منیژه نصیری که ترجمه فارسی «کلکسیونر نور» را از سوی نشر آفتابکاران راهی بازار کتاب کرده است، درباره سبک نگارش کراملوفسکی در این رمان میگوید: «کلکسیونر نور در سال ۲۰۱۸ نوشته شد، اما جملهبندیها و شیوه نگارش پیچیدهای دارد. شاید ترتیب فصلهای کتاب و متفاوت بودن تاریخبندی و توضیح داستان میخواهد سبک متفاوت نویسنده را نشان بدهد.»
کتابهای «من که گم نمیشوم» نوشته داگمار گایسلر، «برادر نمیخواهم» نوشته آنت لنگن، «فلیکس و ماجرای ماشی زمان درب و داغون» نوشته آنت لنگن، «به من دست نزن» نوشته ورونیکا فرس، «عینک جادویی» نوشته بریتا شوارتس، «عینک نمیزنم» نوشته آنت لنگن، «من میتوانم با صدای بلند بگویم نه» نوشته سوزا آپن راده، «من با هرکسی نمیروم» نوشته داگمار گایسلر و «من میتوانم قوی باشم» نوشته الیزابت تسولر از آثار ترجمهای نصیری به شمار میآیند. در گفتوگویی که با منیژه نصیری داشتیم، از طرز نگاه و نوع روایت بئاتریکس کراملوفسکی در «کلکسیونر نور» و ویژگیهای ادبیات اتریش پرسیدیم که در ادامه میخوانیم:
«کلکسیونر نور» (Die Licht Sammlerin) نوشته بئاتریکس کراملوفسکی، یک داستان خانوادگی غمانگیز را در طول سه نسل روایت میکند؛ داستانی از عشق، از دست دادن، اندوه و قدرت. این رمان به تازگی با ترجمه شما به چاپ رسیده است. ابتدا کمی درباره درونمایه این اثر بگویید.
همانطور که گفتید کتاب «کلکسیونر نور» داستان سه زن از سه نسل مختلف را تعریف میکند. رزا، نسل اول، متولد ۱۹۰۴ است، دختری که در یک خانواده پرجمعیت بزرگ میشود. پدر و مادرش 12 فرزند داشتند، هشت دختر و چهار پسر؛ خانوادهای که در جنگ جهانی دوم تجربه دردناکی از غم، از دست دادن و مرگ را تجربه کرد. خانوادهای که با تدبیرهای مادر خانواده توانست گرسنگی زمان جنگ را پشت سر بگذارد. رزا زن بسیار قویای بود که عاشق یوزف شده و با اون ازدواج میکند. زنی که حتی جانش را در راه ارزشها و اعتقاداتش از دست میدهد.
اریکا، نسل دوم داستان متولد ۱۹۲۸ است، اریکایی که هیچوقت نتوانست مادرش را ببخشد، چون بهواسطه کارهایی که انجام میداد، هم زندگی خودش را به خطر انداخته بود و هم بعد از مرگش زندگی سختی را بر پدر اریکا و خود اریکا تحمیل کرده بود. بیمادری برای اریکا بسیار سخت گذشت و همینطور دیدگاههای رزا برای یانوش، عشق اریکا، چندان به مذاق اریکا خوش نمیآمد. به همین خاطر اریکا هیچوقت نتوانست با ماری، نسل سوم این داستان که متولد ۱۹۵۵ بود، ارتباط خوبی داشته باشد. ماری هیچوقت نتوانست این رابطه سرد را درک کند و تازه وقتی در پیری اریکا، برای مراقبت از مادرش به اتریش رفت، چیزهای زیادی برایش روشن شد.
«کلکسیونر نور» داستان سه زن قوی و در عین حال متفاوت از سه نسل یک خانواده را در موقعیتهای اغلب سخت زندگی در قرن بیستم روایت میکند. درباره سبک نگارش کراملوفسکی و ساختار روایی رمان توضیح دهید.
رمان کلکسیونر نور در سال ۲۰۱۸ نوشته شد، اما جملهبندیها و شیوه نگارش پیچیدهای دارد. شاید ترتیب فصلهای کتاب و متفاوت بودن تاریخبندی و توضیح داستان میخواهد سبک متفاوت نویسنده را نشان بدهد. ولی در کل، خود مهاجرت چه در زمان گذشته و چه در هر دوره دیگری بخش دشوار زندگی انسانها را به تصویر میکشد و این دشواری برای اریکا هم بوده که بهنوعی سعی داشت تا با مهاجرتش از گذشتهاش فرار کند.
همانطور که گفته شد کراملوفسکی در این رمان از رزا، اریکا و ماری، ترسها، احساسات و رازی خانوادگی میگوید. آیا «کلکسیونر نور» اثری زنانه است؟
وقتی حرف از سه زن از سه نسل میشود، و اینکه نویسنده کار نیز خود یک زن است، شاید بشود گفت که رمان کلکسیونر نور، رمانی زنانه است، اما وقتی به این مساله فکر کنیم که در دوران جنگ، در هر کشوری و در هر بازه زمانی، بهخصوص جنگ جهانی دوم که کشتههای زیادی داشته، بیشترین مسئولیت بر عهده زنها بوده، چراکه مردها در حال جنگ بودند و این زنها بودند که باید مسئولیت خانه و بچهها را میپذیرفتند، شاید صرفا زنانه پنداشتن رمان درست نباشد و فقط میتواند بیانگر این مساله باشد که نقش زنها، در جامعهای که مردها حضور نداشتند، پررنگتر و تاثیرگذارتر بوده است.
کراملوفسکی در این اثر تا چه میزان به وقایع تاریخی وفادار است؟ از نقش تحقیق و مطالعات تاریخی در باورپذیری رمان «کلکسیونر نور» بگویید.
کلکسیونر نور یک رمان است، وقایع تاریخی به صورت خیلی کمرنگ در داستان وجود دارد و اصلا نمیشود گفت که وفاداریای وجود داشته یا نه! بیشتر روایت این سه زن تحتتاثیر اتفاقهایی که در زندگیشان افتاده به شکل داستان درآمده و به شکل کتاب نوشته شده است. این مساله را نیز میشود در نظر گرفت که نویسنده در صفحات پایانی کتاب تحت عنوان پیگفتار، متنی نوشته است که در آن عنوان کرده که این رمان را تقریبا بر اساس یک اتفاق واقعی و اینکه پدر و مادر خودش هم مهاجرت کرده بودند، تلفیق کرده و بال و پر داده و نوشته است.
از یکسو نقدهای تند و از سوی دیگر طنزِ پیچیده و پنهان از ویژگیهای ادبیات اتریش به شمار میآیند. درباره مشخصهها و ویژگیهای ادبیات اتریش توضیح دهید. تا چه میزان میتوان نشانههای آن را در «کلکسیونر نور» دید؟
نمیدانم میشود این مساله را یک نشانه دانست یا نه، ولی شاید شکل کشته شدن رزا در داستان به شکلی طنزِ پیچیده و پنهان ماجرا باشد، چون با آن همه قدرتی که رزا داشت، شاید مخاطب انتظار مرگ باشکوهتر یا ادامه زندگی بهتری را داشته است.
همانطور که گفته شد مقوله طنز در ادبیات اتریش پیچیده و خاص است، به طوری که اغلب به راحتی قابل درک نیستند. از چالشهایتان در ترجمه این کتاب بگویید؟
پیچیدگی جملهبندیها و درک زمان روایت داستان، نسبت شخصیتهای داستان با هم و پیش رفتن آنها با یکدیگر از چالشهایی بود که در ترجمه «کلکسیونر نور» با آن مواجه بودم و برای درک بهتر این رابطهها اسامی را برای خودم به شکل شجرهنامه درآورده بودم که از پیچیدگی کار کم کند.
کراملوفسکی ضمن نویسندگی، طراحی و نقاشی، مطالعات ادبیات انگلیسی و فرانسوی در دانشگاه وین و تدریس ادبیات معاصر و نویسندگی خلاق در دانشگاههای کشورهای مختلف را در پرونده کاری خود دارد. این مساله چه تاثیری بر سبک داستاننویسی او داشته است؟
قطعا وقتی یک نویسنده تجارب بیش از اندازهای در زندگی و دانش بسیاری دارد، میتواند در داستانهایش از آنها استفاده کند؛ مثلا وقتی خودش در خانوادهای مهاجر بوده باشد، میتواند تمامی سختیها و مشکلات را درک کند، اینکه مهاجرت از سر اجبار بوده یا با علاقه هم میتواند متفاوت باشد. اینکه شما به عنوان نویسنده در کشورهای مختلف زندگی کرده باشی، میتوانی خیلی راحتتر در کتابت از اعتراضات مردم استرالیا، یا مشکلات زبان بلد نبودن و هر موضوع دیگری بنویسی. و این دست نویسنده را برای پروراندن شخصیت داستان بازتر میگذارد.
در پایان از مراحل انتخاب و ترجمه این کتاب بگویید.
فکر میکنم کتاب را در سایت آمازون دیدم و با خلاصهای که از کتاب خواندم، از کتاب خوشم آمد. با توجه به اینکه کتاب چاپ ۲۰۱۸ و کتاب تازهای بود، کتاب کاغذی را تهیه کردم و دوست مسافری کتاب را برایم آورد. این مساله برای قبل از کرونا بود که میشد سفر کرد، قیمت یورو در آن بازه زمانی با امروز اصلا قابل مقایسه نیست و ما امروز سعی میکنیم برای هزینه کمتر و اینکه هزینه پست بهطرز وحشتناکی زیاد شده، نسخه ایبوک را تهیه کنیم. یک روز در مورد ترجمه با آقای احمد تهوری، مدیر نشر آفتابکاران مشغول صحبت بودم که پرسیدن کتاب ترجمهشدهای ندارم که در نشرشان چاپ شود، که من توضیح دادم در حال ترجمه رمانی هستم و بخشی از ترجمه را برایشان فرستادم و ایشان از کتاب خوششان آمد و به این ترتیب کتاب توسط نشر آفتابکاران چاپ و پخش شد.
نظر شما