یکشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۲ - ۱۱:۰۰
کشتار، کشتار می‌آورد؛ جنگ، جنگ می‌آورد!/ جنگ منطق شناسایی خودی و غیرخودی ندارد

حبیب احمدزاده؛ استاد دانشگاه و مستندساز گفت: ‌برخی نمی‌دانند که جنگ وقتی اتفاق می‌افتد به چه شکل است؟ برای همین می‌گویند باید به ایران حمله نظامی شود! آنها بر این تصور هستند وقتی به ایران حمله شود طرف قبل از انداختن بمب به طرف می‌گوید کارتت را دربیاور، اگر طرف حزب‌اللهی بود، او را می‌کشد! جنگ وقتی اتفاق افتاد خودی و غیرخودی نمی‌شناسد، همه را می‌کشد.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ماهرخ ابراهیم‌پور: «گلوله که به طرف تو شلیک می‌شود، نمی‌داند چاقی یا لاغر، سفیدی یا سیاه؛ مردی یا زن؛ ثروتمندی یا فقیر؛ شاگردی یا استا؛ عاشقی یا فارغ؛ در کلیسایی یا مسجد؛ در عزایی یا عروسی، شام خورده‌ای یا نخورده‎ای… نزدیک و نزدیک‌تر که می‌شود حتی نمی‌پرسد دشمنی یا دوست؛ مرده‌ای یا زنده، متولد شده‌ای یا نشده‌ای… و تو تنها می‌گویی کاش این گلوله....» این سطوری از کتاب «کاش این گلوله شلیک نمی‌شد» تالیف و پژوهش اصغر کاظمی است. ماجرای این کتاب، از لحظه شلیک یک گلوله توپ در روز سی‌ام دی ۱۳۶۶ از سمت عراق به سوی جبهه ایران شروع می‌شود؛ هدف آن گلوله، کوه گِرِده‌رَش بوده حدود پنجاه ثانیه طول می‌کشد تا گلوله، مسافت بیست تا بیست‌وچهار کیلومتری خود را طی کند و به هدف برسد.

کاظمی در روایتی که در کتاب ثبت کرده است سراغ زندگی رزمندگانی رفته که درگیر گلوله شدند و در روایتی که خود آنها مکتوب کردند اطلاعات ریز و درشتی درباره زندگی، افکار، اطرافیان و شرایطی که در آن زیست کردند، گرد آمده است. همچنین نوع نگاهی که مردم به درد آنها داشتند و دردی که هسته اصلی زندگی فردی را تشکیل می‌دهد که بر اثر گلوله مجروح شده یا آن‌که شهید شد و خانواده‌اش با یاد او روزگار می‌گذراند. بررسی جزئیاتی از زندگی افرادی که در گرده‌رش در اثر اصابت گلوله مجروح و شهید شدند بسیار جالب و خواندنی بود، برای نگاهی دوباره به جریان نوشتن این کتاب و فرازوفرود افرادی که روایت خود را در کتاب ثبت کردند، میزگردی در اتاق گفت‌وگوی ایبنا تشکیل شد که در آن دکتر جلیل عرب خردمندی؛ پزشک، اسماعیل زقر؛ جانباز و پژوهشگر و اصغر کاظمی؛ مولف کتاب درباره جزئیات کتاب «کاش این گلوله شلیک نمی‌شد» سخن گفتند که در این مجال بخش دوم این میزگرد ارائه می‌شود.


- به نظرتان کتاب با تصویر و عنوانی روی جلد ثبت شده، برای مخاطب کنجکاوبرانگیز است؟


در مجموع کتاب خوبی است. در موضوع تحقیق نوآوری داشت؛ مؤلف نفراتی که با یک گلوله توپ شهید یا مجروح شدند را پیدا کرده بود. قطعاً پیدا کردن بسیجی‌هایی که حضور داوطلبانه داشتند کار دشواری بود. نیروی داوطلب به خواست خودش به جبهه می‌آمد، مدت حضور در جبهه را خودش مشخص می‌کرد. در هر یگان که می‌خواست خدمت می‌کرد. خدمتش اجباری نبود. به این دلیل ردیابی نام و رسته رزمنده دشوار خواهد بود. به خصوص بعد از گذشت چند دهه دشوارتر هم شده است. کاظمی در کتاب اشاره کرده که برای شناسایی نفر و تماس و ردیابی هر یک از راویان هفته‌ها و ماه‌ها تلاش کرده است. قطعاً اگر یک نفر از هفت نفر ترکش خورده شناسایی یا ردیابی نمی‌شد، فصل سفید و کار کتاب معطل می‌ماند و تدوین ناقص بود. به نظرم عنوان روی کتاب هم با محتوای آن مطابقت دارد. متن و محتوا با عنوان یکی شده عصاره و چکیده کتاب است.

- جناب دکتر درباره عنوان کتاب نظرتان را بگویید؟ شما به عنوان پزشک این کتاب با این نام در میان پزشکان باعث کنجکاوی می‌شود؟


دکتر جلیل عرب خردمند: فکر نمی‌کنم این عنوان، کنجکاوی پزشکان را برانگیزد!

کاظمی: پزشکان با گلوله مخالفند.

دکترعرب خردمند: پزشکان با این مطلب که «این گلوله» شلیک شد یا «آن گلوله» شلیک شد، سروکار ندارند. وظیفه پزشک که برایش قسم خورده نجات زخمی است. حتی پزشکان ما زخمی عراقی را هم نجات دادند. در حالی که آن زخمی عراقی تا آخرین لحظه قبل از اسارت به بدترین شکل و بیرحمانه از ما کشتار کرده بود. در جبهه، مرز ما و بعثی‌ها خاکریز و میل مرزی نبود، بلکه اخلاق و محبت بود. رزمندگان ما و پزشکان بیمارستان صحرایی اخلاق را رعایت می‌کردند. بخش مهمی از جنبه انسانی جنگ را در بیمارستان صحرایی می‌توان دید اما متاسفانه در آثار فرهنگی به خاطرات پزشکان و تیم پزشکی جبهه کمتر پرداخته شده و جای خالی ان پیداست. در کتاب «کاش این گلوله شلیک نمی‌شد» جنبه پزشکی دیده و مطرح شده است به شکلی که در صفحه دوم و شناسنامه کتاب هم آمده است.

- پزشکان در جنگ حضور داشتند و شاهد شلیک گلوله‌های زیادی بودند.


دکتر عرب خردمند: تصورم بر این است که جامعه پزشکی با عنوان کتاب، علاقه به مطالعه آن را پیدا نکنند.

در آغاز جنگ تعداد پزشکان خیلی کم، اما حجم کار زیاد بود؛ غافل‌گیری و به هم‌ریختگی بود. برنامه‌ای هم برای سامان دادن به وضعیت پزشکی جبهه نبود. آنچه که در حوزه سلامت، بهداشت و درمان دفاع مقدس گذشته در مکتوبات به ویژه با تکیه بر اسناد اندک است. هر جا که کتابی درباره جنگ‌های بین‌المللی را باز می‌کنیم مانند جنگ جهانی اول و دوم، جنگ ویتنام و … اسناد و مکتوبات بسیاری وجود دارد. برای این‌که به جنگ به شکل یک پدیده تاریخی نگاه می‌کنند و برای همین اسناد و مدارکی که درباره جنگ به دست می‌آورند به مطالب گذشته اضافه می‌کنند، اما برای ما به دلیل نگاه ارزشی که به جنگ داریم، چنین نیست. برای این‌که مکتوبات و اسناد پزشکی در جنگ افزایش پیدا کند، موسسه‌ای به نام بهداری رزمی دفاع مقدس و مقاومت راه‌اندازی تا تجاربی را که تا کنون مکتوب کردیم تقویت کنیم و برای همین موسسه یک مرکز تحقیقاتی سلامت دفاعی ایجاد کردیم که بتوانیم آنچه به عنوان تجربه خام وجود دارد تبدیل به روش و نظریه کنیم. خوشبختانه در این زمینه مرجع‌شناسی سلامت دفاعی را در چهار جلد منتشر کردیم که شامل ۷۰۰ مقاله انگلیسی و ۸۰۰ مقاله فارسی در کنار ۵۰۰ کتاب و ۱۳۹۳پ ایان‌نامه هست که با کمک دوستان مختلف از جمله حوزه هنری توانستیم منتشر کنیم.

اصغر کاظمی: یکی از افراد مجروح شده در منطقه گرده‌رش عبدالله خدایی است. خدایی سابقه حدود ۱۵۰ بار عمل جراحی دارد. اسنادی که درباره این مجروح جنگی در خانه جانبازان آلمان بود هم به واسطه دکتر عرب خردمند گردآوری و در کتاب جای داده شد. خلاصه ۱۶ ماه طول کشید تا با همکاری آقای دکتراین فصل کتاب تدوین و تکمیل شود. جالب این است که هنوز هم کار تکمیل اسناد پزشکی را با کمک دکتر عرب خردمند دنبال می‌کنم تا بتوانیم نام پزشک و امضا و مُهر پزشک را به سند برگردانیم.

عرب خردمند: یک نوآوری در این کتاب هست که حداقل من با اطلاعاتی که دارم در کتاب دیگری ندیدم و آن توجه به اسناد پزشکی است. در کمتر کتابی از خاطرات جانبازان و مجروحان جنگی با این دقت به سند پزشکی توجه شده است. در سند پزشکی بیمارستان صحرایی به شکل دقیق، روز و حتی ساعت معاینه و عمل جراحی و نوع عمل درج شده است. ثبت شدن نام مجروح جنگی در نام پزشک و حفظ شدن اسناد تا به امروزبرای محققان مفید و سودمند است و می‌توانند در خاطرات رزمنده یا پزشک از آن به خوبی استفاده کنند. قرار دادن مدارک پزشکی کنار یک ماجرای جنگی به نوعی مستندسازی آن است. امروز در دنیا کمتر به سخنان بدون سند توجه می‌کنند. گاهی درباره موضوعی یک نفر اظهارنظر می‌کند و بعد چندین نفر دیگر نیز درباره همان موضوع نظر می‌دهند و مجموعه‌ای از آرا شکل می‌گیرد. اما در انتها به مستندات مقاله علمی اعتنا می‌شود. این شیوه مقاله از نظر علمی بالاست زیرا به دو نکته اجماع نظرات و ارائه سند توجه شده است. همین‌طور که می‌دانید کتاب «شفا» ابن‌سینا سال‌ها در ایران و دنیا تدریس می‌شد و ماخد علمی و سال‌ها در دنیا درباره مباحثی که شیخ‌الرئیس صحبت کرده بود، کسی دیگر جرئت نمی‌کرد صحبت کند. برای این‌که شیخ‌الرئیس حرف اصلی را زده بود. امروز به این شکل نیست، امروز بزرگ‌ترین آدم‌های دنیا وقتی در یک مجمع یا کنفرانس علمی می‌خواهند صحبت کنند اسنادشان را نشان می‌دهند. نمی‌گویند این کاری است که من کردم یا این حرفی است که من زدم. به عبارتی می‌گویند این مدرکی است که نشان می‌دهد من این نظر را با تکیه بر آن ارائه کردم که در فلان مجله علمی پذیرفته شده است. به هر حال امروز دنیا انتظار دارد وقتی درباره یک جانباز صحبت می‌کنیم سند و مدرک نشان دهیم. به نظر می‌رسد این شیوه برای مردم عادی هم مثمرثمر است. وقتی در یک کتاب آمده جانباز جنگی سی و چند سال است تنها به سقف نگاه می‌کند و هیچ حرکت دیگری ندارد، آن سطر را می‌خواند و می‌گذرد، اما وقتی از این جانبازی که قطع نخاعی گردن شده و چهار دست و پا فلج و روی تختخواب خوابیده است، فیلم تهیه کنید، تاثیر آن در مخاطب خیلی بیشتر و ماندگارتر است. من پزشک عبدالله خدایی، جانبازی بودم که به بیمارستان خاتم‌الانبیا مراجعه کرد. خدایی سال‌ها در داخل و خارج کشور مشغول مداوا بود و زجری که او در این سال‌ها کشید، هر وقت به خاطرم می‌آید، متاثر می‌شوم که عفونتش کنترل نشد و ذره ذره پای‌اش را قطع کردند تا در نهایت شهید شد. هر چند در گواهی فوتش نوشتند به دلیل ایست قلبی فوت کرد، اما منِ پزشک می‌دانم که عفونتش قابل درمان نبود و در نتیجه آن عفونت بود که به شهادت رسید.

بنابراین قرار دادن اسناد پزشکی در کتاب یک نوآوری است، در عین حال که برای ما مسئله آفرید، برای این‌که ما قسم خوردیم پرونده و مدارک پزشکی بیمار برای ما محرمانه است و از آن طرف آنچه را که قسم خوردیم محرمانه است آن را در انظار عمومی بگذاریم و همه را از آن مطلع کنیم! اصغر کاظمی، پژوهشگر خیلی خاصی است و شاید آنچه جناب حبیب احمدزاده درباره او گفت گوشه کوچکی از صبر و دقت و پیگیری او باشد. برای مولف و پژوهشگری که ۱۶ سال روی یک کتاب وقت گذاشته است، کتابش را از زیر چاپ دربیاورید و اجازه چاپ به آن ندهید و دوباره تصحیح و از نو برای چاپ بفرستید، کار فوق‌العاده سختی است. اما از آنجا که من مسئول بودم درباره آنچه برای چاپ در این کتاب با اشاره به جزئیات پرونده پزشکی می‌اید در عین حال به قسمی که در پزشکی یاد کردم، وفادار باشم مجبور شدم بعد این‌که برخی اسناد پزشکی را (آن هم با مشورت استادان اخلاق پزشکی) که در کتاب قرار گرفت از زیر چاپ بیرون بکشم و بخشی از اسناد را دستکاری کنم. اما علی‌رغم این دشواری‌ها و احتیاط‌ها فرصتی بود که با سازمان نظام پزشکی و اسناد دفاعی وارد یک همکاری شدیم و در حال حاضر درصدد تهیه دستورالعمل اخلاق رسانه‌ای حرفه پزشکی را در رسانه تدوین می‌کنیم که بالاخره افراد در رسانه حق دارند در چه اسنادی کنجکاوی کنند و چه اسنادی را حق ندارند اعلام کنند؟ من همین جا یک پرانتز باز کنم شما هیچ جا یک عکس از آریل شارون نباتی ندارید! اما خبرنگار ما به خودش جرئت می‌دهد بالای سر رئیس مجلس خبرگان رهبری و در وضعیت سی سی یو عکس و فیلم بگیرد و در دنیا منتشر کند. قطعاً این خلاف اخلاق و کار خطایی است.

کشتار، کشتار می‌آورد؛ جنگ، جنگ می‌آورد!/ جنگ منطق شناسایی خودی و غیرخودی ندارد

عرب خردمند: پزشکان در جنگ علاوه بر ترکش، گلوله توپ عمل نکرده را هم از تن مجروح بیرون آروده‌اند. البته در عملیات و زمان و مکان دیگر که از نظر جراحی کاری کم نظیر در جهان است.

بسیاری از خانواده شهدا خبر شهادت فرزندشان را از رادیو و تلویزیون شنیدند. به چه حقی چنین اخباری باید از رسانه منتشر شود؟ وقتی خانواده هنوز از اوضاع مطلع نیستند. این نوع مسائل از لحاظ اخلاق حرفه‌ای برای جامعه پزشکی ما جای بحث دارد. علتش هم این است که ما در داخل کشور هیچ دستورالعملی برای مدیریت رسانه نداریم. خدا رحمت کند دکتر صدیقه اعتماد سعید، رئیس سابق رادیو سلامت معتقد بود هیچ دستورالعملی در این زمینه نداریم و هر خبرنگاری بر اساس سلیقه خودش عمل می‌کند. وقتی یک ساختمان در تهران آتش می‌گیرد، شبکه خبر یک زیرنویس اختصاص می‌دهد به اخبار کشته شدگان و مجروحان و هر دقیقه اطلاع می‌دهد که چگونه کشته شدگان از زیر آوار بیرون کشیده می‌شوند.

حبیب احمدزاده: به نظرم برگردیم به بحث درباره کتاب. هر چند با همه حرف‌های شما موافقم، اما اینجا بحث درباره کتاب است که برای همین در ایبنا جمع شدیم.

عرب خردمند: من فرصتی پیدا کردم که درباره برخی مسائل صحبت کنم. وقتی به شما گفتم پوشش اخبار در رسانه‌های دنیا مانند ایران نیست برای این‌که اگر دستورالعملی وجود داشت آن موقع اگر فلان ساختمان در شهرستان … هم دچار تخریب شد، همان پوشش و انعکاس را برایش می‌گذارند.

حبیب احمدزاده: حق سیستم بهداری ما در جنگ مانند خیلی مسائل دیگر ادا نشد. ما زمانی در خط مقدم بودیم، سال ۶۱ در عملیات رمضان در خاکریز اول اتاق عمل ساخته بودند، نه بهداری. وقتی در خط مجروح می‌شدیم و ما را به اتاق عمل می‌بردند، من را پانسمان نمی‌کنند بلکه روی من عمل انجام می‌دهند. کاری که در هیچ جای جهان انجام نمی‌شود! کسی می‌تواند بگوید این جنایت است در حق پزشک و گروه پزشکی که این اندازه به دشمن و خطر نزدیک است. اما دیگری می‌تواند ادعا کند این ایثارگری پزشک است. بستگی دارد به موضوع چطور نگاه کنیم. در هر صورت به نفع آن رزمنده‌ای است که مجروح شد. شاید به شوخی، مثل این باشد چاله‌ای باشد که ماشین‌ها می‌افتند و رد می‌شوند و می‌گویند بیایید در کنارش یک بیمارستان بسازیم. شاید برخی به این شکل به ماجرا نگاه کنند. در زمان جنگ بیمارستان شرکت نفت آبادان دقیقاً صدمتری خط مقدم بود که مجروحان را به آنجا منتقل می‌کردند. یادم هست وقتی عراق با خمپاره شروع به زدن بیمارستان کرد و یک پرستار سعی داشت که خارج بشود اما نمی‌توانست. یادم هست به او گفتم تلفن بزنیم که خمپاره‌زن در حال، آتشباری و زدن نیروی ماست. بعد گرا دادم که او را بزنند. معمولاً بیمارستان صحرایی دور از خط‌مقدم است.

فرق فرماندهان جنگ ما با جنگ‌های دیگر چیست؟ برای مثال به فرمانده در ارتش می‌گویند وظیفه شما این است. سوار ماشین می‌شود و به سمت ماموریتش می‌رود، اما دایی من فرمانده تیپ بود که راننده‌اش من بودم، بعد محسن رضایی به او یک کاغذ داد که برو یک تیپ درست کن. دایی من هم به برادر من زنگ می‌زند که بیا فلان گردان را تشکیل بده. تمام کسانی را که برای تشکیل تیپ صدا می‌کند، بچه‌های فامیل و آشناست. حالا این میان هر کس کشته شود، باید برود جواب ننه‌اش را هم بدهد، نه به این دلیل که نمی‌شناختش نه… اما فرمانده ارتش به سبک دیگری است. بنابراین وقتی در جنگ تعریف مشخصی از فرمانده وجود ندارد همان موضوعی اتفاق می‌افتد که شما (دکترعرب خردمند) اشاره کردید.


اما آنچه که به نظرم به جذابیت کتاب اضافه می‌کند در این است که یک گلوله توپ می‌آید و سرنوشت‌ها را از یک سه راهی جابه‌جا می‌کند. مثل ما که در جنگ می‌گوییم از این راه برویم نه از آن راه بعد یک گلوله توپ می‌افتد! می‌گوییم خوب شد از این راه نرفتیم. در این کتاب کار مولف به فکر واداشتن خواننده است. همین نوشته پشت کتاب که گفتم آن را در اینستاگرام بگذارید. قبل از شلیک گلوله باید اندیشید. گلوله نفهم است. چشم بسته به سمت هدف می‌رود.


همین‌طور که برخی نمی‌دانند که جنگ وقتی اتفاق می‌افتد به چه شکل است؟ برای همین می‌گویند باید به ایران حمله نظامی شود! برخی بر این تصور هستند وقتی به ایران حمله شود طرف قبل از انداختن بمب به طرف می‌گوید کارتت را دربیاور، اگر طرف حزب‌اللهی بود، او را می‌کشد! جنگ وقتی اتفاق افتاد خودی و غیرخودی نمی‌شناسد، همه را می‌کشد. در اوایل جنگ بی‌بی من لباس عربی داشت با این‌که عجم و اهل بوشهر بود. در آبادان در یک خاونه که به اصطلاح می‌گویند خانه قمر خانم، بی‌بی هم اتاق داشت و با بچه‌هایش زندگی می‌کرد و رادیو بغداد را گوش می‌داد و متوجه شده بود که صدام می‌خواهد حمله کند. من به بی بی می‌گفتم اگر صدام حمله کرد، من می‌گویم عرب هستی و عجم نیستی! اصلاً ناراحت نباش. یادم هست بمباران عراق که شروع شد اول از همه، گلوله به خانه بی‌بی خورد و بی‌نوا با بچه‌هایش تکه تکه شدند! جنگ این‌طوری است. اگر آدم‌ها بدانند که کشته شدن برای همه است، یعنی اگر نتانیاهو می‌فهمید کشتن مردم غزه به کشته شدن زن و بچه‌های اسرائیلی ختم خواهد شد. در ایران هم اگر فردی نگاهش با جمهوری اسلامی متفاوت باشد، باید این شعور را داشته باشد که کشتار، کشتار می‌آورد. جنگ، جنگ می‌آورد.

به نظرم عنوان و محتوای کتاب معنی دوری و پرهیز از کشتار و شروع جنگ دارد، اما با مخاطبی که دست و پایش را گرفتیم و در دهانش به زور و به بدترین شکل ممکن درباره دفاع مقدس با او صحبت کردیم، چه طوری می‌خواهیم این کتاب را از دید انسانی بخواند.

اصغر کاظمی: بله؛ جنگ، جنگ می‌آورد. کشتار، کشتار می‌آورد. صدام دیوانه‌ای بود که سنگی را به چاه انداخت، اما امام خمینی (ره) بعد از هشت سال خسارت و تلفات انسانی دو طرف، جنگ را به آخر رساند. حزب بعث نمی‌خواست کشتار تمام شود، به ضرر صدام بود. در آن زمان، دیگر کشورها هم کمک و دخالت به جانبداری از صدام می‌کردند. صدام در اوج دیوانگی بود. پیروزی در حلقومش بعثی‌ها بود، اما حضرت امام خمینی (ره) با دقت، درایت و تصمیم غافلگیرانه صدام را ناکام گذاشت. روز پذیرش آتش‌بس روز عزای حزب بعث بود و به این علت ارتش عراق به کویت حمله کرد. به گفته آقای احمدزاده جنگ، جنگ می‌آورد. کشتار، کشتار می‌آورد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط