یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲ - ۰۹:۱۰
حق تاریخ دفاع مقدس خوزستان ادا نشده است/ جای خالی خیلی از روایت‌ها

خوزستان- نویسنده دفاع مقدس خوزستانی معتقد است: گنجینه دفاع مقدس، راویانی هستند که با فوت آنان این گنجینه مدفون می‌شود و به همین علت حق تاریخ دفاع مقدس خوزستان ادا نشده است.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – فریبا حیدرپور: سمانه نیکدل از اواخر سال ۹۳ وارد کار تاریخ شفاهی شد و زمینه‌اش کنگره سرداران و شهدای اندیمشک بود. نیکدل متولد ۶۶ اندیمشک و کارشناسی علوم قرآنی و حدیث دارد. وی داستان ورود در حوزه دفاع مقدس‌اش را اینگونه تعریف می‌کند: در تیم اجرایی کنگره سرداران شهدای اندیمشک و فعالان انقلاب دوران دفاع مقدس حضور داشتنم و افرادی اسنادشان را می‌آوردند و گاهی گعده‌ای از خاطره‌گویی فراهم می‌شد و در بعضی اوقات به همراه آنان از مناطقی مثل پل نادری که حماسه پل کرخه اتفاق افتاده بود، می‌رفتیم. کسانی که برای دفاع رفتند از خاطره‌شان می‌گفتند. حماسه‌ای که هیچ جا شنیده نشده بود. (اوایل مهر که صدام به خرمشهر یورش آورده بود، هم‌زمان نیز به اندیمشک حمله کرد و قصد داشت هر دو را باهم قطع کند تا پشتیبانی به خوزستان نرسد و همان اول جنگ سقوط کند). این حماسه، حماسه گمنامی در تاریخ دفاع مقدس است. و همین موضوع موجب شد که مصمم و جدی‌تر کنگره شهدای اندیمشک را پیگیری کنیم. سپس تیمی به رهبری آقای عظیمی نژاد تشکیل دادیم وایشان صحبت‌های اولیه را با من و شش نفر از اعضا کردند. همان ماه اول از اعضای تیم، هرکدام به دلایل مختلفی کم شدند و به سه نفر رسیدیم. برای پژوهش به خانه‌ها می‌رفتیم و با افراد گذری که سن‌شان به انقلاب می‌خورد گپ و گفتی دوستانه را شروع می‌کردیم و شناسایی‌ها را انجام می‌دادیم. دایره افرادی که در پشتیبانی جنگ اندیمشک نقش داشتند، خیلی گسترده‌تر از چیزی بود که ما فکر می‌کردیم واین دلایل باعث شد که ما راسخ‌تر تاریخ شفاهی و خاطره‌نگاری مردان و زنان اندیمشکی را جلو ببریم.

-در مورد کتاب‌هایی در زمینه تاریخ شفاهی دفاع مقدس نوشتید، توضیح دهید و اینکه جرقه همکاری به عنوان ویراستار در این کتاب‌ها چگونه زده شد؟

من سابقه نوشتن کتاب نداشتم و هرگز فکر نمی‌کردم پس از گذشت ۳۰ سال از پایان جنگ تحمیلی، اتفاق خاص ودرخوری درباره پشتیبانی جنگ منقطه اندیمشک در دفاع مقدس تولید نشده باشد. حجم زیادی از مصاحبه جمع شده بود، بسم‌الله را گفتیم و نوشتن را آغاز کردیم. متوجه شدیم که باید بار شهرمان را خودمان برداریم. چون کسی دلش به حال ما نمی‌سوزد و هرکس گوشه‌ای مشغول ثبت خاطرات خاصی است که برای خودش جلب توجه کند. و شاید هرگز گذرش نیز به اندیمشک نیفتاده است تا ببیند چه اتفاقات مهمی در این شهر کوچک افتاده است.

در سال ۹۴ با خانم بساک آشنا شدم و در جلسه اول گفت‌وگو، جمع‌بندی‌ام از صحبت‌های ایشان این بود که خاطرات‌شان تبدیل به کتاب شود. موضوع را با مسئول‌مان مطرح کرده و مصاحبه‌های عمیق را با ایشان شروع کردیم و زندگی خانم بساک اولین کتابم با عنوان «نعمت جان» شد. این کتاب زندگی دوران کودکی شهید و فعالیت‌هایی که در دوران انقلاب داشتند، را روایت می‌کند. خانم بساک پس از پیروزی انقلاب، اولین بانویی بود که وارد نهضت جهادسازندگی و بنیاد مستضعفان اندیمشک شد. او کوشید خانواده‌های مستضعف را شناسایی کرده و نیازهای آنان را تأمین کند.

خانم بساک از شروع جنگ، فعالیت‌هایش را در کمیته و جهادسازندگی ادامه داد و از طریق این نهادها، بانوان را برای شستن رخت رزمندگان و مجروحان، راهنمایی می‌کرد و خود نیز گاهی در خانه، مسجد و بیمارستان فعال بود. تا اینکه جذب کادر درمان بیمارستان کلانتری اندیمشک شد. و پرستاری برادرش که در سال ۶۰ مجروح جنگی بود، را به مدت دو ماه بر عهده داشت. زندگی خانم بساک در دوران دفاع مقدس نیز پُرفراز و نشیب بود. در این دوره وارد سپاه شد و به خانواده‌های شهدا سرکشی می‌کرد. و در نهایت تصمیم گرفت که با یک جانباز جنگی ازدواج کند. این موارد، ظرفیت‌هایی بود که در خانم بساک وجود داشت و موجب نوشتن کتاب نعمت جان شد.

در مورد ویراستاری نیز، پیش زمینه استعدادی درون هر فرد وجود دارد. زمانی که شروع به نوشتن تاریخ شفاهی اندیمشک کردیم، فایل‌های مصاحبه‌هایی که می‌گرفتیم، آرشیو و به صورت صوتی تبدیل به متن می‌شد. برای این کار باید پیاده ساز تربیت می‌کردیم که با دقت و رعایت اصول نگارشی متن را بشنود و با قاعده و اسلوب‌هایی که در چهار چوب تیم بود، تبدیل به متن کند. به شخصه این دقت را نداشتم. اما با ظرفیت سنجی مسئول مجموعه، در کلاس‌های ویراستاری در دو کارگاه مجزا با عناوین «اصول زیبانویسی» و «ویرایش رایانه‌ای» شرکت کردم و علاوه برآن، چند کارگاه مرتبط با موضوع در تهران و دوره کارآموزی را زیر نظر استاد باقری گذراندم.

خیلی از شهرها و شهرستان‌ها ازجمله دفتر شفاهی اهواز، با پشتیبانی مؤسسه شهید رضایی اندیمشک راه‌اندازی شد

سپس ویرایش کتاب‌هایی که به مؤسسه ارسال می‌شد را برعهده گرفتم. مؤسسه شهید رضایی محدود به اندیمشک نیست بلکه خیلی از شهرها و شهرستان‌ها من جمله دفتر شفاهی اهواز، با پشتیبانی این مؤسسه راه‌اندازی شد. آقای مهدوی‌نژاد دوستان اهوازی‌اش را به اندیمشک دعوت می‌کرد و خودش هم به اهواز می‌رفت و برای دفتر تاریخ شفاهی صحبت می‌کرد و همین زمینه باعث شد تا دوستان در اهواز به فکر راه‌اندازی دفتر تاریخ شفاهی بیفتند و در حال حاضر دفتر فعال است.

همچنین با رابطان شهرستان ایذه، مسجدسلیمان، ماهشهر و شهرهای دیگر برای راه‌اندازی دفتر شفاهی، ارتباط برقرار کردیم. حمایت‌ها از سوی مؤسسه شهید جوادی اندیمشک در شهرها و نیز استمرارش، باعث شد در این شهرستان‌ها خاطره نگاری و نوشتن کتاب آغاز شود. و در حال حاضر کتاب‌هایی که از شهر ایذه می‌رسد، را ویراستاری می‌کنم و اولین کتاب که به تازگی چاپ شد، کتاب «حبیب ممد آقا» شهید مدافع حرم است و چند کار دیگر هم انجام دادم که هنوز چاپ نشده و در مراحل چاپ هستند و به امید خدا به زودی منتشر می‌شوند.

-در حال حاضر یک راوی تا چه اندازه به اسناد و منابع مورد نیازش دسترسی دارد و چه موانعی بر سر راه افراد تازه کار وجود دارد؟

برای دسترسی به اسناد منابعی وجود دارد که بخشی از اسناد خانگی هستند. و از طریق اجلب اعتماد و ارتباط با افراد حاصل می‌شود. شاید تاکنون اسناد خانگی جایی منتشر نشده‌اند. آن‌ها به ما اعتماد می‌کنند و اسناد را تحویل می‌دهند و پس از اسکن، یک نسخه دیجیتال را تحویل صاحبان سند می‌دهیم. بخشی از این اسناد در نهادهای دولتی مثل صدا و سیما، مجلس شورای اسلامی، اسناد انقلاب، سپاه پاسداران، بنیاد شهیدوجاهای دیگر پراکنده هستند و اطلاع ندارم آیا برای دسترسی به اسناد در همه شهرها این موانع وجود دارد یا نه.

عدم شناسایی ظرفیت‌ها موجب آسیب به تاریخ دفاع مقدس شده است

باید با دوندگی و نامه‌نگاری به نهادها برای دسترسی به منابع تلاش کنیم و اینکه آیا نهادها اجازه دسترسی به اسناد را می‌دهند یا نه؟ در بعضی مواقع اتفاق نمی‌افتد. تعدادی از نهادها تا اندازه‌ای همکاری می‌کنند. اما نکته‌ای که وجود دارد و در پژوهش‌ها به آن رسیدم در مورد یکی از مراکزی است که می‌توانست اسناد زیادی در رابطه با درمان جنگی مجروحان و بیمارستان بدهد؛ متأسفانه مسئولان آن نهاد به سادگی سندها را از دست داده بودند و جای تأسف دارد، قدر داشته‌ها را نمی‌دانیم که چه بلایی بر سر گنجینه دفاع مقدس می‌آوریم. اسناد بخشی از گنجینه ملی ما است. بخشی دیگر راویان هستند که روایت می‌کنند و بخشی اسناد روایت راویان را کامل می‌کنند.

اگر در بعضی جاها راوی برای یک سند وجود نداشته باشد، یک عکس می‌تواند منبع خوبی برای اتفاقاتی که در دفاع مقدس افتاده باشد و همین نشناختن ارزش‌ها و ظرفیت‌ها موجب صدمه و آسیب به تاریخ دفاع مقدس شده است و هیچ گونه قابل جبران نیست. و برای محقق معضلی که وجود دارد این است که بعضی اسناد ضروری در کار از بین رفته و دیگر سندی وجود ندارد.

-به نظر شما علت کمتر پرداختن به موضوع دفاع در جنگ، پس از پیروزی انقلاب اسلامی چیست؟

در دوران پسادفاع مقدس هرچند کتاب‌هایی که نوشته شده، کتاب‌های خوبی است. اما شاید یکی از دلایل به درگیر بودن مردم با موضوع برمی‌گردد. وقتی در یک گود نشستیم به علت هم‌سطحی ارزش داشته‌های اطراف‌مان را نمی‌بینیم. اما اگر از بیرون گود نگاه کنیم، اتفاق‌ها را بهتر دیده و به درک عمیق‌تری می‌رسیم. باید به دنبال انجام دادن کاری، برای تاریخی که رخ داده، باشیم. اگر دقت کنیم درمی‌یابیم که تاریخ سال کتاب‌های رزمی که بیرون می‌آمد، خاطرات رزمندگان و شهدا بود و نقش دفاع و پشتیبانی در شهرها را کمتر یا اصلاً ندیدیم. واین موضوعات به نگاه پژوهش‌گر و نویسنده‌ای که تاریخ انقلاب و دفاع مقدس را روایت می‌کند، برمی‌گردد. و این نقطه مغفول وکمتر مورد توجه قرار گرفته است.

اما در حال حاضر در بحث پشتیبانی، در شهرستان‌های استان خوزستان اتفاقات خوبی شکل گرفته است. استان‌های دیگر هم باید اقدام کنند و داستان شهرشان را روایت کنند. هرچند به صورت آهسته از گمنامی و مهجور ماندن تاریخ دفاع مقدس فاصله می‌گیریم؛ اما بر اساس فرموده مقام معظم رهبری که کتاب‌های دفاع مقدس باید ۱۰۰ برابر شود، هنوز اول راه هستیم و قدم مثبتی که حضرت آقا فرمودند، را برنداشتیم و این اتفاق نیفتاده و دلیلش را هم درک نمی‌کنم. شاید کم‌کاری از ما است که کمتر به حرف امام و جامعه توجه می‌کنیم و یا درگیری‌های دیگر، باعث کم توجهی به این مقوله شده است.گنجینه ما در تاریخ دفاع مقدس، آدم‌هایی هستند که آن زمان را درک و با آن زندگی کردند و راویانی که سن بالایی دارند و هر لحظه ممکن است یکی از این راویان فوت شوند و این گنجینه زیر خاک مدفون می‌شود و با روایت نشدن این گنجینه، عملاً بخشی از تاریخ و هویت‌مان را از دست می‌دهیم و آسیب بزرگی است. کما اینکه از دهه ۷۰ تا سال ۱۴۰۲ خیلی انسان‌های بزرگ را از دست دادیم که کسی سراغ آن‌ها نرفته بود و حجمی از تاریخ دفاع مقدس زیرخاک دفن شد.

حق تاریخ دفاع مقدس خوزستان ادا نشده است/ جای خالی خیلی از روایت‌ها

-آیا مشغول نوشتن اثر جدیدی در زمینه دفاع مقدس هستید؟

دایره سوژه‌ها در دفاع مقدس و پس از آن جبهه مقاومت، به قدری گسترده است که یک پژوهش‌گر خوزستانی نمی‌تواند بیکار بماند و زمانی‌که کاری را تمام می‌کند، بلافاصله نوشتن دیگر شروع می‌شود. در حال حاضر دومین کتاب که خاطرات همسر شهید مدافع حرم حاج «علی محمد قربانی» است، به‌زودی منتشر می‌شود. خانم این شهید از اعضای امدادگری بیمارستان شهید کلانتری بود. و پروژه‌ای دیگر به موازات این کار در دست اقدام است و بیشتر از این ظرفیت نمی‌گنجد که چند پژوهش را با هم انجام دهم. پژوهش بیمارستان شهید کلانتری بسیارگسترده و دایره افراد این پژوهش زیاد هستند. ودر چند ماه گذشته در تهران با افرادی که در این بیمارستان بودند، ارتباط گرفتم و مصاحبه‌ها انجام و اسناد جمع‌آوری شد. و همچنان ادامه دارد.

-چه موانع و مشکلاتی بر سر راه مستندنگار تاریخ شفاهی وجود دارد؟

سوژه‌ها و ناگفته‌های بیشماری در استان خوزستان وجود دارد که بیان نشده است. و در مقدمه کتاب «نعمت جان» در این زمینه به جملاتی هرچند کوتاه اشاره کردم. خوزستان را به نقاط عملیاتی می‌شناسند تا نقش پشتیبانی. چون خوزستان صحنه جنگ بود و جای جای این استان به واسطه مرز مشترک با کشور عراق درگیر جنگ و دفاع بود. و حماسه‌های زیادی در استان اتفاق افتاد. اما تمرکزها بیشتر بر روی نقاط عملیاتی بود و به خیلی از عملیات‌ها و فرماندهان بزرگی که در این استان زندگی کردند و شهید شدند؛ پرداخته شده است که غیر خوزستانی بودند.

جای خیلی از روایت‌ها خالی است

جنگ توسط خوزستان و به تنهایی اداره نشد. بلکه همه کشور پای کار بودند و و راویان به سراغ فرمانده لشکر خودشان مانند شهید همتی، شهید خرازی و دیگر بزرگواران رفتند تاریخ آن شهرها را روایت‌کنند و ما خورستانی‌ها به قدری درگیر موضوع جنگ بودیم که با آن زندگی کردیم و هیچ استانی به این میزان، درگیر جنگ نبود. بمب روی سرمان ولی مردم شهر را خالی نمی‌کردند و ما دیدیم. هرچند خیلی از بزرگواران دیگر که به خوزستان آمدند، هم دیدند. ولی موضوع، شهرهای خودشان بود. ما خوزستانی‌ها باید استان خودمان را روایت کنیم. هیچ‌کس به اندازه ما نمی‌تواند خوزستان را آن طور که هست، روایت کند.هرچند کسانی آمدند و خاطرات کمی در مورد زنان و مردان استان نوشتند.

از همه کسانی که در حوزه دفاع مقدس کار می‌کنند، استدعا دارم که جدی‌تر به این مقوله بپردازند. و امیدوارم با همکاری همه بتوانیم حق خوزستان را آن‌طور که هست، ادا کنیم. زیرا حق تاریخ دفاع مقدس خوزستان ادا نشده و جای خیلی از روایت‌ها خالی است. شهرستان کوچک اندیمشک شهری پر از روایت است.کتاب حوض خون از این شهر بیرون آمد. و کتاب پلاک خون منتشر شد و حبیب ممد آقا و چند کتاب دیگر از همین شهر در مراحل پیش از چاپ هستند و به‌زودی چند کتاب دیگر از اندیمشک منتشر می‌شود. بقیه شهرهای استان خوزستان نیز به همان اندازه ظرفیت دارند. قطعاً سوسنگرد خیلی درگیر بود. آبادان و خرمشهر همین‌طور. مردم این شهرها باید خودشان علم شهرشان را بردارند تا آرام آرام خوزستان، نقشش را در دفاع مقدس بیشتر پیدا کند و مردم بیشتر آشنا شوند.

مردم تا کنون فقط بعضی‌ها حماسه‌هایی که در این استان اتفاق افتاده است را شنیدند. مردم خوزستان از جان و دل مایه گذاشتند. زنان، مردان را به شهرهای عملیاتی که مرتب بمباران می‌شد، می‌فرستادند و خودشان در پشتیبانی رخت شستند و خوراک پختند و کمک‌های امدادی انجام دادند. به زودی آثاری از نقش مردمی خوزستان تاریخ دفاع مقدس منتشر می‌شود.

-از نقش بانوان در جنگ و پشت جبهه و تاثیرگذاری حضور آنان در این دوران بگویید؟

نقش عظیم زنان، آن دسته مادران شهدایی هستند که فرزند و همسرشان را راهی جبهه کردند و مقتدرانه ایستادند و زمانی که حتی خبر شهادت عزیزشان به دستشان می‌رسید، بیکار نمی‌نشستند تا از جامعه فاصله بگیرند و هیچ کاری نکنند. جنگ ادامه دارد و باید آن‌ها کاری انجام دهند. و این نقش بزرگ زنان در دسته مادران بود. و دسته دیگر همسران شهدا هستند و وقتی وارد این فضا می‌شویم باید کلی در مورد آنان صحبت کنیم. گروه‌هایی همچون رهروان زینبی در اندیمشک که مسئول گروه همسر شهید قربانی است. و هردو هفته دیدار با مادران و همسران شهدا دارند و خاطرات این زنان مقتدر و صبور را ثبت می‌کنند و حجم بزرگی از تاریخ دفاع مقدس در مورد نقش زنان است. وقتی به مادر شهید ۱۶ ساله «علیرضا محمد حاجی زاده» خبر می‌دهند که جوان شما در عملیات خیبر مفقود شده، می‌گوید: من که پیکر ندارم عزاداری کنم. به بیمارستان کلانتری اندیمشک برای کمک به رزمندگان می‌رود. بخش دیگر مردم عادی هستند. در آن زمان مردم عادی در خوزستان نداشتیم. و شاید از خانواده شهدا نبودند، اما رزمنده در جبهه داشتند و عزیزی از آنان اسیر شده بود و در جامعه حضور داشت. یک عده به مساجد، بیمارستان‌ها می‌رفتند و عده‌ای دیگر در خانه‌هایشان رخت رزمندگان را می‌شستند.

ما در تحریم اقتصادی بودیم و خیلی از چیزها را باید خودمان تأمین می‌کردیم و اگر لباسی پاره می‌شد، آن را می‌دوختند و دوباره به جبهه برمی‌گرداندند. در شرایط سختی جنگ را گذراندیم. خیلی از بانوان در خانه‌ها مربا درست می‌کردند و بعضی‌ها با یک نامه به رزمندگان در خط مقدم دلگرمی می‌دادند وحضور زنان به‌خصوص در شهرهای جنگ‌زده خوزستان، قوت قلب و نقطه‌ای بود برای اینکه مردان در خط رزم ناامید نشوند.

حتی اگر در بدترین فشارها و محاصره قرار می‌گرفتند با تمام وجود می‌ایستادند و می‌گفتند پشت سِرما، زنان هستند. غیرت مرد ایرانی می‌جوشید و اجازه نمی‌داد پای دشمن به شهر باز شود تا اتفاقی برای زن ایرانی بیفتد. برخی خانم‌ها که به لحاظ جسمی ناتوان بودند در خانه می‌ماندند و شلینگ آب بیرون می‌آورند تا رزمنده عبوری اگر تشنه بود، آب بخورد. و یا اینکه گوشی تلفن در درب منزل می‌گذاشتند تا رزمندگان استفاده کنند. همه این گزاره‌های کوچک را وقتی کنار هم می‌گذاریم، درمی‌یابیم که زنان انقلابی ما یک اتفاق بزرگی بودند که از جبهه رزم پشتیبانی کردند.

حضور زنان به‌خصوص در شهرهای جنگ‌زده خوزستان، قوت قلب و نقطه‌ای بود برای اینکه مردان در خط رزم ناامید نشوند

هر زن یک حماسه است و با عملکرد خودش گاهی فردی و گاهی جمعی حماسه آفرید. حماسه فردی آن زمان خیلی رواج نبود وقتی یک زن مجاهدت می‌کند و سختی را به جان می‌خرد و با جانباز قطع نخاع ازدواج می‌کند به این نتیجه رسیده که این مرد به خاطر ما به رزم رفته و کمترین کار، کنار این آدم بودن است. هرچندزندگی با این افراد سخت است اما نه از سر دلسوزی بلکه با عشقی که به این جانباز دارد، وارد این زندگی می‌شود.

به طور مثال زندگی خانم بساک و تلاشی که کرد تا با جانباز قطع نخاع ازدواج کند، حماسه فردی است و حماسه جمعی، همان کتاب حوض خون است. زنانی که به رخت‌شورخانه می‌رفتند و شروع به شستن لباس رزمندگان می‌کردند، یا پرستارانی که در بیمارستان‌ها به درمان مجروحان می‌پرداختند.نقش بانوان در دوران پس از دفاع خیلی پررنگ‌تر شده و قبلاً زنان نویسنده محدودتر بود. اما درحال حاضر حضور بانوان بیشتر و پررنگ‌تر شده و موفق عمل می‌کنند. سه کتاب اخیر تفریظ رهبری نویسندگان زن هستند.

کتاب «حوض خون»، «گریه کن» و «خاتون و قوماندان» و نشان می‌دهد که بانوان جایگاه خود را پیدا کردند. شاید خیلی از افرادی که تاکنون وارد این عرصه نشدند فکر می‌کنند که توان نوشتن کتاب را ندارند، اما اینطور نیست. قطعاً ظرفیت‌هایی وجود دارد که هنوز شناسایی نشدند و می‌توانند موفق عمل کنند و کما اینکه خانم‌هایی که در این حوزه کار می‌کنند به مرور و آرام آرام به این نقطه رسیدند و کارهای خوبی ارائه دادند امیدواریم این اتفاق برای زنان در این حوزه بیفتد و جایگاه خود را بیشتر از گذشته پیدا کنند. و شاهد اتفاق‌های خوبی برای بانوان در عرصه پژوهش ونویسندگی در دفاع مقدس باشیم و از رسالت آنان لذت ببریم.

-با توجه به اینکه سوژه‌های زیاد و ناگفته‌های بی‌شماری در زمینه دفاع مقدس وجود دارد و با وجود هجمه‌های دشمنان برای اغفال نسل نوجوان، چرا تاکنون نتوانسته‌ایم حق مطلب را به ویژه در استان خوزستان ادا کنیم؟

نسل جدید جامعه از فضای دفاع مقدس چیزی نمی‌داند و اگر هم می‌داند به شکلی به آن معرفی می‌کنند که دست نیافتنی می‌شود. کتاب خاطرات شهدا را بخوانید. شهدای دوران جبهه مقاومت و نه دفاع مقدس، دفاع مقدس از این نوع روایت‌ها کم ندارد. وقتی زندگی یک شهید نوجوان را معرفی می‌کنیم همه زندگی شهید یک قله است و حتی یک نقطه خاکستری در زندگی شهید نمی‌بینیم. و به شکل امامزاده و معصوم نشان می‌دهیم، وقتی نسل جدید این کتاب را می‌خوانند، می‌گوید شخصیت این شهید دست نیافتنی است و نمی‌توانم مثل او باشم.

به نظر من این نوع نگارش‌ها، ظلم به مخاطبان این کتاب‌ها است. نوجوان وقتی در دوره این شهید زیست نکرده و شناختی ندارد برایش دست نیافتنی است و بی‌خیال می‌شود. اما اگر تاریخ دفاع مقدس و شهدا را واقعی روایت کنیم، منظورم این نیست که روایت‌ها دروغی است بلکه باید فراز و نشیب‎‌ها کنارهم قرار داده شود و اگر نقطه خاکستری در زندگی شهید وجود دارد، بیان تا ارتباط برقرار شود و تأثیرگذاری بیشتر دارد.

در نوشتن روایت، از نوشتن ادبی‌گونه و استفاده از استعاره و تشبیه پرهیز کنیم

این فرد با تلاش سختی‌ها را پشت سر گذاشت تا در انتها به نقطه شهادت نائل شد تا اینکه یک انسان دست نیافتنی را به نوجوانان معرفی کنیم. در این زمینه کتاب «حبیب ممد آقا» که زندگی‌نامه متفاوتی نسبت به بسیاری از شهدایی که تاکنون چاپ شده دارد را توصیه می‌کنم. و فراز و فرودهای زندگی شهید واقعی به تصویر کشیده شده و بسیارخواندنی و با روایت پُرکشش است. و داستان‌های روایت شده مخاطب را به خود جذب می‌کند.

به نظر می‌رسد تولید آثار این‌چنینی باید چند برابر شود تا بتوانیم در اختیار نوجوانان قرار دهیم و علاوه بر آن باید در نوشتن روایت، از نوشتن ادبی‌گونه و استفاده از استعاره و تشبیه پرهیز کنیم. به شخصه علاقه‌مندم به گونه‌ای بنویسم که مخاطب در هنگام خوانش حس کند راوی روبه‌روی او نشسته و قصه‌ها را تعریف می‌کند. و نه اینکه یک سری استعاره‌ها و تمثیل‌ها را کنار هم بگذاریم و مشخص شود که نویسنده در متن ورود کرده است. با این نوشته‌ها ارتباط نمی‌گیرم و ترجیح می‌دهم خاطرات را به همان زبان راوی بشنوم. ممکن است فردی با نثر ادبیاتی موافق باشد و البته اصل مهم در جذب مخاطب برای کتاب‌های دفاع مقدس نقش رسانه است و رسانه باید در معرفی کتاب‌هایی که تاریخ دفاع مقدس را روایت می‌کنند، تلاش کند.

کتاب‌های دفاع مقدس زیاد شده و در برابر آن رسانه‌های گسترده‌ای چون صداو سیما شبکه‌های مجازی و ناشران را داریم. و اگر همین شبکه‌ها کتاب‌ها را درست معرفی کرده و به کتاب‌های خاص بسنده نکنند؛ شناسایی کتاب‌های حوزه دفاع مقدس بیشتر می‌شود. رسانه‌های پُر بازدید، بایدکتاب‌ها را بخوانند و در شبکه‌های اجتماعی معرفی کنند تا مخاطبان آشنا شوند.

-چرا کتاب‌های دفاع مقدس هنوز در کتابفروشی‌ها جای خود را به صورت کامل و مطلوب باز نکرده است؟

شاید بخشی از آن به رسانه‌ها برگردد. وقتی کتابی از سوی ناشر و رسانه ظرفیت‌سنجی و به درستی معرفی نشود؛ باعث می‌شود کتاب‌ها کمتر دیده شده و به کتابفروشی‌ها راه نیابند. کتاب‌هایی که تفریظ مقام معظم رهبری می‌شوند و سریع در کتابفروشی‌ها جا باز می‌کنند و در کتابخانه‌ها به وفور دیده می‌شوند. اما کتاب‌های دیگر که تفریظ نشدند، امکان کمتری برای دیده شدن دارند.

به‌طور نمونه کتاب «خاتون و قوماندان» قبل از اینکه تفریظ شود جایی پیدا نمی‌شد. این کتاب را قبل از تفریظ خواندم و روایت بسیار پُرکششی و جذابی دارد.

کتاب نه توسط ناشر و نه شبکه‌های اجتماعی پیش از تفریظ مقام معظم رهبری معرفی مناسب نشده بود. اما همین که تفریظ مقام معظم رهبری شد به تیراژ بالا رسید و در صدا و سیما و شبکه‌های مجازی گسترش یافت. و هم اکنون و در حال تبدیل شدن به کتاب صوتی است. و به اعتقاد من این حرکت درستی نیست که ما منتظر تفریظ کتابی شویم که قبلاً از تفریظ هم پربار و ظرفیت معرفی دارد و این ضعف در رسانه بیشتر وجود دارد. و به طبع آن ناشران و استادان با بیانشان می‌توانند تاثیرگذار باشند. خیلی از کتاب‌ها هنوز تفریظ نشده‌اند اما ظرفیت دارند که در کتابخانه‌ها و درسترس عموم قرار بگیرند و باید برای این کتاب‌ها فکر جدی انجام شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها