روایت حاج قاسم صادقی در کتاب «لباس شخصیها» از دوران حضورش در گروه فدائیان اسلام زیر نظر شهید سید مجتبی هاشمی و فعالیتهای آنان در جبهه آبادان، بسیار جذاب و خاص بیان شده است.
افراد این گروه از مهمترین نیروهای دفاعی آبادان در روزهای سختی بودند که عراق از راههای مختلف تلاش میکرد تا بعد از خرمشهر، این شهر را هم تسخیر کند، اما لطف خدا و تلاشهای گسترده رزمندگان، مانع از این اتفاق شد. گروه فدائیان اسلام، متشکل از افراد با تیپ و فکرهای متنوعی بودند. از شهید شاهرخ ضرغام معروف به حر انقلاب و افراد دیگر که از لات و لوتهای شهرها و محلهایشان بودند تا دیگر رزمندگان با حال و هواها و اعتقادات مختلف. یکی از اعضای پرکار این گروه که با تمام وجودش در بخشهای مختلف جبهه چه خط مقدم چه پشتیبانی مشغول به کار بود، حاج قاسم صادقی است. مردی که پس از سالها سکوت، پای مصاحبه با جواد کلاته عربی نشست و خاطراتش به تازگی در کتاب لباس شخصیها به چاپ رسیده است.
کتاب از دوران کودکی و نوجوانی صادقی در خیابان ایرانِ تهران شروع میشود. او که به شدت از درس و مدرسه فراری بوده و چند باری هم تجدید آورد، دست اخر قید درس را زد و مشغول کار در حجره پدرش شد و دیگر همه فکر و ذکرش کار و مغازه بود. تا پیش از فوت مشکوکانه حاج آقا مصطفی فرزند امام خمینی، چندان با فعالیتهای انقلابی کاری نداشت و بیشتر سرگرم کار خودش بود اما پس از آن، از آنجایی که رفت و آمدی به مسجد محلشان داشت، بیشتر در جریان ماجراها قرار گرفت و تبدیل به یک مبارز در میدان شد. شخصیت امام خمینی اثر ویژهای بر قاسم صادقی گذاشت و امام برای او مثل یک پیغمبر جلوه میکرد. بعد از گذراندن دوره سربازی در همان اوایل انقلاب، با شروع جنگ، به آبادان اعزام شد و پس از مدت کوتاهی، وارد گروه فدائیان اسلام شد.
روایت حاج قاسم صادقی از دوران حضورش در گروه فدائیان اسلام زیر نظر شهید سید مجتبی هاشمی و فعالیتهای آنان در جبهه آبادان، بسیار جذاب و خاص بیان شده است. این روایت، با بسیاری از روایتهای معمول از جبهه و رزمندگان متفاوت است. دلیل این تفاوت، جنس خاص این آدمهاست. افرادی که با سوابق مختلف و متفاوتی، با دلاوری و جسارت خاصی به میانه میدان آمدند و از همه دار و ندارشان هم گذشتند تا بتوانند آبادان را حفظ کنند.
در این روایت، اتفاقات تلخ و شیرین و پرهیجانی از درگیریها و اتفاقات جبهه آبادان بیان شده است که موجب جذابیت خاص کتاب لباس شخصیها شده است. حاج قاسم صادقی حدودا یک سال در آبادان ماند و پس از آن به تهران برگشت. اما روحیه او با آرام ماندن در شهر در حالی که در جبههها رزمندگان مشغول جنگیدن بودند، سازگاری نداشت به همین دلیل بار دیگر انفرادی به جبهه رفت. این رفت و آمدها باعث شد تا علاقهمند به استخدام در سپاه شود و پس از چند تلاش ناموفق، بالاخره این اتفاق برای او افتاد و پس از گذراندن دوره آموزشی، در اولین ماموریت رسمی خود، برای محافظت از منزل امام خمینی در جماران انتخاب شد. یک سال در آنجا ماند اما باز روحیه خاص مبارزاتی و تلاشگرانه او، باعث شد سر از جبهه و لشکر ۲۷ محمد رسول الله دربیاورد.
حاج قاسم صادقی پس از بازنشستگی به آبادان بازگشت و با تلاشهای فراوان در محل سنگرگیری و عملیات گروه فداییان اسلام در آبادان، یادمانی ساخت تا برای کاروانهای راهیان نور اعزامی به منطقه بیشتر از دوستان و همرزمانش در فداییان اسلام بگوید. رزمندگانی که بسیار گمنام هستند و کارهایشان چندان دیده نشده اما در تعیین سرنوشت آبادان در ابتدای جنگ، نقشی کلیدی ایفا کردند.
جواد کلاته عربی در این اثر مانند دیگر آثار خود، به دور از تصویرسازیهای غیر واقعی و داستانپردازی، به روایت راوی وفادار است. تجربههای گوناگون راوی پیش از انقلاب و سپس در دوران دفاع مقدس، مجموعه خوبی از روایات و اتفاقات گوناگون را در این کتاب فراهم آورده است که میتواند برای بیشتر مخاطبین جذاب و خاص باشد.
نظر شما