در «ناگفتههای جنگ 33 روزه» تالیف علی حسن خلیل با ترجمه صفاءالدین تبرائیان به نکات کمتر دیده و شنیده شده جنگ پرداخته میشود. در این اثر با چگونگی انتقال پیامهای سری میان سید مقاومت و رئیس مجلس لبنان، همچنین درگیریهای پشت پرده سیاسی میان بازیگران منطقه آشنا میشویم که شناخت آنها بسیار اهمیت است.
سرفصلهای کتاب «ناگفتههای جنگ 33 روزه» واکاوی تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان عبارتند از: مطالبی شامل «برگهای ناشناخته جنگ سی و سه روزه»، «در راه مرگ بیحسود نبودیم»، «سایه بازمانده از قطعنامه 1559»، «حضرت آقا به شما سلام رساند»، «سید» به «بری» اختیار میدهد، «چکمه تاریخساز رزمندگان»، «بازی دادن بیگانه و ناروی خودی»، «سینوره زیر بار «سید» نمیرود»، «افتضاح چای در مرجعیون»، «پیشدرآمد قطعنامه 1701م»، «نخستین طعنه دولت به سلاح»، «انتقال اسلحه به سوی شمال نهر»، «روزی که رئیس معتکف شد»، «همچون نمک زمین به زمین بازگشتند»، «دیدار «سید» با «رئیس»، «روزشمار جنگ 33 روزه».
نبیه بری، رئیس مجلس لبنان که در جنگ 33 روزه حضور داشت، در مقدمه این کتاب مینویسد: «این نبرد حکایت آوردگاه مرگ است؛ همان که اراده ملت ما آن را به آوردگاه امیدی دیگر مبدل ساخت و افق پیروزی را از دل آن پدیدار کرد که امنیت و آرامش و قدرت، ارمغان جاودان آن بود. این صفحات چینش واژگان و عبارات را در پی هم نیاورد؛ بلکه خون و آتش، اضطراب و پایداری و تسلیمناپذیری را به تصویر کشیده است؛ و پژواک آوای لبنانیان دردمندی است که از یغمای بیامان ماشین کشتار پنهان در پس نقاب تروریسم دولتی صهیونیستها به تنگ آمده بودند. حکایت روزها و ساعتها و لحظاتی است که لبنانیان، با زبان و قلم و قدم، به یاری برادران خود شتافتند و بار سنگین را از روی یکدیگر بر گرفتند.»
صفاءالدین تبرائیان، مترجم در آغاز با مطلب «تخم لق استعمار» با اشاره به اعتراف رژیم صهیونیستی به شکست خود آورده است: «سردمداران رژیم صهیونیستی پس از خاتمه جنگ، قاضی الیاهو وینوگراد را مسئول کمیته تحقیق در وقایع این نبرد 33 روزه گردند. کمیته وینوگراد در گزارش 621 صفحهای خود به صراحت اعلام میکند که اسرائیل در جنگ بر ضد لبنان شکست خورده است. حسب این گزارش، عموم بلندپایگان رژیم صهیونیستی مقصرند اما گناه اصلی متوجه ارتش و سیاستمداران است. بنا به نوشته رئیس کمیته تحقیق «این جنگ ناکامی خطرناک و بزرگی بود که مسئولیت اصلی آن متوجه ارتش است البته ضعف بدنه سیاسی حکومت نیز در این ناکامی سهیم است.»
مولف در توصیف وضعیت جنگ لبنان با رژیم صهیونیستی از نکاتی میگوید که در جنگ پیش آمده است: «آنچه در این صفحات نگارش شده قادر نیست ماوقع آن مرحله را از بُعد جغرافیایی و اجتماعی و ارتباطی منعکس کند، چرا که همگی ما در تیررس آتش بودیم و با یک خبر تحت تاثیر قرار میگرفتیم و اگر اخبار ما را دنبال نمیکرد میرمیدیم از هم میپاشیدم. ما مردانی بیعنوان بودیم... شهروندانی گمنام با اقامت دائم... برخی بر ما خورده میگرفتند که ما بدون توجه به مکانهای دیگر تنها گرداگرد «عین التینه» میگردیم و تازه این حقیقت را دریافتیم که دیدارها میتوانستند در خیابان یا در خودرو و به طور مشخص می آورد میان معاون و معاون دیگر صورت بگیرد و بدین گونه زمان و مکان دو دشمن آشکار برای ما شدند. حتی ورود به ضاحیه جنوبی برایمان ضمانت بازگشت نداشت و وسایل نقلیهای که به آن مکان میرفتند، شباهتی به سواریهای عادی نداشتند. اما تغییر موبایلها برایمان واجب و ضروری بود و غالباً از شیوههای ابتدایی و ساده برای برقراری ارتباط و انجام پیگیریها استفاده میشد؛ چیزی شبیه استفاده از کبوتر جعل یا ارسال پیک.»
علی حسن خلیل درباره نحوه روایت ناگفتههای جنگ به نکاتی اشاره میکند از جمله «آنچه روایت میکنیم چیزی جز حداقل تلاشها و موضعگیریهایی نبود که در لباس «اسارت» آشکارا به رشته تحریر درآمد بلکه مرحله پر فراز و فرودی بود که شاهد جزر و مد و طوفانهای افکار داخلی خودمان بود، پیش از اینکه آمریکاییها بتوانند آن را همچون «جسد بیجان» رها کنند و پیش از آن که راهحل غربیها متورم شده و در بدن اکثریت منتشر شود را هم آن را بازیافتیم.»
کسانی که در جبهه لبنان در جنگ شرکت کردند، اعتقاد خاصی به نبیه بری داشتند، این اعتقاد در کلمات مولف هم پیداست: «آن لحظهها رقم خوردند تا حامی و پشتیبان موضع باشند و ما نبردی را آغاز کردیم که تصاویر رنگارنگ آن به مذاق آن رئیسی خوش بیاید که هوای شکافتن صف سفرا و نمایندگان را در سر میپروراند و در پی شکست بازیهای سیاسی سیاسیشان است. از مزارع جنوب سوختند؛ و ضاحیه جنوبی بیروت مزه تلخ ویرانی را چشید و مردمان غریب به همراه آشنایان، همه با آهنگ یک سمفونی هماهنگ و صاف آمدند. در گرماگرم ماه ژوئیه و در پنجمین روز آن، ثمره امضای توافقنامه شراکت را میچینیم و با اعتماد کامل تمامی اختیارات سیاسی اداره جنگ را به آقای بری میسپاریم؛ بدون رای پارلمان و بدون نظر نمایندگان؛ چرا که رای آن با صدای بلند بیعت و همراه با طلوع خورشید حلقه سوم در طنین خواهد افکند.»
لحن هشدار دهنده مولف در کلمات و جملاتی جاری میشود نه تنها به اسرائیلیها هشدار میدهد بلکه به حامیان آنها هم پیام میدهد: «بریده باد دست لهب اسرائیل... آن حمل کننده هیزم سرزمین سوخته. سمی را که برای مردم ما آماده کرده است، به زودی به کام مردم و جامعه خودش خورانده خواهد شد. آنان که از ترس موشکهای ارسالی از شمال سرزمینشان در سوراخهای خودشان پنهان شدهاند، ولی اگر قرار باشد معادله جدید «پایتخت در مقابل پایتخت» و حمله هوایی دشمن با شلیک موشک مقابله شود، چه خواهد شد؟ مسلما دیگر تنها عمق اسرائیل متضرر نخواهد شد، بلکه دشمنمان آتشی را در کام فرو خواهد برد که خود برای ما آماده ساخته و آن را به «سبب جنگ» فرو ریخت. این حقیقتی است که حلقه امروز و خاطرات روزانه آن را برملا خواهد ساخت؛ خاطراتی که به طور پنهانی با خطوط ناخوانا نوشته شدند.»
مولف و مترجم در صفحات نخست کتاب اشاره میکنند که جنگ سی و سه روزه تنها نبردی است که لبنانیها لشکر مغرور اسرائیلی را پس میزنند و این را در جملاتی از عمق جنگ میبینیم: «ما زمانی که در «عین التنبه» حاضر شدیم، شاهد صحنههایی از سوختن تانکهای اسرائیلی میرکاوا در منطقه سهل الخیام و اوتوسترداد مرجعیون بودیم که از شبکههای ماهوارهای پخش میشد. در تماسهایی که با جوانان رزمنده حاضر در صحنه نبرد داشتیم اخباری مبنی بر فروپاشی تجمعات نظامیان اسرائیلی دریافت کردیم که بعد از ورود به خاک لبنان با دستپاچگی به سمت پادگان مرجعیون عقبنشینی کردند.»
نبیه بری، یکی از سیاستمداران وقت که در جنگ سی و سه روزه در کنار رزمندگان قرار دارد، با کلمات تلخی از قطعنامه 1701 یاد میکند: «موضعگیریهای داخلی همچون خوشههای خشم و بعد از تصویب قطعنامه در برابرمان را به رقص درآمدند و مرحله دندان قروچه و تصفیهحسابها آغاز شد. آنچه در قطعنامه ۱۷۰۱ به صورت مشروح به آن اشاره نشد، این است که دولت عملاً آن را اجرا خواهد کرد و از ما کاری ساخته نخواهد بود، مگر مجرد ملاحظاتی در مورد برخی بندهای جائرانه در حق لبنان... نخستوزیری که از یک لحظه بهرهبرداری میکند. این تعبیری بود که آقای نبیه بری برای نشان دادن ناخرسندیاش از مواضع سینوره به کار برد و تلخی تحریف را در سخنانش چشید و متوجه شد که خطر در جای دیگر کمین کرده است. لذا در حرکتی اعتکافگونه گوشهنشینی اختیار کرد.»
«هیئت دولت جلسه فوقالعاده خود در خصوص قطعنامه ۱۷۰۱ و موضع لبنان در قبال آن را برگزار کرد. روشن بود که از قبل تذکراتی در خصوص ثبت مواضع درباره بندهای از پیش ذکر شده به وزرا داده شده بود. این حقی بود که رایدهندگان در در شورای امنیت به آن عمل کردند، چه رسد به کسانی که زیر باران آتش به سر میبرند. این قطعنامه نهایی است حتی اگر همه چیز را خراب کند.» در این جلسه میشل سلیمان، فرمانده ارتش و جورج خوری، مدیر امنیت اطلاعات، اشرف ریفی، مدیر امنیت داخلی حضور داشتند. بحث و گفتگوهای پیچیده و زیادی صورت گرفت. اختلافنظرهایی درباره نزدیک کردن بندهای قطعنامه ایجاد شد که به مخالفت رسید. کسانی که بر پذیرش کامل آن اصرار داشتند، اذعان کردند بندهایی در قطعنامه وجود دارد که در حق لبنان ظالمانه است با واین جود سینوره بر مخالفت با هر گونه انتقاد اصرار داشت حتی اگر به پذیرش قطعنامه منجر شود.» بحث از قطعنامه و اختلافنظر در بندهای آن در چند جا مورد توجه قرار گرفته است که یکی از آن موارد بندهای ظالمانه علیه لبنان است.
آنچه جنگ به بار آورد و چهرهای که از خود به جای گذاشت در این جملات تلخ قابل لمس است: «روز بازگشت مردم به روستاها ایشان فرا رسید... چهرههایی که مشتاق دیدن خود در آینه آب بودند و گندمزارهایی که در انتظار بوی خوش نان بودند. یادمان آمد که خورشید در انتظار آب شدن قرص ماه بود... اما نشد تا اینکه با یک تنه آن را کنار زد و نور خود را به جای آن گستراند، گویی میخواست به مردم بگوید که زمان بازگشت آغاز و جادهها مهیای قدومتان شده است. صدای رجعت به هوا برخاست. گرچه شهرها و خانهها ویران شده بودند و تنها پناه مردم خاک زمین و رواندازی به نام آسمان بود. بری از بامداد ۱۳ اوت با نگاه به ساعت خود آن را تنظیم کرد. شمارش معکوس مهاجرت به موطن نیاکان شروع شده بود. ساعت هشت صبح موعد اجرای آتشبس بود. اما اسرائیل همه قوای آتشبازی خود را به کار گرفت تا آخر این خوشههای خشم و خون را بر سر مردم در بقاع و دیگر مناطق فرود آورد.»
این از صحنههای دیدنی جهان اسلام است که بعد از غالب شدن بر ارتش اسرائیلی نوای شادی در لبنان پیچید، صحنهای که مولف آن را از لابهلای اختلافات سیاسی به خوبی ترسیم کرده است: «صبح روز بعد تمامی مناطق جنوب از صیدا گرفته تا تمامی مناطق نوار مرزی، در شادی استقبال از ارتش غرق بود. همزمان آمادگیهای بینالمللی برای افزایش نیروهای یونیفل آغاز شده بود. به موازات آن، ما شاهده نمایان شدن قهرمانیهای رزمندگان مقاومت در مناطق مختلف رویایی با دشمن بودیم. نیز روایتهایی میشنیدیم که از یک سو درسهایی برای نبردهای مقاومتی و از سوی دیگر، تجاربی برای پایداری ملتی سرآمد است. در مقابل با بالاگرفتن دامنه سخنرانیهای اختلافانگیز تصویر متفاوتی از صحنه سیاسی لبنان نمایان شد. گویی نوعی تسویهحسابهایی در کار بود که به مواضع و جایگاه هریک از طرفهای داخلی و خارجی مربوط میشد؛ به ویژه بعد از آنکه اهمیت پیروزیهای حاصله و تاثیر آن در سطح منطقه و در سطح دنیا نمایان شد و نیز آشکار شدن تاثیرات این پیروزیها بر واقعیت وجودی اسرائیل.»
جملات زیر به خوبی نشان میدهد دشمنی که با غرور پیروزی آسان به جنگ با لبنان آمد، آخر سر چگونه از صحنه بیرون رفت: «حمله رژیم صهیونیستی در دوازده تموز (ژوئیه) ۲۰۰۶ میلادی میلادی ۲۱ تیر ۱۳۸۵ به خاک لبنان با دستاویز آزادسازی دو سربازشان که طی عملیات شجاعانه توسط رزمندگان جنبش مقاومت اسلامی زنده به اسارت درآمدند، باعث تحمیل جنگی گسترده گردید. دیری نپایید که مشخص شد که اسرائیل از مدتها قبل در تدارک یورش به خاک لبنان و انجام تصفیه حساب اساسی با مقاومت مردمی آن بوده است. آنان گمان میکردند قادر خواهند بود در مدت کوتاهی سرنوشت نبرد را به سود خود خاتمه دهند، لیک این کارزار عجیب مدت ۳۳ روز به طول انجامید و در نهایت بزرگترین شکست تاریخ این رژیم نامشروع و نامقبول رقم خورد تا پیش از آن صهیونیستها تمامی رویال رویاروییهای خود با عراب را در کوتاه زمانی با پیروزی به پایان رسانده بودند اما این بار اسطوره ارتش شکستناپذیر توسط جوانانی مومن و شاه شجاع، ملتی مقاوم و رهبرانی با تدبیر در هم شکست.»
کتاب «ناگفتههای جنگ 33 روزه» واکاوی تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان تالیف علی حسن خلیل با ترجمه دکتر صفاءالدین تبرائیان در 428 صفحه به بهای چهل و هفت هزار تومان از سوی انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است.
نظر شما