دچار درد شود، چون در آن صورت خود ما که عضو دیگری هستیم به مخاطره می‌افتیم. در پايان هر چه اندیشه و فکر بیشتر کار كند به سعادت مندی نزدیکتر مي‌شويم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها