پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۴
در قالب طنز می‌خواستم توجه بزرگترها را به دنیای نوجوانان امروز جلب کنم

فاطمه مشهدی‌رستم، نویسنده مجموعه دوجلدی «ماجراهای عوضی» درباره هدف خود از نوشتن این آثار گفت: با توجه به تجربه‌هایی که داشته‌ام، این ضرورت را احساس کردم که باید درباره نوجوانان صحبت کنم و بنویسم؛ چرا که باید به مشکلات آنها توجه شود. می‌دانم پدرومادرها هم مشکلات زیادی دارند؛ اما آرزو می‌کنم آنها طوری زندگی کنند که این مشکلات سدی برای انتخاب رفتار درست با بچه‌هایشان نشود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، بعد از موفقیتی که کتاب «من و مادربزرگ و اینترنت» به‌دست آورد، نوبت به «ماجراهای عوضی» رسید. «ماجراهای عوضی» کتاب خواندنی دیگر از نویسنده خوب و شناخته‌شده حوزه کودک و نوجوان، فاطمه مشهدی‌رستم است که با طنزی شیرین، به شرح اتفاقاتی که معمولا در مدارس بین هم‌مدرسه‌ای‌ها یا برای خود نوجوانان رخ می‌دهد، پرداخته است. کتاب «ماجراهای عوضی» علاوه‌بر مسائلی که به‌طور مستقیم به وضعیت تحصیلی نوجوانان مربوط می‌شود، به گونه‌ای هدفمند اما تلطیف‌شده به سطح شناخت و میزان صمیمیت بین پدرومادر با فرزند نوجوانش اشاره می‌کند. اینکه به عنوان مثال اگر نوجوان در زمینه تحصیلی یا با هم‌کلاسی خود، با مشکلی مواجه شد آیا می‌تواند بدون ترس یا خجالت، مشکلش را با پدرومادر در میان بگذارد یا خیر؟
«ماجراهای عوضی» در فروردین امسال در دو جلد و هر جلد شامل سه داستان طنز از سوی انتشارات ناک به بازار کتاب عرضه شده است. کتاب یادشده از قالبی صمیمی و طنزی شیرین با نثری روان برای نوجوانان با تصویرگری امین عارف چاپ شده است. به همین بهانه با فاطمه مشهدی‌رستم درباره نگارش این مجموعه گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:
 
- ایده نوشتن این کتاب از کجا به ذهنتان رسید؟
علاوه‌بر کارهای فرهنگی جاری که دارم، تقریبا حدود ۲۸ سال، برای تهیه گزارش‌های میدانی و همچنین یک‌سری گزارش برای مجله‌ها، در مدارس از مقطع ابتدایی تا دوم دبیرستان حضور داشتم. به غیر از گزارشی که تهیه می‌کردم، با بچه‌ها درباره خوشی‌ها، کمبودها، شیطنت‌ها، ناراحتی‌ها و مشکلات‌شان صحبت می‌کردم؛ چرا که بچه‌ها احساس نزدیکی می‌کردند و من را محرم خود می‌دانستند و درباره مسائل‌شان گفت‌وگو می‌کردند. شیطنت‌هایی که داشتند و برایم تعریف می‌کردند خیلی جالب بود و تمام آنها در ذهنم ذخیره شده. درنهایت زمان مناسبی برای نوشتن به‌دست آوردم و شروع به نوشتن آن ماجراها کردم.
 
- چرا کتاب را با لحن طنز نوشتید؟
نوجوانان امروز را زیاد جدی صحبت‌کردن، قانع نمی‌کند. بهترین زبانی که می‌شد برای آنها بنویسم، طنز بود؛ چرا که زبان طنز خیلی نرم، قانع‌کننده، شیرین، شادی‌آور و بسیار ملموس است. همچنین نوجوانان طی این ماجرا که در قالب طنز است، به نکات مثبتی هم راهنمایی می‌شوند.
 
- درون‌مایه کتاب چیست؟
ما همیشه درباره بعضی از داستان‌ها سطح را نگاه می‌کنیم و نکات جذاب و گیرا را می‌خوانیم و لذت می‌بریم و در آخر هم کتاب را کنار می‌گذاریم و می‌رویم؛ ولیکن داستانی هست که علاوه بر آن نکات جذاب سطحی، حرکتی که با چیدمان واژه‌ها و جمله‌ها مقابل چشمان ما انجام می‌دهد، محتوا عمیق درونی هم دارد؛ محتوا است که آن مهم را می‌سازد و ذهن را در آن جهت یاری می‌دهد که برود تا برسد به چرایی و چگونگی. سعی من در این داستان‌ها این بود که علاوه‌بر شرح وقایعی که برای نوجوانان اتفاق می‌افتد، رویکردی به والدین نشان دهم؛ اینکه والدین چقدر می‌توانند با نوجوانان نزدیک و صمیمی باشند و بالعکس. نوجوان ما چقدر با پدرومادر خودش ارتباط نزدیکی دارد که اگر دچار مشکلی شد، به جای مطرح‌کردن مسئله با دوست و غریبه، مستقیم به سراغ والدین برود و راحت در کنار پدر یا مادر بنشیند و مشکلش را بدون اینکه بترسد یا خجالت بکشد یا تنبیه شود، مطرح کند؟ در بیشتر داستان‌ها چنین محتوایی در آنها مشترک است.
در نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ این مجموعه عرضه شد و خوشبختانه استقبال خوبی هم از آن صورت گرفت؛ حتی چندین معلم این کتاب‌ها را تهیه کردند تا برای دانش‌آموزان‌شان بخوانند و به آنها آموزش دهند. این کتاب تنها مخصوص نوجوانان نیست؛ بلکه از ۹ سال تا ۹۹ سال می‌تواند بخواند و برایش مفید خواهد بود.
 
- چرا عنوان کتاب را «ماجراهای عوضی» انتخاب کردید؟
در مقوله‌ای مانند کتاب، عنوان یک مسئله بسیار حائز اهمیت است. نام کتاب را از بطن داستان‌ها بیرون کشیده‌ام؛ چون نوجوان ما، حسش، خواسته‌اش، فکرش، هدفش و... یک چیز دیگر است؛ ولی تفکر و برداشت والدینش در یک جهت دیگر سیر می‌کند؛ یعنی کاملا تضاد احساسی و آن چیزی که در ذهن آنها می‌گذرد در دو طیف مجزا طی می‌شود و می‌رود. موازی است؛ اما مانند ریل قطار به هم نمی‌رسند!  
پس از مدتی طولانی که فکر کردم، این عنوان را انتخاب کردم؛ چون خیلی برایم مهم بود عنوانی را انتخاب کنم که هم جنبه طنز و جذابیت برای نوجوان داشته باشد و هم هدف محتوای متن که منظور من است را نشان دهد.
 
- چه ضرورتی را احساس کردید که درباره بچه‌ها و مشکلات‌شان در مدرسه نوشتید؟
همان‌طور که پیش‌تر هم گفتم، ۲۸ سال در مدارس مناطق مختلف تهران و حواشی تهران فعالیت داشتم و با دانش‌آموزان دختر و پسر گفت‌وگو کردم. نوجوان ما در حال تغییر و دگردیسی و بلوغ است، همین موضوع می‌تواند خیلی از پیامدهای منفی را به دنبال داشته است. با توجه به فعالیتی که در طی این سال‌ها داشتم، حس صمیمیت بین من و بچه‌ها پیدا می‌شد؛ بنابراین در خیلی از مسائل بچه‌ها ورود می‌کردم و از آنها مطلع بودم. با توجه به شنیده‌هایی که داشتم، این ضرورت را احساس کردم که باید درباره نوجوانان صحبت کنم و بنویسم؛ چرا که باید به مشکلات آنها توجه شود.
رکن بعدی پرداختن به موضوع مشکلات نوجوانان در مدرسه،‌ به بزرگترها مربوط می‌شود. امیدوارم روزی برسد که بزرگترها، گذشته از دغدغه‌های بسیاری که دارند از بچه‌هایشان دور نشوند و نگذارند که آن دغدغه‌ها باعث چنین اتفاقی شوند یا به دلیل همین دغدغه‌ها یک‌سری وسایل و تجهیزات را در اختیار کودکان قرار دهند تا به نوعی آنها را از سر خودشان باز کنند. ایده‌آل من این است که روابط بین والدین و فرزندان به حالتی برگردد که بچه‌ها بتوانند به راحتی با والدین‌شان صحبت کنند و از مشکلات‌شان بگویند.
 
 
- در خلق شخصیت‌های داستان از افراد واقعی اطرافتان الهام گرفتید یا شخصیت‌ها تخیل نویسنده است؟
می‌توانم بگویم تقریبا شخصیت‌هایی که با آنها در ارتباط بودم، در این داستان‌ها بودند؛ اما به آن صورت نیست که خلاقیت و خلقی در این شخصیت رخ نداده باشد؛ چرا که نویسنده است و قدرت تخیلش. درنتیجه گره مستحکمی بین تخیل من و مسائلی که از بچه‌ها در ذهنم بود، ایجاد شد.  
 
- چرا نوجوانان امروزی به داستان‌هایی با ماجراهای مدرسه علاقه‌مند هستند؟
برای اینکه بچه‌ها خودشان را در آن شخصیت‌ها پیدا می‌کنند. تنها علت این است که بچه‌ها هم‌ذات‌پنداری مستقیم و خیلی علنی دارند. 
 
- همان‌طور که صحبت شد، نوجوانان امروزی به ماجراهای مدرسه خیلی علاقه‌مند هستند و شاید برای خواندن چنین مطالبی بیشتر به سراغ آثار ترجمه بروند؛ اما «ماجراهای عوضی» یک مجموعه تألیفی با این موضوع است. به عقیده شما خواندن آثار تألیفی چه مزیتی در مقایسه با آثار ترجمه دارد؟
من با خواندن آثار ترجمه مخالف نیستم؛ چرا که بهتر است بچه‌ها با فرهنگ‌های مختلف آشنا شوند و آن را تجربه کنند؛ اما تحت چه شرایطی؟ به عقیده من در یک خانواده ایرانی که مذهبی و سنتی هستند و کودک از بچگی با فرهنگ ایرانی‌اسلامی بزرگ شده است، خواندن کتاب ترجمه که بسیار متفاوت‌تر از زندگی کودک بوده است، او را از لحاظ روانی دچار اختلال شخصیتی و تضاد می‌کند؛ همین موضوع باعث ایجاد یک آسیب در کودک نیز می‌شود.
توصیه من به پدرومادرها این است که علایق و ابعاد روانی بچه‌هایشان را بشناسند و بر اساس همین شناخت برای آنها کتاب تهیه کنند. پدرومادر باید محتوای کتاب و داستان را بدانند، بعد برای کودکان کتاب تهیه کنند. علاوه‌بر این حتی اولیای مدارس نیز باید در انتخاب کتاب به بچه‌ها کمک کنند و به این مسئله توجه داشته باشند.
 
- یک نویسنده برای اینکه اثر تألیفی تأثیرگذار نگارش کند باید چه اصولی را رعایت کند؟
به صورت کلی کتاب باید محتوا داشته باشد؛ نویسنده باید مخاطبش را بشناسد و بداند که چگونه می‌خواهد با او صحبت کند. همچنین نویسنده باید بداند درباره چه موضوعی می‌خواهد صحبت کند و این موضوع را چگونه بیان کند. این وظیفه نویسندگان است.
 
- هدف شما از نوشتن کتاب‌های آموزشی برای کودکان و نوجوانان چیست؟
می‌دانم پدرومادرها مشکلات زیادی دارند؛ اما آرزو می‌کنم آنها طوری زندگی کنند که این مشکلات سدی برای انتخاب رفتار درست با بچه‌هایشان نشود؛ چون در غیر این‌صورت بچه به بی‌راهه می‌رود. در حال حاضر در جامعه شاهد چنین موضوعی هستیم.
از اولیای مدارس هم می‌خواهم با توجه به اینکه زیرنظر سازمان آموزش و پرورش هستند، سیاست آموزش و پرورش یعنی هم آموزش و هم پرورش را برای بچه‌ها رقم بزنند؛ آموزشی که محدود به چند کتاب درسی و یک سری تکالیف می‌شود، کافی نیست. آرزو دارم که این اتفاق‌ها به صورت مطلوب و آن‌طوری که باید باشد، رخ دهد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها