ابوالفضل خطیبی، شاهنامهپژوه، در نشست «شاهنامه و زبان فارسی» از این اثر به عنوان شاهکار جاودان زبان فارسی نام برد و به بررسی ساختار آن پرداخت. همچنین علی رواقی، مولف «فرهنگ شاهنامه» نیز بر لزوم تصحیح مجدد «شاهنامه» تاکید کرد.-
در بخش نخست این جلسه یاحقی سخنرانی کرد و در ادامه خطیبی به ارایه توضیحاتی درباره «ساختار شاهنامه» پرداخت.
وی در آغاز گفت: ما ایرانیان «شاهنامه» را اثری بزرگ و فردوسی را بزرگترین شاعر جهان میدانیم، اما این مساله فقط نظر ایرانیان و ناشی از تعصب آنان نیست، بلکه ایرانشناسان برجسته نیز بر این موضوع تاکید دارند.
این پژوهشگر ادامه داد: برای مثال ژرار شالیان در کتاب «گنجینه حماسههای جهان» 35 حماسه معروف جهان را بررسی و خلاصهای از آنها را ارایه کرده است. در ادامه از میان این حماسهها پنج حماسه را به عنوان حماسههای برتر و طبق معیارهای ساختاری و هنری آنها انتخاب میکند که «شاهنامه» نیز جزو آنها است. در نهایت نیز از میان آن پنج اثر «شاهنامه» را به عنوان برترین حماسه جهان انتخاب میکند.
وی از «شاهنامه» به عنوان شاهکار جاودان زبان فارسی یاد و تصریح کرد: آنچه «شاهنامه» را «شاهنامه» کرده، شعریت آن است. این موضوع فارغ از مسایل و موضوعاتی است که در «شاهنامه» مطرح شده که در نوع خود نیز بینظیر است.
خطیبی افزود: شعر پیش از آنکه بیانیه سیاسی بدهد یا تاریخ را بازگو کند، باید شعر باشد و شعریت داشته باشد. بنابراین هنر فردوسی در شاهکارش شکوه سخن او است.
وی بار دیگر با تاکید بر این موضوع که آنچه سبب جاودانگی «شاهنامه» شده، شکوه سخن فردوسی است، یادآور شد: پس از این ویژگی میتوانیم بگوییم که از رهگذر «شاهنامه» با تاریخ و تمدن ایران و فرهنگ ایرانی آشنا شدهایم.
عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی در بخش دیگر از سخنانش اظهار داشت: «شاهنامه» بر مبنای «شاهنامه» ابومنصوری و این اثر نیز بر مبنای «خداینامه» ابو پهلوی بوده است.
وی توضیح داد: فردوسی یک ابزار و متنی را در اختیار داشته که در قالب آن احساس میهندوستی و وطنپرستی را ارایه کرده است. این روح میهندوستی را میتوان به هویت ملی تعبیر کرد که باید دید چه نقشی در جامعه ایران داشته است.
خطیبی در ادامه پرسشی را مبنی بر اینکه آیا این هویت ملی در متن «خداینامه» یا «شاهنامه» ابومنصوری نیز وجود داشته است، مطرح کرد و در پاسخ به آن گفت: این هویت ملی در آن دو اثر نیز دیده میشود، اما در «شاهنامه» چندین برابر و پر رنگتر شده است. این روح ملیگرایی پشتوانه اساسی ایرانیان است.
وی در بخش دیگر از این جلسه به زمان سرایش «شاهنامه» توسط فردوسی اشاره و تشریح کرد: در آن زمان در هر گوشه ایران حکومتهاي مختلفی برپا بوده است که با یکدیگر در جنگ و ستیزه بودهاند و در حقیقت مفهوم و ایده ایران یکپارچه در ذهن افراد جای داشته است، اما با شاهکار فردوسی اندیشه ایرانی متحد شکل میگیرد.
این مصحح در ادامه به بخشهای مختلف «شاهنامه» اشارهای داشت و توضیح داد: «شاهنامه» به سه بخش اساطیری، پهلوانی و تاریخی تقسیمبندی شده است، اما اگر به لحاظ تاریخی به «شاهنامه» نگاه کنیم، شاهد یک خلاء تاریخی در آن خواهیم بود. این خلاء نبود بخش تاریخی مادها، اشکانیان و هخامنشیان است و فردوسی تنها در 10 بیت اشارهای به نام پادشاهان اشکانی دارد، اما بعدها پهلوانیهای اشکانیان در سراسر دوره کیانی جریان مییابد.
وی گفت: شالوده اصلی «شاهنامه» اوستا است و تاکید بیشتر آن بر پادشاهانی چون جمشید و کیکاووس بوده است. درباره همین پادشاهان در ادبیات دوره میانه یکسری داستانها از سوی نقالان پرداخته و روایت شده است.
خطیبی افزود: بنابراین ما یکسری روایتهای کیانی داریم، که بهطور حتم ماهیت دینی دارند، البته فراموش نکنیم که در دو مرحله یکسری روایات به تاریخ ملی ما وارد شد و پس از آن در «شاهنامه» و توسط فردوسی نیز به آنها پرداخته شده است.
وی درباره این روایتها اظهار داشت: در مرحله نخست روایتهای مربوط به خاندانهای کهن ایرانشهر مانند روایت خاندان گودرز شکل گرفته است و در مرحله دوم روایتهای مربوط به خاندان رستم به تاریخ ملی ایران وارد شدهاند.
این پژوهشگر توضیح داد: براساس پژوهشهای صورت گرفته هنوز محققان نتوانستهاند رستم را با هیچیک از شخصیتهای تاریخی تطبیق دهند، اما به هر روی خاندان رستم با خاندان سورن پیوندهایی داشتهاند. افراد وابسته به خاندان رستم نقش اساسی در این روایتها دارند، اما پیشینه تاریخی آنها هنوز در هیچ جایی از تاریخ مشخص نیست.
وی در پایان یادآور شد: تنها میتوان یک احتمال را مطرح کرد و آن اینکه شاید فردوسی نقش اساسی در برجستهتر کردن کارهای پهلوانی رستم داشته است.
رواقی: نیازمند تصحیح مجدد «شاهنامه» هستیم
در ادامه این جلسه رواقی چند نکته درباره دستنوشتههای «شاهنامه» و ضرورت تصحیح مجدد این اثر مطرح کرد.
وی گفت: دستنوشتههای «شاهنامه» متاسفانه دچار تحولها و دگرگونیهای بسیاری شدهاند و اکنون دستنوشتهای از «شاهنامه» در اختیار نداریم که بتوانیم آنرا به عنوان نسخه نهایی برای این اثر انتخاب کنیم. نسخهای که اشتباهات کمتری داشته و به زمان فردوسی نزدیک باشد.
این پژوهشگر ادامه داد: اگر از دیدگاه متنشناسی تامل ویژهای در «شاهنامه» نشود، بیتردید افزون بر هزار و 500 واژه اشتباه در «شاهنامه» ماندگار خواهد شد. گاهی یک کلمه 50 بیت را در برمیگیرد و گاهی دیگر فقط در یک بیت دیده میشود.
وی علت وجود این مشکلات و اشتباهات را در «شاهنامه» فاصله بسیار زیاد نگارش دستنوشته با زمان اصلی به نظم کشیدن این اثر توسط فردوسی دانست و گفت: حدود 275 تا 300 سال فاصله زمانی میان این دستنوشته با زمان سرایش «شاهنامه» وجود دارد.
رواقی در پایان نمونههایی از این اشتباهات موجود در «شاهنامه» را به عنوان مثال مطرح کرد و گفت: خوانش صحیح «شاهنامه» اهمیت بسزایی دارد و باید این خوانش صحیح سینه به سینه منتقل شود. برهمین اساس تصحیح مجدد «شاهنامه» ضروری است تا برای نسلهای آینده نسخهای نزدیک به زمان فردوسی در اختیار داشته باشیم.
صلح و دوستی رهآورد پرداختن به ابعاد گوناگون «شاهنامه»
در بخش پایانی این جلسه نیز طالبیان اشارهای به سرفصلهای مطرح شده از سوی سخنرانان این جلسه داشت و گفت: ظرفیتهای «شاهنامه» بسیار گوناگون و مختلف است و میتوان در ابعاد گوناگونی چون داستاننویسی، نمایشنامهنویسی، نقد ادبی، مباحث مردمشناسی، جامعهشناسی، روانشناسی و باورهای حاکم بر فرهنگ ایرانی نیز به این اثر بزرگ پرداخت.
وی در پایان افزود: همچنین پرداختن به اصول زیباییشناسی، سبکشناسی، مقایسه تطبیقی و دیگر ویژگیهای «شاهنامه» نیز امری ضروری است و به تلاش گسترده محققان و پژوهشگران نیاز دارد و در نهایت رهآورد آن صلح و دوستی خواهد بود.
نشست تخصصی «شاهنامه و زبان فارسی» عصر ديروز (دوم خرداد) ساعت 16 در تالار اجتماعات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
نظر شما