سه‌شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۰ - ۲۲:۲۴
گاهى اوقات يك كلمه به قدر يك كتاب در دل‌ها اثر مي‌گذارد

جمعي از شاعران و ذاکرين ائمه اطهار (ع) امروز(سه‌شنبه) با مقام معظم رهبري ديدار کردند._

به گزارش خبرگزاري کتاب ايران(ايبنا) به نقل از پايگاه اطلاع‌رساني مقام معظم رهبري، آيت‌الله خامنه‌اي، رهبر مسلمين جهان، در اين ديدار نکات ارزشمندي را به شاعران و ذاکرين ائمه اطهار(ع) متذکر شدند.
مشروح بيانات مقام معظم رهبري در اين دیدار به شرح زير است:

«بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا محمّد و اله الطّاهرين. اللّهمّ صلّ على فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها.

تبريك عرض مي‌كنيم اين روز شريف و متلألئ ‌از انوار معنوى را به همه‌ى شما برادران و خواهران عزيز، به ستايشگران خاندان پاك پيغمبر، بلبلان خوشخوان بوستان نبوى و علوى و حسينى، كه شما هستيد. حقيقتاً هم جا دارد كه انسان اين روز را به شما مداحان عزيز، خوانندگان محافل مذهبى، نرم‌كنندگان دل‌هاى مستمعان در برابر مواعظ الهى، تبريك عرض كند. خدا را شاكريم كه اين جلسه‌ى مبارك در طول سال‌هاى متمادى - كه الان شايد حدود سى سال است - هر سال در مثل چنين روزى تشكيل مي‌شود؛ شايد بيش از سن بعضى از حضار محترم. البته ما در طول سال هم متوسليم به اين بزرگوار و متبركيم به ذكر آن حضرت. امروز هم روز ولادت است. طبعاً شادى يادبود ولادت آن بزرگوار هم بر اين توجه و تذكر و خشوع قلبى همه‌ى ما مى‌افزايد؛ ان‌شاءاللَّه.

تقارن با ولادت امام بزرگوار هم - كه روز بيستم جمادى‌الثانى است - براى ما يك پديده‌ى بسيار شيرينى است. اين بزرگوار هم كه ما در طول ساليان متمادى محضرش را درك كرديم، حقيقتاً يك نمونه و مستوره‌اى بود از همان حقيقت عظيم و درخشنده‌اى كه ما از ائمه‌ى بزرگوارمان شنيده‌ايم و در آثار دانسته‌ايم و از ام الائمة النجباء (سلام اللَّه عليها) در خاطره‌هاى ما هست. البته نبايد مقايسه كرد و نمي‌شود مقايسه كرد؛ ولى خب، همان راه، همان نشانه در اين بزرگوار هم بود؛ همان ايمان، همان اخلاص، همان عبادت، همان غيرت، همان ايستادگى در راه خدا. چيزهائى كه امام ما را در زمين و آسمان و نزد بندگان شايسته‌ى خدا عزيز كرد، اين خصوصيات بود. اين هم عيد مضاعفى است. امسال اين عيد با سوم خرداد هم هماهنگ و همزمان شده است، كه اين هم يك داستانى است. اين برادر عزيزى كه ظاهراً جانباز هستند، اين اشعار شيوا را ايشان هم در اينجا خواندند؛ يادگارهاى آن روزهاى دفاع مقدس. بنابراين امروز جلوه‌اى از آن هم هست. خب، امروز روز بزرگى است.

يكى از خصوصياتى كه در انقلاب ما بارز است، مطرح شدن مكررِ مضاعف نام مبارك حضرت زهرا (سلام اللَّه عليها) و نام مبارك حضرت بقيةاللَّه مهدى صاحب‌زمان (صلوات اللَّه عليه) است. اين دو نام مبارك، در تمام دوران انقلاب، به مناسبت‌هاى مختلف، بيش از ساير معارف الهى و معارف اسلامى و معارف شيعى تكرار شده است؛ اين يك پديده است. در دوران پيش از انقلاب، نه در محافل مذهبى، نه در محيط عمومى، نه در زبان شعرا و گويندگان و خواص و عوام و ديگران، اين‌قدر نام مبارك زهرا (سلام اللَّه عليها) تكرار نمي‌شد. متدينين بودند، مجالس بود، محافل بود، گويندگان بودند، اسم مبارك هم برده مي‌شد، اما نه اينجور، با اين وسعت و با اين عمق نگاه. هيچ كس هم اين را به مردم ياد نداد. يعنى ما در شعارهامان، در حرف‌هامان، اين قضيه را مطرح نكرديم. اين يك پديده‌ى الهى است، يك امرِ برخاسته و روئيده‌ى از دل‌ها و عواطف و ايمان‌هاست. هيچ كس - نه امام بزرگوار، نه بزرگان انقلاب - در دوران دفاع مقدس به رزمندگان نگفت كه رمز «يا زهرا» براى حملاتتان بگذاريد، يا سربند «يا زهرا» ببنديد؛ اما هرچه كه شما نگاه مي‌كنيد، در طول دوران دفاع مقدس، اسم مبارك حضرت زهرا از همه‌ى نام‌هاى مطهر و مبارك ديگر بيشتر مطرح است، بيشتر آورده مي‌شود؛ همچنين نام مبارك حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه). اين دو نام در انقلاب، به طور طبيعى، بدون دستور، بدون يك مطالعه‌ى قبلى، همين طور از دل‌ها و از ايمان‌ها و از عواطف روئيده است؛ اين نشانه‌ى مباركى است؛ نشانه‌ى توجه آن بانوى دو عالم، آن عنصر ملكوتىِ الهىِ بى‌نظير در عرصه‌ى وجود از لحاظ نورانيت - بعد از پدر بزرگوار و اميرالمؤمنين (عليه‌السّلام) - است. بعضى از اهل معنا هم اين توجه ويژه را مي‌گفتند. ما شنيديم از بعضى‌ها كه مي‌گفتند بانوى دو عالم توجه ويژه‌اى دارند. اين خيلى با ارزش است، اين اميدبخش است؛ ما را در دل‌هامان، در اعماق جانمان، به دست يافتن به اهداف نهائى، مطمئن و خاطرجمع مي‌كند؛ گام‌ها محكم و استوار برداشته مي‌شود. وقتى انسان چشمش به هدف است، هدف را مي‌شناسد، رسيدن به هدف براى او يك آرزوى خام به حساب نمى‌آيد، اميدوار است، هم قدم‌ها را محكم برمي‌دارد، هم راه را گم نمي‌كند و چپ و راست نمي‌شود.

يكى از مهم‌ترين خصوصيات انقلاب اسلامى ايران اين است كه در طول اين سى و دو سال، با وجود راهى دشوار و طولانى، با اين همه مزاحمت، با اين همه معارضه، با اين همه سياست‌هاى برخورد گوناگون، با شكل‌هاى مختلف و از جوانب مختلف، اين خط مستقيم در انقلاب مطلقاً زاويه پيدا نكرده است؛ شعارها همان شعارهاست، اهداف همان اهداف است، خط همان خط است، راه همان راه است. به بركت بيان روشن و رساى امام بزرگوارمان - كه خوشبختانه مضبوط هم هست - تفسير و تأويلى وجود ندارد؛ راه، راه مستقيمى است؛ اين راه را انقلاب پيش رفته است. و من به شما عرض بكنم؛ تا آن وقتى كه من و شما قدم‌هامان را محكم برميداريم، چشممان را از هدف برنمي‌داريم، با اميد حركت مي‌كنيم، هيچ قدرتى در دنيا نمي‌تواند راه ما را سد كند؛ و همين در روياندن شكوفه‌هاى اميد در دل مسلمانان و ملت‌هاى اسلامى بيشترين اثر را داشته است.

وقتى يك انقلاب اتفاق مى‌افتد، خيلى‌ها را در دنيا خوشحال مي‌كند؛ توده‌هاى مردم معمولاً اينجورند. من يادم هست كه در دوران اختناق، ديكتاتور اسپانيا از دنيا رفت. اگرچه فوت او هيچ ربطى هم به ما نداشت، ولى ما اينجا در تهران يا در مشهد خوشحال شديم؛ كأنه براى ما يك جشنى بود كه آن ديكتاتورى كه سال‌ها در اسپانيا حكومت مي‌كرد، از بين رفته. يا يك ديكتاتور ديگرى در پرتغال - كه حالا در اين كشورها سر و صدا بزرگ است ديگر؛ حركت، خيلى حركت عظيمى است - از دنيا رفت، ما اينجا خوشحال شديم. بنابراين وقتى انقلاب‌ها پيش مى‌آيند، هر كسى كه در دلش اميدى هست، آرزوئى هست، يك ايده‌ى بلندى در او وجود دارد و از وضع موجود محيط خود و نظام خود ناراحت است، خوشحال مي‌شود. انقلاب ما كه به وجود آمد، خيلى‌ها خوشحال شدند. ليكن در بسيارى از اين پديده‌ها، اين خوشحالى ديرپا نيست. حوادثى پيش مى‌آيد، اين خوشحالى‌ها را زائل مي‌كند. حالا مختلف است؛ گاهى ده سال طول مي‌كشد، گاهى بيست سال طول مي‌كشد؛ گاهى به اين مقدارها هم نمي‌رسد، راه‌ها كج و معوج مي‌شود.

در دهه‌ى 60 ميلادى تقريباً در همين كشورهاى شمال آفريقا انقلاب شد - در مصر، در سودان، در تونس، در الجزائر - ليكن ديرى نپائيد؛ يا آدم‌هائى كه در رأس كار بودند و سررشته‌دار انقلاب بودند، يك جور زير پاشان جارو شد، رفتند، جاى خودشان را به دست‌نشاندگان دادند، يا خود آنها دست‌نشانده شدند. زخارف دنيا انسان‌ها را راحت كه نمي‌گذارد؛ اين وسوسه‌ها به طور دائم در دل انسان مشغول كار و فعاليتند. اگر زره و سپر تقوا نباشد، اينها در انسان‌ها زود اثر مي‌گذارد؛ راه‌ها عوض مي‌شود. لذا اميدها كه بر اثر انقلاب‌ها مي‌شكفد، بر اثر ارتجاع‌ها افسرده مي‌شود؛ يك بهارِ زودرسى است و تمام مي‌شود.

خصوصيت اين انقلاب عظيم اسلامى كه شما ملت ايران راه انداختيد، اين بود كه به فضل الهى آن بهار تا امروز خزان نداشته. اين ايستادگى، اين ثبات، اين تداوم، اين پايبندى به ارزش‌ها و اصولى كه انقلاب براى اين مردم آورد، همان چيزى است كه اميدها را در دل‌هاى ناظران در سرتاسر دنيائى كه مى‌بينند و نگاه مي‌كنند، پايدار مي‌كند. اين اتفاق در انقلاب ما افتاده است.

نه اين‌كه ما بخواهيم همين طور منم منم كنيم، به خودمان غره شويم، بيخودى افتخارهاى پوچ به خودمان نسبت دهيم، هى بگوئيم بله، فلان كشور از ما ياد گرفت، فلان كشور از ما ياد گرفت؛ نه، هيچ كشورى از كشور ما ياد نگرفت؛ ليكن اين به طور قطع وجود دارد كه آن بذر اميدى كه در دل ملت‌ها ريخته شد و كاشته شد و آبيارى شد و روئيد و گل كرد، ناشى از ايستادگى ملت ايران بود. اگر ملت ايران عقب‌نشينى مي‌كرد، اگر ما از شعارهامان دست برمي‌داشتيم، اگر در مقابل هارت و پورت استكبار جهانى و تهديدهاى استكبار و فشارهاى استكبار زانومان خم مي‌شد و مي‌لرزيد، اين گل‌هاى اميدى كه در دل ملت‌ها روئيده بود، پژمرده مي‌شد و باقى نمي‌ماند. ايستادگى شما بود كه اجازه داد اين نهال‌هاى اميد بارور شود؛ و اين اتفاق افتاد؛ و اين به بركات معنوىِ الهى است كه از طريق اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) و نام مبارك زهراى اطهر و نام مبارك حضرت بقيةاللَّه و توجهات اين بزرگوار براى ما حاصل شده؛ اينها را بايد نگه داريم؛ اينها را بايد دودستى براى خودمان حفظ كنيم. اين توجه را، اين توسل را، اين توجه به اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) را، اين از خدا دانستن را، به خود غره نشدن را بايد براى خودمان نگه داريم.

مقوله‌ى ديگر، مربوط به حرفه‌ى زيباى ظريفِ مؤثر مداحى است؛ كه حالا از جمع حاضر اگر همه هم نباشند، لابد جمع كثيرى از جمع حاضر را مداحان محترم تشكيل مي‌دهند. من در طول سال‌هاى متمادى، در همين مناسبت و در مناسبت‌هاى ديگر، در اين باره خيلى صحبت كردم؛ ولى باز هم تأكيد مي‌كنم. شعرى كه شما با صداى خوش و با آهنگِ زيبا مي‌خوانيد، تأثير آن در بسيارى از موارد از يك گفتار علمىِ منطقىِ فلسفى يا غير فلسفى بيشتر است؛ اگر آنچه كه خوانده مي‌شود، بدرستى انتخاب شده باشد و جهات صورى و معنوى در آن لحاظ شده باشد. جهات صورى، زيبائى شعر است؛ شعر را بايستى درست و خوب انتخاب كرد. شعر يكى از نمادهاى برجسته‌ى هنر است. هر بافته‌ى نظمى، شعر نيست؛ شعر خصوصيات خودش را دارد؛ بايد شعر انتخاب كرد. خوشبختانه شعراى خوبى هم داريم؛ شعرائى كه درباره‌ى اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) با زبانهاى مختلف مي‌سرايند و زيبا و شيوا و خوب مي‌سرايند؛ و وقتى شما مشترى‌اش باشيد، اين تقاضا، عرضه را هم به دنبال خودش مى‌آورد. پس شعر خوب، آهنگ خوب و صوت خوب مهم است. البته آهنگ خوب به معناى تقليد از آهنگ موسيقى‌هاى لهوىِ مضلّ عن سبيل اللَّه نيست؛ اين را توجه داشته باشيد. بعضى از آهنگ‌ها، آهنگ‌هاى بدى است، آهنگ‌هاى غلطى است، آهنگ‌هاى لهوى است؛ اين را نبايد به وادى حرفه‌ى مداحى و خواندن مداحى كشاند. عيبى ندارد كه شكل‌هاى جديدى را در خواندن و قرائت اشعار و آهنگ‌سازى‌هاى گوناگون ابتكار كنيد؛ اما از اين تشابه و تداخل بپرهيزيد. البته آهنگ‌هاى لهوىِ مضلّ عن سبيل اللَّه را مي‌گويم، نه حالا هر آهنگى كه يك وقتى در يك مضمون ديگرى خوانده شده، آن را بخواهيم منع كنيم؛ نه، آهنگ‌هائى كه لهوى است و مضلّ عن سبيل اللَّه است؛ اينها را نياوريد.

مسئله‌ى بعد، مضمون است. بهترين مجموعه‌ى شعرى كه مي‌شود در يك منبرِ مداحى انسان فكر كند، چيزى است كه در آن، اولاً منقبت اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) باشد. ذكر مناقب آنها دلها را روشن مي‌كند، شاد مي‌كند، شوق را در انسان برمى‌انگيزد، اشك را از چشم‌ها جارى مي‌كند. البته منظور، مناقب متقن است. اينجور نباشد كه انسان به حرف‌هاى سست تكيه كند. اين همه مناقب اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) در كتاب‌هاى معتبر وجود دارد؛ از آنها استفاده بشود؛ از گفته‌هاى افرادى كه خودشان سندند، ثقه و معتبرند؛ مثل همين شعرى كه امروز يكى از آقايان از مرحوم آشيخ محمدحسين اصفهانى - مفتقر - خواندند. خب، اين بزرگوار استاد مجتهدين است. مجتهدين بزرگ و مراجع تقليد بزرگ، در فقه و اصول و فلسفه شاگردهاى او هستند. ايشان شاعر هم بوده. خب، اين شعر مي‌شود سند. يا روايات گوناگونى كه در كتب مناقب وجود دارد، شرح حال ائمه (عليهم‌السّلام)، مناقب معتبر. پس يك بخش، بخش مناقب اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) است.

بخش ديگر، نصايح است، كه اين نصايح هم مي‌تواند از زندگى خود اين بزرگواران گرفته شود. امروز ما محتاج نصيحتيم. براى رشد اخلاق در جامعه، براى گسترش خلقيات خوب، براى اعتلاى روحيه‌ى همدلى و برادرى و صفا و اخوتى كه در جامعه‌ى دينى مطلوب است، احتياج داريم به نصيحت. اينها را از كى ياد بگيريم؟ پايه‌هاى اخلاق در كلمات ائمه (عليهم‌السّلام) است، در رفتار ائمه (عليهم‌السّلام) است. ما اخلاق را در جامعه رشد بدهيم؛ مردم را به خيرخواهى، به اميد، به تعاون، به اخوت، به صبر، به حلم، به شكر، به احسان، به ايثار، به گذشت دعوت كنيم؛ از اخلاق بد، از تنگ‌نظرى، از نااميدى، از بدبينى، از بدخواهى براى اين و آن، از حسد، از بخل و بقيه‌ى سيئات اخلاقى، مردم را پرهيز بدهيم. اين كار با زبان شعر خيلى بهتر است و بهتر ادا مي‌شود تا زبان نثر و زبان نصيحت‌آميز.

گوينده‌اى مثل ما بنشيند به مردم نصيحت كند، خيلى معلوم نيست تأثير عميقى ببخشد؛ اما وقتى خواننده‌اى همين مضمون را در يك شعرِ زيبا و خوب و با لحن خوب بيان مي‌كند، مثل آب گوارائى است كه انسان مي‌نوشد؛ تمام سلول‌هاى بدن انسان از اين آب بهره‌مند مي‌شود، تا اعماق وجود انسان اثر مي‌گذارد. البته اخلاقيات بايد تكرار شود. گفتن اثر دارد، شنيدن اثر دارد؛ اما اين اثر، دائمى و ابدى نيست؛ مؤثرات ديگرى هم در جامعه هست كه در جهت عكس آن كار مي‌كند. لذا بايستى اخلاقيات هى گفته بشود، باز گفته بشود، باز تكرار بشود.

يك بخش هم آگاهى‌ها و بصيرت‌بخشى‌هاى نسبت به مسائل زندگى است. البته من با اين كه در منبرهاى مداحى، هى تعرض به اين، بدگوئى به آن بشود، موافق نيستم و اينها را دوست نمي‌دارم؛ اما بصيرت‌بخشى خوب است، آگاهى پيدا كنند. امروز ملت ما بر اثر بصيرت است كه توانسته است بايستد. ملت ما ميداند عليه او چه توطئه‌هائى هست، چه كسانى توطئه مي‌كنند، هدف از اين توطئه‌ها چيست، از چه چيز ملت ايران ناراحتند؛ اينها را مردم ما مي‌دانند. ملت ايران مي‌دانند كه روحيه‌ى ايمان، اسلام، آزاديخواهى، استقلال‌طلبى، ايستادگى در راه درست، دشمن را عصبانى كرده. مردم ما دشمن را هم مي‌شناسند. شيوه‌هاى او را هم بتدريج همه‌مان ياد گرفتيم، فهميديم شيوه‌هاى دشمن چيست. اين بصيرت خيلى چيز با ارزشى است. اگر اين بصيرت نبود، ملت ما نمى‌ايستادند. تبليغاتى هم كه دشمنان مي‌كنند؛ چه آنهائى كه خودشان مستقيماً تبليغ مي‌كنند، چه آنهائى كه به زبان بلندگوها و بوقهاى اجاره‌اى‌شان مي‌دمند و از زبان آنها پخش مي‌كنند، همه‌اش در جهت اين است كه اين بصيرت را از مردم بگيرند؛ امر را بر مردم مشتبه كنند؛ آنها را از ايمانشان، از اسلامشان، از استقامتشان، از ايستادگى‌شان در اين راه، از معرفت درستشان نسبت به حوادث زندگى دور كنند. خب، يك برنامه‌ى مجلسىِ مداحى مي‌تواند يك بخشى را به اين اختصاص دهد. شعرش را پيدا كنيد، جملاتش را انتخاب كنيد. در يك لحظه‌ى مناسب، گاهى اوقات يك كلمه به قدر يك كتاب در دلها اثر مي‌گذارد. در دلها اثر بگذاريد. من مى‌بينم كه خوشبختانه امروز جامعه‌ى مداحان انصافاً در اين جهت خيلى پيش رفته‌اند؛ حالا آن برنامه‌هائى كه ما توفيق پيدا مي‌كنيم بشنويم، يا اينجا برگزار مي‌شود، يا بعضاً از تلويزيون مى‌بينيم.

مطلب آخر اين‌كه: صاحب حرفه‌ى مداحى كه خود را مفتخر كرده است به اين‌كه در اين راه خدمت و كار كند، اگر بخواهد همه‌ى اين خصوصيات را جمع كند، اولاً احتياج دارد به مطالعه و كار. به قول معروف، بى‌مايه فطير است. احتياج به مطالعه هست، احتياج به كار هست. البته مداح‌هاى قديمى ما مقيد بودند حتماً از حفظ بخوانند؛ بد مي‌دانستند كه از رو بخوانند. امروز خوشبختانه اينجور نيست. هيچ لازم نيست كه حالا مثلاً ساعت‌ها صرف وقت كنند، قصيده‌اى را، شعرى را حتماً حفظ كنند؛ نه، از رو هم بخوانند. منبرى‌ها هم همين جورند. ما در دوران جوانى و نوجوانى هرگز نديده بوديم كه منبرى از جيبش كاغذ در بياورد، حديث را از رو بخواند؛ اين را بد مي‌دانستند. مرحوم آقاى فلسفى (رضوان اللَّه عليه) اين سنت غلط را شكست؛ از جيبش كاغذ در آورد، روايت را از رو خواند. خب، ايشان واعظ درجه‌ى يك كشور بود. حالا هم وعاظ ياد گرفته‌اند. براى اين‌كه درست بخوانند، براى اينكه بجا بخوانند، براى اين‌كه آنچه مي‌خواهند بخوانند، بخوانند، كاغذ را از جيبشان در مى‌آورند، حديث را مي‌خوانند؛ مطلب را كه نوشته‌اند، مي‌خوانند؛ شعر را مي‌خوانند؛ اين خيلى كار را آسان كرده. مداحى هم همين جور. بنابراين مطالعه كردن، يادداشت كردن، يادداشت داشتن، با حساب و كتاب و مطالعه حرف زدن، شرط اول است.

شرط دوم اين است كه در مطالعات خود، با قرآن و حديث آشنا شويد. انس با قرآن براى همه لازم است؛ اين را ما به همه توصيه مي‌كنيم، به همه‌ى جوان‌هاى كشور توصيه مي‌كنيم. امروز خوشبختانه همين جور هم شده؛ انسان در ميان دانشجوها، در ميان طلاب، در بين جوانهاى غير دانشگاه و حوزه، عناصرى را مى‌بيند كه با قرآن انس دارند؛ بعضى‌شان قرآن را حفظ هم دارند؛ بعضى هم كه حفظ ندارند، قرآن را فى‌الجمله درك مي‌كنند؛ يعنى ولو حالا تمام جزئيات را هم ندانند، مضمون را مي‌فهمند؛ اين خيلى چيز مغتنمى است.

امروز را كه انسان با بيست سال قبل، بيست و پنج سال قبل مقايسه مي‌كند، مى‌بيند زمين تا آسمان تفاوت كرده. حساب دست خيلى‌ها نيست. بنده چون به اين مسئله اهتمام داشتم، حساب دستم هست؛ مي‌دانم در امر آشنائى و انس با قرآن چه اتفاقى افتاده و دارد مى‌افتد. قبل‌ها قارى ما كه قرآن مي‌خواند، خيلى اوقات معناى آيات را نمي‌فهميد؛ جائى كه بايد وصل كند، قطع مي‌كرد؛ جائى كه بايد قطع كند، وصل مي‌كرد. امروز اصلاً اينجور نيست؛ همه آشنايند. بنابراين آشنائى با قرآن و حديث توصيه‌ى ما به همه است؛ اما مبلغان دين و جامعه‌ى مداحان طبعاً مخاطب ويژه‌ى اين حرف هستند؛ با قرآن بايد انس پيدا كنند. قرآن را حتماً بخوانيد، با توجه به ترجمه بخوانيد، اين ترجمه را به ياد بسپريد. در آياتى كه نصيحت هست، متضمن يك معرفتى است كه انسان مي‌فهمد، آنها را ثبت كنيد، ضبط كنيد، يادداشت كنيد، از آن بهره‌مند شويد؛ هم بگوئيد، هم عمل كنيد. حديث هم همين جور.

خوشبختانه كتب معتبر حديثى ما امروز همه ترجمه شده است. «كافى» ترجمه شده است، «من لا يحضره الفقيه» ترجمه شده است، «نهج‌البلاغه» ترجمه شده است، كلمات حضرت زهرا (سلام اللَّه عليها) ترجمه شده است. يعنى اينجور نيست كه اين متون، مخصوص عربى‌دان‌ها باشد؛ نه، عربى‌دان و غير عربى‌دان همه مي‌توانند از اين كلمات استفاده كنند؛ اينها فرصت است. از اين فرصت‌ها بايد استفاده كرد. بنابراين توصيه‌ى ما اين است: تلاوت قرآن، انس با قرآن، انس با حديث، آشنائى با معارف اهل‌بيت از طريق حديث، و بالاتر از همه، توجه به خداى متعال، حفظ و تقويت رشته‌ى ارتباط قلبى با ذات اقدس احديت، با دعا، با توسل، با ذكر، با خشوع، با نماز نافله.

اگر اين رشته محفوظ بماند و تقويت شود، همه‌ى كارهاى دشوار بتدريج حل مي‌شود؛ اصل كار اين است. اين رشته‌ى ارتباط با مقام احديت هم - كه خشوع و ذكر و توسل باشد - مرتبط و متصل با اهل‌بيت (عليهم السّلام) است؛ تفكيك‌پذير نيستند - «من اراد اللَّه بدأ بكم» - اما خب، دعاهاى صحيفه‌ى سجاديه، مناجات خمس عشر و دعاها و مناجات‌هاى گوناگونى كه هست، دل را صفا مي‌دهند، ذهن را صفا مي‌دهند، ذهن را هم فعال مي‌كنند. خيلى از معارف را انسان از اين طريق به دست مى‌آورد.

اميدواريم ان‌شاءاللَّه خداوند توفيق بدهد. حرف كه زياد است، اما وقت خيلى زياد نيست. امروز از زيارت آقايان و از استماع بيانات بزرگواران خيلى خوشوقت شديم.

پروردگارا! به حق محمد و آل محمد ما را از پيروان اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) قرار بده. پروردگارا! ما را شيعه‌ى واقعى حضرت زهرا (سلام اللَّه عليها) قرار بده. پروردگارا! ملت ايران را در همه‌ى صحنه‌ها موفق و كامياب بفرما. پروردگارا! براى مسلمانان، براى شيعيان بحرين، براى همه‌ى مستضعفان عالم، فرج عاجل خود را فرا برسان. پروردگارا! قلب مقدس ولى‌عصر را از ما راضى و خشنود كن؛ ما را مشمول دعاهاى آن بزرگوار قرار بده.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها