گلعلی بابایی در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد؛
استقبال مخاطبان نمایشگاه کتاب بیروت از ترجمه عربی کتابی درباره شهید همت
نویسنده کتاب «ماه همراه بچههاست» گفت: این کتاب که به زبان عربی ترجمه شده در شصتوسومین نمایشگاه بینالمللی کتاب بیروت عرضه شد و استقبال مخاطبان برای تهیه این کتاب، نشاندهنده شناخت آنها نسبت به شهید همت است.
وی گفت: در همین راستا، کتاب «ماه همراه بچههاست» که به زبان عربی ترجمه شده است در این نمایشگاه عرضه شد و جوانان لبنانی مشتاق به مطالعه این کتاب هستند. این نشان میدهد که شهید همت را میشناسند و چیزهایی درمورد ایشان میدانند و مشتاق هستند که بیشتر بدانند.
بابایی افزود: در کتاب «ماه همراه بچههاست» به شخصیت شهید همت خیلی خوب پرداخته شده و از تولد تا شهادت ایشان را دربرمیگیرد. شهادت ایشان 17 اسفندماه بوده که واقعا یک تراژدی است و همانطور که در کتاب آمده و از شهید سلیمانی هم نقل است که چنین روزی در 38 سال پیش، حاج همت نزد حاج قاسم سلیمانی میآید و میگوید اکثر گردانهای من متلاشی شدهاند، به من چند نیرو دهید تا بتوانم قسمت جنوبی جزیره را حفظ کنم. حاج قاسم درمورد این درخواست شهید همت میگفت، وقتی همت را با آن شرایط دیدم دلم خیلی بهدرد آمد که چرا اینگونه شد؟ جنگ خیلی سختیها دارد، ولی این دیگر اوج سختیها برای شهید همت بود. همتی که یک هفته تمام به طالئیه زده بود و نتوانسته بود موفق شود، زیرا این جنگ، جنگی نبود که حاج همت بتواند با آن تعداد نیروی سبک اسلحه در برابر یگانهای زرهی دشمن و زمینی که به شدت مسلح، نامطلوب و باتلاقی است، ایستادگی کند. رزمندگان درحالیکه تا زانو در گل فرومیرفتند، باید در زیر آتش بیامان دشمن رفته و خط را میشکستند؛ در این شرایط، معلوم است که چه اتفاقی میافتد و این بخاطر تغییر ناگهانی طرح عملیات بود.
وی تصریح کرد: نهایتا از وقتی که در طلائیه توفیقی حاصل نشد، قرار بر این شد که لشکر حاج همت به جزیره مجنون برود و برای حفظ جزیره مجنون تلاش کند و این اتفاق افتاد و هم خودش و هم نیروهایش مثل شمع آب شدند تا جزیره مجنون حفظ شود و رسید به روز 17 اسفند، روزی که حاج همت با شهید میرافضلی رفتند که نیروهایی که حاج قاسم در اختیارش گذاشته بود را به محلی که باید انتقال دهند که در یک چهارراه در جزیره جنوبی مجنون، موتورشان مورد اثابت تیر تانک دشمن قرار میگیرد و هر دو به کناری پرتاب میشوند، درحالیکه صورتشان کاملا متلاشی شده بود و به هیچوجه شناختهشدنی نبودند.
نویسنده کتاب «ماه همراه بچههاست» گفت: در همینحال وقتی آقای شیبانی متوجه میشود از حاج همت خبری نشده، ساعتها گذشته و اطلاعی از ایشان بهدست نیامده، در تکاپور میافتد که حاج همت را پیدا کند. به قرارگاه مراجعه میکند، ایشان آنجا نبوده، از حاج قاسم سؤال میکند و سردار میگوید، اینجا بود، درخواست نیرو داشت، انجام شد و رفت. آنها در مسیر رفتن برای یافتن حاج همت به همان چهارراه مرگ میرسند و دو پیکر شهید را میبینند که متلاشی شده است. دو شهید را کنار میکشند که در تیررس بیشتر دشمن و در زیر لاستیک ماشینهایی که از آنجا عبور میکنند قرار نگیرند، غافل از اینکه این شهید، حاج همت است و آن پیکر بهعنوان مجهولالهویه به معراج شهدای اهواز انتقال داده میشود تا اینکه چند روز بعد، وقتی از همهجا ناامید میشوند به جزیره مجنون میروند تا همت را آنجا پیدا کنند، وقتی جنازهها را وارسی میکنند به پیکری میرسند که همه نشانههای حاج همت از بادگیری که تنش بود تا چراغقوهای که در جیبش بود را داشت و مطمئن میشوند که این شهید، حاج همت است و ایشان را به تهران انتقال میدهند.
بابایی درباره فلسفه اینکه چرا شهادت شهید همت در ابتدا اینگونه مجهول بود، اظهار کرد: بهنظر من، شهید همت قرار نبود در چند روز اول معلوم شود که شهید شده است. باید این موضوع، گنگ میماند، چون اگر نیروها میفهمیدند که حاج همت شهید شده، همه خط را رها میکردند. وقتی مشخص شد حاج همت شهید شده که کاملا خط جزیره تثبیت و عراق ناامید شده و خط پدافندی تشکیل شد. اینطرف ایرانیها و آنطرف هم عراقیها حضور داشتند و جزایر مجنون همانطور که حضرت امام(ره) فرموده بودند، حفظ شد. در واقع حفظ جزیره مجنون با خون شهید همت امضاء شد. شهید همت روز 17 اسفند به شهادت رسید. بیستوچهارم این ماه در تهران تشییع و روز بعد در شهرضا تشییع و به خاک سپرده شد.
نظر شما