یکشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۰ - ۱۱:۳۸
«شاگرد جادوگر» از مراكش آمد

«شاگرد جادوگر» كتابي از «نورا اسول» است كه در آن زندگي پسر دانايي به نام «فهيم» را روايت مي‌كند. پسري كه با هوش خود مي‌تواند به آن‌چه كه براي بسياري دست نيافتني به نظر مي‌رسد، دست يابد.

ايبنا نوجوان: «شاگرد جادو» داستاني مراكشي است كه «نورا اسول» آن را نوشته و به‌تازگي با ترجمه‌ي «محمود گودرزي» منتشر شده ‌است.

اين كتاب داستان پسري را روايت مي‌كند كه «آنقدر فهميده بود كه اسمش را «فهيم» يعني «دانا» گذاشته بودند» 

مادر فهيم با اين‌كه فقير بود؛ اما دنبال مدرسه‌اي مي‌گشت تا پسرش در آن‌جا خواندن و نوشتن ياد بگيرد. تا اين‌كه «يك روز پيرمردي به او گفت: «مي‌گويند آن طرف بلندي‌ها مدرسه‌اي هست كه تا آن‌جا چند روز پياده راه است. مي‌تواني بروي و بخت خودت را آزمايش كني.»
زن با شنيدن اين حرف دست پسرش را گرفت و يك‌راست به سمت كوهستان رفت


فهيم توانست در آن مدرسه كه كنار مزرعه‌اي غم‌زده واقع شده بود درس بخواند؛ اما به دليل نپرداختن هزينه‌ي مدرسه، بايد در مدرسه كار مي‌كرد. 

«فهيم در خوابگاه مدرسه اقامت كرد. او سخت كار مي‌كرد. تمام روز شخم مي‌زد، آب از چاه بيرون مي‌كشيد و به زن خدمتكار كمك مي‌كرد؛ اما به محض اين‌كه كارش تمام مي‌شد به‌سرعت مي‌رفت ته كلاس مي‌نشست. او خيلي راحت درس‌ها را تكه تكه به هم پيوند مي‌داد و مي‌فهميد. فهيم تشنه‌ي دانش بود، از ادبيات گرفته تا علوم، فرقي نمي‌كرد. استاد كه از نبوغ شاگردش حيرت كرده بود، با خودش فكر كرد «عجب شيطاني است اين بچه! بالاخره روزي از من جلو خواهد زد» و مرتب كارهاي بيش‌تري به او مي‌سپرد تا او را از كلاس دور نگه دارد.» 

البته دردسر فهيم به همين‌جا ختم نشد و مدتي از حضورش در آن مدرسه نگذشته بود كه متوجه اتفاقات عجيبي شد: «كم‌كم اتفاق‌هاي عجيب و غريبي توجهش را جلب كرد. در فصل كار تعداد قاطرها زياد و تعداد شاگردها به همان اندازه كم مي‌شد. ابتدا فكر كرد استاد به بچه‌ها مرخصي داده است، اما...»

اما ماجرا چيز ديگري بود كه ذهن فهيم را تا مدت‌ها مشغول خود كرده بود. البته اين موضوع مانع از تحصيل او نشد: «فهيم با جسارت و شهامت به تحصيلش ادامه داد. شب‌ها مرتب به كتاب‌خانه سر مي‌زد و يواشكي كتاب‌هاي قديمي را مطالعه مي‌كرد. يك روز راز بزرگي را كشف كرد؛ درك هر چيز هفت مرتبه داشت. چيزي نگذشت كه فهيم به مرتبه‌ي هفتم رسيد؛ به آنچه دست‌يافتني بود؛ درك جادو.»

البته فهيم مانند شخصيت بسياري از كتاب‌ها نه تنها از جادو براي آزار و اذيت ديگران استفاده نكرد بلكه به جايي رسيد كه متوجه شد «بهترين جادو، دانش است

ماجراي زندگي فهيم در مدرسه‌ي عجيب و پرده برداشتن از رازي زياد شدن تعداد قاطرها آن هم در حالي‌كه تعداد شاگردان كم مي‌شد، چيزي است كه مي‌توانيد در «شاگرد جادوگر» بخوانيد.

اين قصه‌ي مراكشي اثر «نورا اَسول» نويسنده‌ي الجزايري است.
او سال 1953 در شهري در جنوب شرقي الجزاير به دنيا آمد؛ سرزميني كه در آن، كوچ‌نشينان كوله‌بار خود را بر دوش مي‌گذاشتند و هنگام سفر، داستان‌هايي را براي يكديگر زمزمه مي‌كردند.
نورا اسول علاوه بر شنيدن اين داستان‌ها، وارث داستان‌هايي مدرن از غرب بود كه از زبان اعضاي خانواده‌ي پدري‌اش مي‌شنيد.
تركيب داستان‌هاي عربي كه گاه واژه‌هاي فرانسوي در آن‌ها بود، به همراه داستان‌هاي اروپايي، تركيب دل‌پذيري را براي اين نويسنده ايجاد كرد كه در بيش‌تر داستان‌هايش نيز ديده مي‌شود.

«شاگرد جادوگر» كه زبان اصلي آن فرانسوي است، توسط «محمود گودرزي» به فارسي ترجمه شده است. 

اين كتاب را انتشارات «مكتب تهران» با قيمت 3400 تومان منتشر كرده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها