سه‌شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲ - ۱۶:۱۰
آیا ابن‌عربی شیعه بود؟

غفاری استاد فلسفه دانشگاه تهران پاسخ داد؛

آیا ابن‌عربی شیعه بود؟

ابن‌عربی، علی‌ابن ابیطالب(ع) را امام‌العالمین و سر الانبیاء می‌داند

جمله اصلی ابن‌عربی در نسخه اول فتوحات این است که «علی‌ابن ابیطالب امام‌العالمین و سر الانبیاء اجمعین» است.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – حسین غفاری استاد فلسفه دانشگاه تهران در همایش بین‌المللی محی‌الدین ابن‌عربی با موضوع «ابن‌عربی و تشیع» به سخنرانی پرداخت. او با اشاره به اینکه در مدت‌زمان کوتاه نمی‌توان یک بحث خوب و مفصل داشت به این موضوع اشاره کرد که آنچه قرار است به آن بپردازد را پیش‌تر در یک مناظره با مخالفان ابن‌عربی مطرح کرده است. آنچه در ادامه می‌خوانید گفتار او در این همایش است.

مقصود از تشیع چیست؟ اگر منظور از تشیع، تشیع فقهی و کلامی باشد، ما شیعیان قائل هستیم به اینکه بعد از رحلت رسول اکرم (ص) جانشینی امت اسلامی محل اختلاف در میان مسلمانان شد و گرایش‌هایی را به وجود آورد. یک گروه، سواد اعظم و اهل جماعت بودند که از حیث نفر، در کثرت هستند و یک گروه دیگر، شیعیان امیرالمومنین (ع) بودند که قائل بودند شخص شایسته برای رهبری امت اسلام، شخص مبارک امیرالمومنین (ع) بوده است. از همان ابتدا کشمکش‌هایی به وجود آمد و خود حضرت علی (ع) نیز مدعی این حق بودند.

ابن‌عربی به لحاظ فقهی و کلامی، سُنی است

در تشیع کلامی منظور این است که خلیفه و جانشین و رهبر امت اسلام بعد از پیامبر (ص) چه کسی بوده است؟ آن‌هایی که می‌گویند علی‌ابن ابیطالب (ع)؛ به این‌ها می‌گویند شیعه؛ که همان شیعه کلامی و فقهی است. حال، آیا ابن‌عربی به این معنا شیعه بوده است؟ هرگز. ما قصد نداریم این را بگوییم. برای اینکه ابن‌عربی در خانواده‌ای سنی بزرگ شده و در فضای متعصب شام و دمشق در زمان صلاح‌الدین ایوبی بوده است. فرهنگ و زمانه ابن‌عربی اینطور بوده است. او حافظ حدیث بوده و روایت‌های زیادی می‌دانسته و بیان می‌کرده اما به این معنایی که گفتیم، شیعه نبوده است. بسیاری از عرفا و شعرا و مشاهیر تاریخ که گرایشات شیعی دارند، حداقل به این معنای کلامی اظهار نمی‌کردند بلکه به معنای دیگری ابراز وجود می‌کردند که به آن «تشیع فرهنگی» می‌گوییم.

حال ادعا این است که شیعیان که از اقلیت تحت استضعاف در تاریخ خارج شده‌اند، در عین اینکه تشیع کلامی دارند یک حقیقت اساسی‌تر را به عنوان تشیع قبول دارند و آن هم این حقیقت بوده که اصل تشیع، ولایت است. حقیقت تشیع مسئله خلافت ظاهری نبوده است، اگرچه این خلافت، از لوازم آن حقیقت بوده است. در مسئله ولایت، انسان باید به امیرالمومنین (ع) التفات پیدا کند. ما همگی ضمن قبول تشیع کلامی به یک حقیقت برتر قائل هستیم؛ فرهنگی عمومی که بر همه حاکم است و آن اینکه، حقیقت تشیع، ولایت است. یعنی فرق شیعه و سنی در این نیست که چه کسی خلیفه باشد؛ در زمان پیامبر (ص) نیز تشیع و تسنن از هم جدا بودند.

تشیع یک بیان درباره نحوه انسان دینی است

تشیع یک نگرش به دین است. یعنی یک بیانی است درباره نحوه انسان دینی. یعنی برای انسان، چه شأنی باید قائل شویم. البته که کف شئون دینی، ملتزم بودن به احکام و مطالب فقهی و دستورات اجتماعی است اما اصل مطلب، بالاتر از این است. در رسالت انبیا نیز مطلب بالاتر از آن است. مسئله امامت و ولایت این است که برای انسان جنبه‌ای قائل بشویم که علاوه بر جنبه حیات و حس ظاهری، نفس او قابلیت اتصال به عوالم بالاتر را دارد؛ و نه قابلیت؛ متصل می‌شود و از مکمن اسماء و تجلیات الهی بهره‌مند می‌شود و جانش را با این سیراب می‌کند. پیامبر اکرم (ص) خودش اینطور بود. شما اگر از عموم برادران اهل سنت بپرسید که نظرتان درباره پیامبر (ص) چیست، می‌بینید که نظرات غالب درباره پیامبر (ص)، برای ما بسیار سطحی هستند. اگرچه پیام الهی بر قلب پیامبر وارد می‌شده ولی داستان این نیست. پیامبر یک پستچی و اپراتور نیست؛ پیامبر، یک انسان کامل و حقیقت انسان است. یعنی حقیقت آن چیزی که خداوند برای خلقت انسان در نظر داشته، در پیامبر (ص) متحقق است. مرتبه باطنی پیامبر (ص) به مراتب بالاتر از مرتبه ظاهری اوست. اگرچه بیان شده است که پیامبر (ص) یک بار سفر معراج رفته است اما موضوع این است که پیامبر بارها این سفر را داشته‌اند و تنها یک بار آن بیان شده است.

انسان کامل چنین مرتبه‌ای دارد و اینقدر می‌تواند به خداوند نزدیک باشد. می‌شود به تعبیر عامیانه اینطور گفت که پیامبر (ص) با خدا تنها دو وجب فاصله داشته است. این چه معنای بزرگی است در عالم؟ این، مقام انسان است. حرف شیعه نیز این است که پیامبر (ص)، انسان کامل است و این دستورات را داده است که ما نیز پیرو آنان زندگی کنیم. ما از اینجا می‌توانیم سیر باطنی و معنوی داشته باشیم. این تشیعی است که علمای ما گفته‌اند و حقایق ما نیز بر این اساس است. ادعیه ائمه (ع) پر است از این مطالب. خواندن ادعیه و مضامین بلند عرفانی و توحیدی برای همه آشناست و همه وقتی به ائمه (ع) توسل می‌جویند نه به جسم ظاهری ائمه که به حقیقت نوری و روحانی آنان توسل می‌جویند. در مفاتیح‌الجنان ده‌ها دعای بلند با همین مضمون وجود دارد؛ بالاترین مضامین توحیدی و عرفانی. این، تشیع است.

حال بیاییم در باب ابن‌عربی در چند قسمت به این موضوع بپردازیم که او چه دیدی دارد؟ از ده‌ها مورد تنها می‌توانم یکی دو مورد را نقل کنم. اول، موقعیت تکوینی امیرالمومنین است؛ نفس کلیه‌ امیرالمومنین؛ آنچیزی که به آن ولایت می‌گوییم. بعد، اینکه نظر ابن‌عربی درباره اهل بیت (ع) چیست و اینکه او درباره امام زمان (عج) چگونه اندیشیده است.

امیرالمونین (ع) در فتوحات

ابن‌عربی در فتوحات مکیه، به تکرار، مطالبی را از امیرالمومنین (ع) بیان می‌کند؛ در باب ششم از جلد اول، با این عنوان «در شناخت پیدایش مخلوقات روحانی». یعنی قبل از اینکه جسم به وجود بیاید، اولین روحانیات در عالم چه کسانی هستند؟ و اولین موجودی که در عالم روحانیت هست چه کسی است؟ من تنها ترجمه را بیان می‌کنم. ابن‌عربی اینطور بیان می‌کند: «آنگاه که خداوند اراده وجود عالم را مطابق آنچه در علم به ذاتش بود، نمود. این اراده از راه یک تجلی از تجلیات تنزیهی او به یک حقیقت کلیه‌ای که پذیرنده این تجلی بود صورت گرفت که نام آن هباء بود. و اولین موجودی که در این هباء قبول تجلی الهی را نمود و نزدیک‌ترین موجود در قبول نور الهی بود حقیقت محمد (ص) بود که عقل نامیده شده است. و او اولین ظهور در عالم وجود است که وجودش از نور الهی و انوار حقیقت کلی است. و در آن هواء حقیقت الهی تعین پذیرفت و تمامی اعیان موجودات عالم حاصل تجلی اوست. و نزدیک‌ترین مردم به او علی‌ابن‌ابیطالب است».


جمله اصلی ابن‌عربی در نسخه اول فتوحات این است که «علی‌ابن ابیطالب امام‌العالمین و سر الانبیاء اجمعین» است. در چند صفحه بعد در باب هفتم به خلق جسمانی انسان می‌پردازد. ابن‌عربی اینطور می‌گوید: «خداوند تعالی پس از آنکه قلم و لوح را که همان عقل و روح است، آفرید و عقل را معلم و افاده‌کننده برای روح و نفس که همان هباء باشد قرار داد بدین سان چون خداوند به آن نفس یا روح نگریست علی‌ابن ابیطالب یعنی همان جوهر کلیه در سراسر صور طبیعی عالم گسترش یافت».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط