گفتوگو با نویسنده کتاب «یحیی»؛
«یحیی» فقط سوژه یک فرمانده نیست/رحیمصفوی از آنچه بر سرزمینمان گذشته میگوید
محمدعلی آقامیرزایی معتقد است که کتاب «یحیی» برای همه اقشار جامعه نگاشته شده، زیرا فقط سوژه یک فرمانده نیست و به جنگ اختصاص ندارد، بلکه زندگی در آن جریان دارد و مخاطب در کنار یک پسر، پدر و همسر خوب، فرماندهی را میبیند که از آنچه به سرزمینش گذشته، میگوید.
کتاب «یحیى» روایتى مستند از زندگى «سید یحیى رحیم صفوى»، از فرماندهان جنگ است که محمدعلی آقامیرزایی نگارش آن را برعهده داشته و از سوی انتشارات مرزوبوم منتشر شده است.
محمدعلی آقامیرزایی، تاکنون تألیف چندین مجلد از مجموعه کتابهای «قصه فرماندهان» که از سوی سوره مهر منتشر شده و «قطعهای از آسمان» که از سوی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس انتشار یافته را بر عهده داشته است. در ادامه گفتوگو با این نویسنده دفاع مقدس را میخوانیم.
نگارش کتاب «یحیی» از کجا آغاز شد؟ و چه شد که موضوع زندگینامه یک فرمانده را برای نوشتن انتخاب کردید؟
تألیف کتاب «یحیی» از سوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس به من پیشنهاد شد. در این مرکز با حضور سردار علیمحمد نائینی، بهعنوان رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، همانطور که در مقدمه کتاب نیز شرح دادهام، تحولی بزرگ در زمینه دستیابی به اسناد از سوی پژوهشگران و روزنامهنگاران صورت پذیرفت. تا پیش از حضور ایشان در این مرکز، بهعنوان روزنامهنگار به سختی میتوانستیم به اسناد و منابع دسترسی پیدا کنیم، اما در دوره ریاست آقای نائینی، خیلی از مشکلات برطرف شد و نویسندهها توانستند به آنجا رفت و آمد داشته باشند. در میان این رفت و آمدها، پیشنهاد تألیف آثاری به من داده شد که نگارش خاطرات سردار رحیم صفوی یکی از آنها بود.
چرا قالب کتاب با دیگر کتابهای زندگینامه قدری متفاوت است؟
در حال حاضر دو نوع خاطرهنویسی داریم. یکی خاطرهنگاری که کاملا براساس تاریخ شفاهی شکل میگیرد و در آن باید عین مواردی که راوی ذکر کرده بیان شود و راستیآزمایی صورت پذیرد، سندیت در رابطه با این آثار اهمیت دارد، چون اگر از تاریخ شفاهی یکی دو دهه بگذرد، بهعنوان سند مکتوب میتوان به آن مراجعه کرد.
خاطرهنگاری در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مختص رجال بود. مثلا درصورتیکه یکی از خارجیها به ایران میآمد یا یک نفر از دربار ما به اروپا میرفت، سفرنامهاش را مینوشت. انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی باعث شد مردم عادی کوچه و بازار به متن حوادث پرتاب شدند و خاطرهنویسی رخ داد؛ یعنی مردم عادی تبدیل به افرادی شدند که خاطرهای داشتند که میتوانستند بیان کنند.
در مورد خاطره باید به سندیت هم توجه شود، چون علاوه بر اینکه یک واقعیت جذاب را برای مخاطب بیان میکند، یک قضیه تاریخی هم پشت آن است. عدهای هم هستند که معتقدند باید مغز خاطره را بگیریم و مانند داستان گونهای از ادبیات را وارد ماجرا کنیم. در این حالت، اثر از نظر استناد کمی ضعیفتر میشود در این حالت نویسنده به ماجرا پر و بال میدهد؛ یعنی جذابیت بیشتر از سندیت مورد توجه قرار میگیرد و تخیل وارد خاطره میشود. در واقع میتوان گفت که هر دو دسته، مخاطب خود را دارند، اما باید مرزبندی این کتابها مشخص باشد.
درباره سردار رحیمصفوی تاکنون دو جلد کتاب منتشر شده که کاملا منطبق بر گفتههای ایشان است و اگر صوت ضبط شده را کنار متن بگذارید، هیچ مطلبی تغییر نکرده و در واقع مثل نفت خام است، اما نفت خام را نمیتوانیم در ماشین بریزیم و حرکت کنیم. ما اعتقاد داشتیم یک راه سومی باید باشد. آقای سرهنگی هم به همین نتیجه رسیده بودند، پس از مشورت با ایشان، کار تألیف کتاب «یحیی» را برعهده گرفتم، یعنی قرار شد خاطرات سردار رحیم صفوی تا عملیات بیتالمقدس را به عنوان کاری که سندیت داشته باشد، به نگارش دربیاورم. برای اولینبار میتوانم بگویم یک نکته غیر مستند در کتاب وجود ندارد و تمام مطالب بعد از نگارش با راوی مورد بررسی قرار گرفت. از سویی کتاب خواندنی است، زیرا حتی لحن راوی بهعنوان سند حفظ شده و وقتی کتاب را میخوانید، گویا راوی خودش دارد صحبت میکند. برای اینکه این اتفاق صورت پذیرد، بارها زبان اثر ویرایش شد تا خوشخوان باشد و دست مخاطب را بگیرد و با خود ببرد.
کتاب برای همه اقشار جامعه نگاشته شده است؛ یعنی یک نوجوان یا یک خانم خانهدار هم میتوانند آن را بخوانند، زیرا موضوع آن فقط جنگ نیست، بلکه زندگی در آن جریان دارد و ادبیات هم در آن درنظر گرفته شده و فقط نظامی نیست. از کودکی سردار مطالب بیان شده تا دوران نوجوانی و جوانی و پدرشدن ایشان را دربرمیگیرد و همه با جنگ عجین شده است. به نظرم به این روش، راه سومی برای نگارش آثار آغاز کردهایم و قرار است زندگینامه شهید حاجقاسم سلیمانی را هم به همین سبک بنویسیم.
وقتی کتابهایی که چاپ میشود را میبینم فکر میکنم یکی از چالشهای کار شما بهعنوان مورخ یا راوی این است که خیلی از فرماندهانی که آن موقع در میدان بودند، چندان رغبت ندارند که صحبت کنند و خاطره بگویند. این فرهنگ هم چندان در بین مسئولان نظامی و حتی سیاسی ما رایج نیست که مثلا روزنوشتهایی داشته باشند. در کنار آن چندان راغب هم نیستند که خاطره بگویند. بسیاری از بزرگان ما فوت میکنند درصورتیکه هیچ کتاب خاطراتی از خود بهجا نمیگذارند. مشکل از کجاست و بهنظر شما این موضوع چقدر به مساله روایتگری جنگ ضربه میزند؟
من تاکنون کتابهای بسیاری در مورد شهدا نوشتهام. قبل از اینکه حاجقاسم سلیمانی شهید شوند، به حاجآقا شیرازی که آن موقع نماینده ولی فقیه بودند، پیشنهاد کردم که شخصی را بهعنوان نویسنده همراه حاجقاسم کنید تا وقتی ایشان در قید حیات هستند، خودشان داستانشان را روایت کنند، این روش خیلی بهتر است تا اینکه بعدا بخواهیم از قول دیگران روایت کنیم که این کار صورت نگرفت و بعد از این که حاجقاسم شهید شدند با من تماس گرفتند که به منزل ایشان برویم و اقدام به نگارش در مورد ایشان کنیم؛ یعنی همان کاری که همیشه انجام میدهیم. (صبر میکنیم شخصی شهید شود یا از دست بدهیم، بعد در موردش بنویسیم)، این افراد سرمایههای کشور هستند. کسانی که جوانیشان را در جنگ سپری کردند و پر از اطلاعات نظامی هستند و علاوه بر اینکه زندگینامه آنها جذاب و پرماجراست، مخاطب متوجه میشود چه به این سرزمین گذشته است.
برای تطبیق گفتوگوها با اسناد و مدارک چه اقداماتی انجام دادید؟
از ابتدا که کار نگارش کتاب را آغاز کردیم، سردار صفوی در جریان نبودند، چون در مورد ایشان چند کتاب نگارش کرده بودند و وقت زیادی از ایشان برای انجام مصاحبهها گرفته بودند و امکان مصاحبه طولانی وجود نداشت. من فقط گفتوگوهایی که در دو جلد کتاب گردآوری شده بود، صوتها و دستنوشتهها را در اختیار داشتم و علاوه بر آن، دستنوشتهها و صوتهای پیاده شده همسر ایشان نیز در اختیار من قرار گرفت. همچنین شورایی از بزرگان هر دو عرصه اعم از افرادی که به مستندنگاری اهمیت میدهند مثل سردار گلعلی بابایی و مصطفی رحیمی و بزرگان دیگر که شیوه داستان را میپسندند، مانند خانم رامهرمزی و آقای سرهنگی تشکیل شد و در نهایت اجماعی بین دو گروه صورت گرفت و تیم 15 نفره تشکیل شد. پس از استخراج تمام منابع مکتوب از اینترنت، از سردار وقت گرفتیم و من خدمتشان رفتم، کار را ارائه کردم، ایشان مطالعه کردند و 20 ساعت هم مصاحبه تکمیلی صورت پذیرفت، چون گاهی در کتاب به جزئیات پرداخته بودیم و این جزئیات کامل نبود. درکل هفتبار کتاب بازنویسی شد و نثری روان ساخته شد.
کاری که در نگارش این کتاب صورت گرفته این است که خاطرات را از جایی آغاز کردهایم که در مخاطب کشش ایجاد کند، مثلا آغاز کتاب با ابتلای مادر سردار به بیماری سرطان شروع میشود و درست که این موضوع غمانگیز است اما در مخاطب برای مطالعه اثر کشش ایجاد میکند و ما به این حالت شروع خوب میگوییم. اگر میخواهید کتاب مخاطب داشته باشد، باید شروع و پایان خوب داشته باشد و کتاب «یحیی»، هر فصل با یک اتفاق جذاب شروع شده، در واقع چینش از سوی نویسنده صورت گرفته، اما مطلبی از جانب خودم به متن اضافه نکردهام.
بهنظر شما مخاطب این کتاب با چه ویژگی بارزی مواجه میشود؟
این کتاب، ویژگیهای زیادی غیر از نثر و لحن دارد. مخاطبان، سردار رحیمصفوی جدیدی را میشناسند. همه سردار صفوی را فرمانده درجه یک دوران دفاع مقدس و در جنگ دیدهاند. در این کتاب میبینیم که فرمانده، یک پسر برای خانواده است بهعنوان یک پسربچه که شیطنت میکند، درس میخواند و وارد مبارزه میشود و عاشق میشود. زندگی در این کار خیلی جریان دارد. شما برای اولینبار فقط سوژه یک فرمانده را نمیبینید که فعالیت نظامی خود را تعریف میکند و میگوید. بلکه یک پدر و یک همسر خوب را میبینید. این افراد بازمانده همان رزمندگانی هستند که به جنگ رفتند و شهید شدند و ما برای آنها قداست قائل هستیم، اما این افراد را نمیبینیم.
اگر قرار باشد، اثر جدیدی درمورد زندگینامه یکی از فرماندهان بنویسید، دوست دارید خاطرات کدامیک از فرماندهان را روایت کنید؟
فرماندهان زیادی هستند که دوست دارم زندگینامه آنها را بنویسم. ازجمله سردار محمد حجازی، جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، اما معمولا کار نگارش آثار، پیشنهاد میشود. البته در رابطه با دیگر شهدا نیز تاکنون آثار بسیاری تألیف کردهام و در دست نگارش دارم. بهعنوان مثال در حال حاضر روی سوژهای با موضوع مدافع حرم کار میکنم.
نظر شما