شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۵:۰۰
فرمول‌های داستانی ساخته کسانی است که نمی‌توانند داستان بنویسند

بهروز انوار نویسنده و منتقد ادبی معتقد است: بحث اصلی در داستان اقلیمی، آداب، رسوم و فرهنگ آن اقلیم است. اگر مولفه‌های فرهنگی را در تهران بکاویم، می‌توانیم درباره تهران داستان اقلیمی بنویسیم.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قم، نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «دوازده نت برای سکوت» با حضور «کیوان صادقی» نویسنده اثر، مصطفی مهریزی و بهروز انوار به عنوان منتقد، به میزبانی گروه داستان جمعه در مجتمع ناشران قم برگزار شد.
 
در بخش نخست این نشست مصطفی مهریزی نویسنده و منتقد ادبی زبان این مجموعه داستان را مورد ارزیابی قرار داد و گفت: زبان داستان سخت نیست و مخاطب به راحتی می‌تواند به آن ارتباط برقرار می‌کند. در کل با مجموعه ای خوشخوان رو به رو هستیم و این می‌تواند نکته مثبتی برای خواننده و نویسنده باشد.
 
این نویسنده و منتقد ادبی در رابطه با داستان‌های به هم پیوسته گفت: اگر ما داستان به هم پیوسته می‌نویسیم، لازم است که اتفاقات داستان بر اساس علت و معلول، پیوستگی‌اش را حفظ کند. داستان‌های این مجموعه به تنهایی داستان‌های کاملی هستند و به صورت انفرادی شخصیت پردازی در آنها می‌بینیم اما چون مجموعه به هم پیوسته است روی برخی شخصیت‌ها کار نشده است.
 
اشتباه در انتخاب فرم در «دوازده نت برای سکوت» آن را از داستان، دور و به قصه نزدیک کرده است
 نویسنده «درخت به پاییز نشسته» با بیان اینکه در این اثر نگاه ژورنالیستی به داستان‌ها وجود دارد، افزود: در برخی داستان‌ها به صورت خیلی سطحی به مسائل پرداخته شده و به نوعی با نگاه عمومی مردم همراه شده است. در این کتاب نویسنده خیلی بهتر می‌توانست از انتخاب‌های عالی خود استفاده کند که متاسفانه روی آن کار نشده است.
 

وی به مشکل دیگر مجموعه داستان «دوازده نت برای سکوت» پرداخت و بیان کرد: یکی از مشکلاتی که با این مجموعه داستان داشتم، فضای رئالیستی بود که آقای صادقی آن را خلق کرده است. به طور مثال بعضی جاها به نحوی دیالوگ‌هارا تنظیم کرده که احساس می‌کنیم دیالوگ‌هاساختگی است. ساختگی به این معنا که نویسنده می‌خواهد یکسری اطلاعات را که خودش در مورد یک واقعه دوست دارد، به ما منتقل کند.
 
مهریزی در پایان صحبت‌هایش به مبحث آشنایی زدایی در داستان، گریزی زد و یادآور شد: نکته دیگری که در این مجموعه مشهود بود، کم رنگ بودن آشنایی زادیی در داستان‌ها است. ما با فضایی که مخاطب را با یک خرق عادت شگفت زده کند، مواجه نبودیم. از طرفی اشتباه انتخاب فرم از سوی نویسنده سبب شده است که ما بیشتر با قصه روبرو شویم تا داستان.
 
در ادامه بهروز انوار نویسنده و منتقد ادبیات داستانی با معرفی خاستگاه رمان گفت: مجموعه داستان به هم پیوسته خواستگاه رمان است. در داستان‌هایی که شخصیت‌هایش متفاوت است، داستان، به هم پیوسته در نمی‌آید.
 
حاشیه‌نشینی ربط مستقیمی به جغرافیا ندارد؛ ممکن است فردی در تجریش باشد و حاشیه‌نشین باشد
وی به عنصر مکان در داستان اشاره کرد و یادآور شد: نوع تفکری که در داستان‌های اقلیمی رواج پیدا کرده، این است که اگر داستان اقلیمی باشد، لازم است نمادهای اقلیمی در آن وجود داشته باشد، لذا داستان را می‌بریم به آن سمت؛ و فراموش می‌کنیم که تهران و شهرهای بزرگ هم اقلیم دارند.

این منتقد ادبی در همین رابطه اضافه کرد: در یک سری کتاب‌های آموزش ژانر، نوشته شده که تهران و شهرهای بزرگ مولفه‌هاو نمادهای مشترک ندارند که وارد داستان اقلیمی شوند. مگر می‌شود شهری که پایتخت یک کشور است، با جمعیتی بالای 12 میلیون در گونه اقلیمی قرار نگیرد؟!
 
انوار افزود: یکسری المان‌ها وجود دارد که نیاز است برای پرتاب کردن مخاطب به اقلیم مورد نظر، در داستان ذکر شود. تهران پر از این المان‌هاست که ظرفیت اقلیمی شدن داستان را فراهم می‌کنند؛ اما بحث اصلی در داستان اقلیمی، آداب، رسوم و فرهنگ آن اقلیم است. اگر مولفه‌های فرهنگی را در تهران بکاویم، می‌توانیم درباره تهران، داستان اقلیمی بنویسیم.
 

این منتقد ادبی با گریزی به حاشیه نشینی در تهران به عنوان یکی از مولفه‌های فرهنگی آن، تصریح کرد: این حاشیه نشینی به این معناست که در متن زندگی نباشیم و در صدد آماده سازی زندگی برای دیگران باشم. ممکن است این فضا از نظر جغرافیایی در حاشیه شهر باشد یا در مرکز شهر. بر می‌گردم به کتاب. ما در داستان‌ها آدم‌هایی داریم که محل زندگی افراد دیگر را آماده می‌کنند و در محلی که شرایط مناسب زندگی در آنجا فراهم نیست، زیست می‌کنند. بنابراین حاشیه نشینی ربط مستقیمی به جغرافیا ندارد و ممکن است فردی در تجریش باشد و حاشیه نشین محسوب شود.
 
هنر آن وجه از زندگی است که قالب نمی‌پذیرد
در پایان کیوان صادقی نویسنده «دوازده نت برای سکوت» با صرف نظر کردن از بحث تکنیک و عناصر داستان، به بیان دیدگاهش درباره فرمول‌های داستان نویسی پرداخت و گفت: به هیچ عنوان به فرمول پایبند نیستم و معتقدم فرمول و پارامترها ساخته کسانی است که نمی‌توانند بنویسند. من فهمیده‌ام که فرمول‌ها را بازنده‌ها می‌نویسند. اگر بپذیریم هنر، خرق عادت است، به نظرم نباید آن را فرموله کنیم. اگر هنر را به عنوان یک اثر بپذیریم، هنر آن وجه از زندگی است که قالب نمی‌پذیرد.
 

وی افزود: به طور قطع عرض می‌کنم هر نویسنده ای که اثری تولید می‌کند، چنانچه روح زمانه خودش را درک کرده باشد، آن اثر ماندگار خواهد شد. ساعدی، احمد محمود و دیگران که آثارشان ماندگار شده، از این دست نویسنده‌هایی هستند که روح زمانه خودشان رادرک کرده اند. بعد از تولید این آثار، منِ نظریه پرداز روی آن آثار نظریه می‌نویسم.
 
صادقی در پایان گفت: من به عنوان نویسنده، زمانی که می‌نویسم، ارتباطم را با همه چیز قطع می‌کنم. می‌خواهم بگویم فرم معیار درستی برای سنجش یک کار نیست. لازم است فرم را رعایت کنیم اما هر جا امکان داشته باشد، فرم‌هاو فرموال‌هارا می‌شکنم. این اختیاری است که در دست مولف قرار دارد. اگر به عنوان هنرمند در صدد تکرار گذشتگان باشیم، ما هم تبدیل می‌شویم به ماقبلِ خودمان. سعی می‌کنم تجربه کنم، ساختار را بشکنم و دچار تکرار نشوم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها