چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۵:۵۲
ريشه همه ايسم‌ها به يونان باستان برمي‌گردد

علي عباسي در نشست تحليل ادبيات ملل، جنگ جهاني اول در غرب را سبب نوعي منفي‌نگري در ميان نويسندگان دانست و گفت: نويسندگان پس از جنگ جهاني اول درصدد بر‌آمدند تا ارزش‌هاي نو را حاكم كنند. بدين ترتيب نوع جديدي از ادبيات و تئاتر را ارايه كردند. وي همچنين تاكيد كرد كه ريشه همه «ايسم‌ها»ي غربي به دوران يونان باستان برمي‌گردد./

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، علي عباسي در نشست «تحليل ادبيات ملل» كه عصر ديروز(سه‌شنبه، 26 مرداد)، با حضور رضا نجفي در سراي اهل قلم برپا شد، گفت: ريشه همه «ايسم»ها به يونان باستان و مذهب مسيحيت برمي‌گردد. در ادبيات قرن 16، تنشي ميان كاتوليك‌ها و پروتستان‌ها رخ داد؛ كاتوليك‌ها قوانين خدا را ثابت مي‌دانستند و پروتستان‌ها همه چيز را در حال تغيير بيان كردند‌. اين نگاه در آثار نويسندگان هم تاثير خود را بر جاي گذاشت. مثلاً مطابق عقايد كاتوليك‌ها، كلاسيك‌ها نيز اغلب وقايع را از پيش تعيين‌شده مي‌دانستند.

وي ثبات سياسي و اقتدار جمهوري، پيشرفت در عرصه‌‌هاي اقتصادي، شكوفايي و نوآوري صنعتي و توسعه وسايل ارتباط جمعي را از ويژگي‌هاي نيمه نخست قرن 20 دانست.

عباسي همچنين افزود: يكي از برجسته‌ترين چهره‌هاي ادبيات اين دوره «رومن رولان» است كه با رمان «ژان كريستف» جهاني شد. اين رمان، اثري تغزلي و احساسي است كه با نگاه هوشيارانه نويسنده به اجتماع و اطراف خود شاهكاري جهاني شده است. در دهه دوم قرن بيست نيز در ادبيات بازگشتي به درون رخ مي‌دهد و ادبيات كم كم در اختيار احزاب قرار مي‌گيرد. 

وي افزود: تأثيرات جنگ جهاني اول سبب نوعي منفي‌نگري در ميان نويسندگان شد، به طوري كه گروهي از آنان علت آن را ارزش‌هاي حاكم بر جامعه مي‌دانستند و درصدد برآمدند تا ارزش‌هاي نو را حاكم كنند. بدين ترتيب نوع جديدي از ادبيات و تئاتر را ارايه كردند.

وي با اشاره به اختصاصات نويسندگان سوررئاليست و داداييست توضيح داد: آثار سورئاليست‌ها و داداييست‌ها با نظريه تغيير و دگرگوني سبب تحريك مخاطب مي‌شوند. ديگر آنكه تمام ارزش‌هاي حاكم در كشور را زير سوال مي‌برند، ‌چرا كه به شكل‌گيري ارزش‌هاي نو نظر دارند.

اين مترجم برخي از اختصاصات مكتب داداييسم را نيز اين‌گونه توضيح داد و گفت: داداييسم بر آن است تا به همه چيز شك كند. هنرمندان طرفدار اين جريان، به طور مطلق تعهد را زير سوال بردند و به نوعي عمل ‌مي‌كردند كه تفكر در نهايت به نيهيليسم و فروپاشي برسد. براي آنان هر اثري مي‌توانست اثري هنري باشد.

وي درباره رويكرد سوررئاليست‌ها در ادبيات نيز توضيح داد: سورئاليست‌ها معتقدند كه ارتباط با جهان به صورت شهودي و مستقيم است. آنان مجبور بودند چيزهايي را كه در ناخودآگاه مي‌ديدند، با زباني پر از نشانه بيان كنند، به همين دليل تصميم گرفتند زبان جديدي را بيافرينند.

عباسي همچنين درباره تاثير نظريه فرويد در سوررئاليسم توضيح داد: فرويد، انسان را داراي ضمير خودآگاه و ناخودآگاه دانست. بر اين اساس سوررئاليست‌ها تلاش مي‌كنند وارد ناخودآگاه شوند و پيام‌ها را دريابند. آنان سعي داشتند به عقده‌هاي فردي و بعد جمعي برسند و پيام بشريت را اصلاح كنند.

وي با بيان ويژگي‌هاي ديگري از آثار سوررئاليست‌ها گفت: سوررئاليست‌ها به رويا وارد شدند. نوشتارشان اتوماتيك است و بدون قلم‌خوردگي نوشتند. از سويي چون ادامه‌دهندگان داداييسم بودند، نوع تفكرشان به پوچي ‌رسيد. 

اين منتقد در بخشي از مباحث مطرح شده در اين نشست كه به برشمردن ويژگي‌هاي ادبيات متعهد در اروپا و مكتب اگزيستانسياليسم اختصاص داشت، وجوه تمايز تفكر  آلبر كامو و ژان پل سارتر را اين‌‌گونه بيان كرد و گفت: كامو، اولويت اول را به جوهر و بعد اگزيستانس مي‌دهد، ولي سارتر در وهله اول براي اگزيستانس و بعد، جوهر اهميت قايل است. كامو، از نويسندگان تأثيرگذاري است كه فلسفه پوچي را تئوريزه كرد.

وي درباره فلسفه پوچي نزد نويسندگان اگزيستانسياليست گفت: پوچي دو مرحله دارد؛ «رد و انكار» و «پذيرش». قسمت اول وجه منفي و قسمت دوم، بعد مثبت اين نظريه است. بر اين اساس نيز مي‌توان آثار كامو را به دو دسته تقسيم كرد: كتاب‌هايي مانند بيگانه و افسانه سيزيف، مربوط به بخش اول آثار او و طاعون و انسان شورشي، مربوط به وجه دوم فلسفه اوست.

وي توضيح داد: كامو در ابتدا مي‌گويد جهان پوچ است، ولي بعد حس انسان را نسبت به جهان موجب پوچ‌گرايي مي‌داند و بر اين اساس رابطه‌ای ميان انسان و جهان بوجود مي‌آورد. مثلا حيوانات حس پوچي ندارند و انسان به جهت آگاهي است كه گاهي اوقات احساس پوچي را بيان مي‌كند. در حقيقت به تعداد انسان‌ها مي‌تواند حس پوچي وجود داشته باشد. ولي دنيا پوچ نيست و پوچي تنها از رابطه پديد مي‌آيد.

اين استاد دانشگاه اضافه كرد: انسان پوچ‌گرا آگاه مي‌شود كه در چرخه‌اي افتاده و روزي كه به این امر آگاه است، حس پوچي به او دست مي‌دهد. فلسفه پوچي در رابطه به وجود مي‌آيد و بر اين اساس، فاصله شكل مي‌گيرد و بدترين فاصله، جدايي ميان انسان و جان اوست و اگر نتواند آن را پيدا كند به نيهيليسم منجر مي‌شود.  البته همبستگي و كمك به ديگران و متعهد بودن، به انسان پوچ كمك مي‌كند تا از نيهيليسم خارج شود.

وي درباره وجوهي از نگاه پوچ‌گرا در رمان «بيگانه» كامو نيز توضيح داد و گفت: در «بيگانه»، «مورسو»، قهرمان پوچ است و اصلا فيلسوف نيست. جدايي او از ديگران، با مرگ مادرش اتفاق مي‌افتد. گرماي شديد مانع مي‌شود او به خاكسپاري مادرش برسد و در پايان داستان با دنياي پرخاشگر روبروست، اما مي‌گويد حس كردم ستاره‌ها روي گونه‌هايم نشسته‌اند. اين قهرمان در پايان خودش با جهان ارتباط پيدا كرده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط