به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ترمزدستی و چراغراهنما اسم دو تا وسیله توی ماشین نیستند، آنها دو تا دوست هستند که قرار است به کمک هم مأموریت بزرگی را انجام بدهند: گرفتن ارث و میراث بابابزرگ پولدار از یک بزمجه!
در معرفی کتاب آمده است:
فکر کنم اینجا دیگر ته خط است (این جمله مال یک فیلم است، ولی درمورد من واقعیت دارد). این زیرزمینِ زشت، با کلی وسایل زشت و کتابهای زشت و درودیوار زشت، حق من نبود. منی که اینهمه بیگناهم! اما از یک چیز مطمئنم؛ بزمجهی بابابزرگ هم دقیقاً یک جایی توی همین خانه است، بزمجه بیمصرفی که معلوم شد اصلاً بزمجه نیست و من بهخاطرش دارم جانم را از دست میدهم. ای کسی که بعد از من این نوشتهها را میخوانی! ماجرای واردشدنم را به این شهر و بعد به این خانه، از اول تا این لحظه (که احتمالاً لحظات آخر است)، در قسمتهای سفید کتابهایی که اینجاست برایت مینویسم تا بدانی که زندانیشدن و مردن حق من نبود. هرچند، وقتی مرده باشم دانستن و ندانستن تو هیچ کمکی به من نمیکند.
حداقل اگر آن بزمجهنما را دیدی، اول نجاتش بده بعد هم گموگورش کن!
در بخشی از متن کتاب میخوانیم:
دهدقیقهای خودم را گموگور کردم تا مرد سبیلنصفه از پیداکردنم ناامید بشود و برود دنبال کارش. بعد، از پشت دیوار بیرون آمدم و بهطرف چمدان و ساکم رفتم. خوشبختانه هنوز سرِ جایشان بودند. زیر پایم دو سه مزرعهی دیگر علف سبز شد، تا بالاخره یک مرد سبیلنازک با یک دوچرخهی قراضه آمد طرفم و گفت: «تو نوهی اوس فرمونی؟ چقدر بزرگ شدهای!»
همانجا فهمیدم که من اصلاً اسم بابابزرگم را نمیدانم. برای همین عکسش را نشانِ سبیلنازک دادم. سبیلنازک گفت: «یادش بهخیر… یه زمانی چقدر مد شده بود این سبیلها!»
جلد اول مجموعه «عملیات ایگوانا» با عنوان «ارثیهی پدربزرگ» به قلم زهرا شاهی و تصویرگری غزاله بیگدلو در ۱۸۴ صفحه مصور، شمارگان ۵۰۰ نسخه و به بهای ۱۴۵ هزار تومان از سوی نشر هوپا برای نوجوانان منتشر شد.
نظر شما