بازگشت به قرآن در گفتوگو با عبدالحسین فخاری
بازگشت به قرآن و عترت پیامبر اگر همزمان باشد، نجاتبخش است
اگر این اتفاق بیافتد یعنی بازگشت به قرآن و عترت پیامبر، همزمان باشد این بازگشت نجات بخش است، در غیر این صورت هرگونه بازگشت به قرآن، که اهل بیت در آن حذف شده باشد، صحیح نیست.
ریشه بازگشت به قرآن به عنوان یک جریان اندیشهای را باید در کجا جست؟ آیا مسلمانان با تغییرات دنیای مدرن و ضعفهایی که در برابر جهان غرب پیدا کردند، این جریان را شکل دادند؟ مانند آنچه ما در اندیشه سید جمال الدین اسدآبادی میبینیم؟
حرکت بازگشت به قرآن تنها مربوط به دورههای معاصر نمیشود بلکه از همان ابتدای اسلام بحث توجه به قرآن و حرکت در مسیر آن مطرح بوده است. شخص امیرالمومنین(ع) از تربیت یافتگان قرآن کریم است که در جای جای نهجالبلاغه بحث بازگشت به قرآن را مطرح و تاکید میفرمایند ما باید در همه زمینهها به قرآن بازگردیم. بنابراین حرکت بازگشت به قرآن، حرکتی است که توسط خود بانیان و بزرگان دین اسلام مطرح شده است. مثلا امیرالمومنین در خطبه 176 نهجالبلاغه توجه میدهند که باید به سمت قرآن برگردیم «أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لَا يَغُشُّ وَ الْهَادِي الَّذِي لَا يُضِلُّ وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِي لَا يَكْذِب» چرا که قرآن آن نصیحتگری است که هرگز دنبال فریب نیست، هدایتگری است که گمراه نمیکند و سخنگویی است که هرگز دروغ نمیگوید و بعد میفرمایند کسی با قرآن همنشین نشده است مگر آنکه بر هدایتش افزوده و از گمراهیش کاسته شده است. اگر انسان با قرآن همنشین شود و در مسیر قرآن برود چه چیزهایی به دست میآورد؟ ایشان میفرماید درمان دردهای خودتان را از قرآن بخواهید. این تاکید بسیار نکته جالبی است و به این معنی است که امروز هر دردی در جامعه وجود دارد؛ از دردهای فردی و شخصی تا اجتماعی باید برای رفع آنها مطابق فرمایش امیرالمومنین باید به سراغ قرآن رفت. بنابراین این که بگوییم جریان بازگشت به قرآن از قرن 13 به بعد با افرادی چون سید جمال شروع و بعدها توسط افرادی مانند سید قطب و دیگران ادامه یافته است، دقیق نیست و از اوایل اسلام بحث توجه و بازگشت به قرآن مطرح بوده است.
ما می توانیم صرفا با بازگشت به قرآن به راهکارهای عملیاتی برای خود دست پیدا کنیم؟ آیا این نگاه، ما را با نگاه گرایشهایی همانند سلفی روبه رو نمیکند؟
نکته اساسی این است که تفسیرهای متعددی از اسلام و قرآن وجود دارد. بنابراین در بحث بازگشت به قرآن پرسش اصلی این است که ما به کدام تفسیر از قرآن بازگردیم و به کدام قرآن باید بازگشت داشته باشیم؟ مگر در حرکتهای سلفی و در حرکتهای معاصر چون القاعده،طالبان، داعش نیز شعار این گروهها بازگشت به قرآن نبوده و دعوت به قرآن نکردهاند؟ بنابراین وقتی ما میگوییم بازگشت به قرآن شعارمان با شعار این گروه های گمراه معاصرمان مانند آنچه نام بردم، چه تفاوتی دارد؟
به تاریخ نگاه کنیم؛ در جنگ صفین که امیرالمومنین با معاویه پیکارداشت، وقتی کار به جایی رسید که معاویه داشت شکست میخورد، سپاه او قرآنها را بر نیزه کرده و گفتند همگی به قرآن بازگردیم! در اینجا دعوت بازگشت به قرآن را چه کسی مطرح کرد؟ معاویه. آن هم زمانی که در آستانه شکست بود و متاسفانه سپاه امیرالمومنین هم فریب خوردند و گفتند حال که معاویه میگوید به قرآن بازگردیم و قرآن حاکم بین ما باشد، نباید نبرد را ادامه داد. در اینجا امیرالمومنین فرمود این فریب است و اینها کاغذهایی است که آیات قرآن برآن نوشته و بر سر نیزهها شدهاند. در ادامه میبینیم این حرکت بازگشت به قرآن که توسط معاویه مطرح شد، موجب چه خیانت و خسارتی در طول تاریخ شد و کار را به جایی رساند که افرادی مانند معاویه و یزید و دیگران سمبلهای اسلام شدند و امیرالمومنین و خاندان ایشان خانه نشین گشتند. پس در بحث بازگشت به قرآن، باید پرسید بازگشت به کدام قرآن؟
پس پرسش بعدی را باید این طور مطرح کرد، بازگشت به کدام قرآن؟
من خود در پاسخ این پرسش میگویم ما باید به قرآنی بازگشت کنیم که پیامبر(ص) توصیه کردهاند. پیامبر زمانی که میخواستند از دنیا بروند، سخنی فرمودند که این حدیث را تمام فرق اسلامی نقل کردهاند. ایشان فرمودند من شما را فقط به قرآن نمیسپارم. من شما را به دو چیز گرانبها میسپارم: قرآن و عترتم. «إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثَّقَلَینِ مَا إِنْ تَمَسَّکتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّى یرِدَا عَلَی الْحَوْض...» اگر به این دو چنگ بزنید، هرگز بعد از من گمراه نمیشوید. و میفرمایند که امکان ندارد این دو یعنی قرآن و اهل بیت را از هم جدا کنید و این دو با هم هستند تا زمانی که در کنار حوض کوثر به من برسند.
حال اگر کسی آمد و گفت من تنها میخواهم به قرآن مراجعه کنم و تنها به قرآن بازگردم، باید بگوییم شما خلاف فرموده پیامبر عمل کردهای چرا که پیامبر اسلام(ص) میگویند: من شما را به دو چیز سپرده و توصیه میکنم، قرآن و عترت من. بسیار خوب اگر این اتفاق بیافتد یعنی بازگشت به قرآن و عترت پیامبر، همزمان باشد این بازگشت نجات بخش است، در غیر این صورت هرگونه بازگشت به قرآن، که اهل بیت در آن حذف شده باشد، صحیح نیست. بنابراین شعارهایی که در طول این 14 و 15 قرن داده شده که «حسبنا کتاب الله» یعنی کتاب خدا برای ما کافی است و ما به قرآن بازمیگردیم و همین قرآن را چراغ راه خودمان میکنیم و این ما را کفایت میکند. بازگشتهایی است که به خطا و به سمت قرآنی میروند که ممکن است سر از سلفیگری، داعش، طالبان یا القاعده و .. در بیاورد و متاسفانه این اندیشهها امروزه در جهان طرفدار دارند و افرادی در این گوشه و آن گوشه دنیا طرفدار این تفکر هستند. تفکری که خیلی هم قرآن را بزرگ میدارند، آن را از حفظ میکنند و به صورتهای زیبا چاپش میکنند و میگویند ما به قرآن بازگشتهایم، اما این چه بازگشتی است که در آن یک مرتبه، از نظام قرآن این افرادی بیرون میآید که افراد بیگناه را بکشند؟ سر ببرند و ... این کجایش با قرآن سازگار است؟ قرآنی که میگوید شما حق ندارید، به عِرض و آبروی مسلمانی تجاوز کنید و اگر به آبروی مومنی تجاوز کردید، مانند این است که خون او را ریختهاید. قرآنی که قتل نفس را تا این اندازه بد میداند، چطور این افراد ادعای بازگشت به قرآن دارند اما سَر افراد بیگناه را میبرند و آن را در رسانهها هم منتشر میکنند؟
سیره پیامبر اسلام، سیره امیرالمومنین و سیره ائمه(ع) کاملا متضاد با روشی است که این گروهها با شعار بازگشت به قرآن میدهند. داستان بسیار جالبی در تفسیر گازر در مورد آیه شریفه قصاص وجود دارد که به ما کمک میکند. این آیه میفرماید قصاص موجب حیات و زندگی است، نه میراندن و کشتن. داستان این گونه نقل میکند که در زمان امیرالمومنین(ع) مردم فردی را دیدند که از خرابهای بیرون آمد، چاقویی خونین در دست داشت و فردی دیگر هم در همان خرابه افتاده و مرده بود. مردم از فرد چاقو به دست پرسیدند، پرسیدند تو این فرد را کشتهای؟ او هم که دید اگر انکار کند از او نمی پذیرند، گفت بله من کشتهام به این ترتیب او را برای قصاص آماده کرده بودند که اما ناگهان فرد دیگری آمد و گفت این شخص را رها کنید که بیگناه است من آن فرد در خرابه را کشتهام. در اینجا این سوال برای مردم پیش آمد که چه کسی را بکشند و قصاص کنند؟ فرد اول یا فرد دوم؟ این ماجرا را برای حل کردن، پیش امیرالمومنین بردند. امیرالمومنین از مردم پرسید: مردم شما میگویید کدام یک از این افراد باید کشته شود؟ دو نفر هستند و هر دو مدعی قتل. مردم در پاسخ گفتند، بنابر آنچه از ظاهر آیه قصاص برمیآید و چون هر دو ادعای قتل دارند، پس هر دو را بکشید. در اینجا امیرالمومنین چون میخواست مردم را متوجه کند که قرآن را چگونه باید تفسیر کرد، به فرزندشان امام حسن مجتبی(ع) که در آنجا حضور داشتند رو کردند و پرسیدند: پسرم حکم خدا نسبت به این دو نفر چیست؟ امام حسن(ع) در جواب فرمودند: به نظر من طبق دستور قرآن، باید هر دوی این اشخاص را آزاد کنیم! از این پاسخ بسیاری تعجب کردند که هر دو را آزاد کنیم؟! به چه دلیلی؟ ایشان فرمود: اعتراف فرد اول، با اعتراف فرد بعدی از بین میرود اما این که چرا او از اول به عدم قتل اعتراف نکرده بود؟ چون اگر رد میکرد، مردم از او قبول نمیکردند، چاقوی خونین در دستش بود و آن مرده در جایی که او بود، افتاده بود. پس بنابراین اولین فرد آزاد میشود و مبراست. اما چرا دومی را آزاد کنیم؟ برای این که دومی آمده و جان اولی را نجات داده و اگر او اعتراف نمیکرد اولی کشته میشد و بنابراین او با اعتراف خودش جان یک آدم را نجات داده و قرآن میفرماید«مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا» کسی که یک نفر را زنده کند، گویی تمام بشریت را زنده کرده، بنابراین این فرد نیز باید آزاد شود چون جان آدم دیگری را نجات داده و این ارزشمند است. در اینجا امیرالمومنین(ع) میفرمایند حقا که تو فرزند پیامبر هستی و قرآن را با فهم پیامبر میفهمی.
حال بیایم و این داستان را برای دنیا امروز و کسانی که طرفدار اومانیسم هستند بگوییم و بپرسیم آیا شما طرفدار انسانیت هستید یا مکتبی که این قرائت را دارد؟ قرآن میگوید ما برای کشتن نیامدهایم، ما آمدهایم زنده کنیم. پس وقتی که ما این تفسیر از اهل بیت را در کنارخودمان داریم، چرا باید به سراغ تفسیرهای دیگر برویم؟ پس همانطور که اشاره کردم، بازگشت به قرآن، اگر بازگشت به قرآن همراه عترت باشد هم حرف پیغمبراست و هم نجات بخش است. اگر رجوع به سیره پیامبر و اهل بیت وجود نداشته باشد و قرآن را با برداشتهای شخصی معیار قرار دهیم این طور میشود که مثلا القاعده با رجوع به آیهای چون«فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْر» این شعار را مطرح میکند که ما برویم و پیشوایان کفر را بکشیم. در اینجا اگر به مکتب اهل بیت مراجعه کنیم میبینیم اهل بیت میفرمایند ما هیچ گونه جهاد ابتدایی در غیبت امام زمان نداریم. یعنی شما در زمان غیبت امام زمان(عج) نباید ابتدای به جهاد بکنید. در حال حاضر تمام فقهای شیعه میگویند جهاد ابتدایی در غیبت امام زمان باطل است.جهاد ابتدایی به این معنا که شما لشگر و جمعیت درست کنید و برای مثال بروید و به یک کشور کافر حمله کنید. پس جهاد ابتدایی را تمام فقهای شیعه باطل میدانند. چرا؟ چون حدیث پیامبر را دارند و استنادشان به قرآن و منابع اصلی دین است. اما اگر کسی آمد و گفت مگر قرآن نمیگوید«فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْر» پس ما هم باید به قرآن برگردیم و برویم و پیشوایان کفر را بکشیم و .. در اینجا باید گفت صبر کن. عترت و اهل بیت پیامبر با این حرکت و تفسیر شما مخالف هستند.
انسان امروزی که میخواهد به قرآن بازگردد باید چه مسیری در پیش بگیرد؟
انسان امروزی که میخواهد به قرآن بازگردد نخست لازم است، بداند که این قرآن فقط برای حرکتهای اجتماعی نیست، بلکه در وهله نخست برای حرکتهای فردی است. قرآن اولا و بالذات برای تربیت و هدایت یکان یکان آدمها آمده است تا یکان یکان آدمها ابتدا در باطن خود، انسان و تربیت شوند. قرآن میگوید ای انسان چرا انقدر مغرور هستی؟ مطابق قرآن، انسان ابتدا باید تربیت یافته اخلاقی و انسان نمونه شود و خود قرآن نیز تمام ابزارهای این زمینه را برای او فراهم کرده است. بنابراین ما پیش از هر چیز باید این موضوع را برای نسل امروز روشن کرده و عوامل تربیتی فردی و شخصی را از قرآن استخراج کرده و به زبان جوان امروزی مطرح کنیم تا جوان امروزی بداند چگونه میتواند انسانی نمونه بر اساس قرآن باشد. این مطرح کردن نیز میتواند در فضای مجازی، کتاب، رسانه و کلیپ و فیلم و ... باشد. در کنار این موارد ما باید همزمان اهل بیت را نیز بخوانیم و از آنها بهره ببریم. ما اکنون میراثی عظیم از اهل بیت شامل مجموعههای سنگین تفسیرهای روایی، تفسیرهای حاوی احادیث و .. را در اختیار داریم که میتوانند به ما یاری کنند تا برای مثال ببینیم در مورد آیهای که دعوت به خود سازی کرده است، اهل بیت چه فرمودهاند؟ این شکل برخورد با قرآن به ما کمک میکند تا به قرآنی همراه با عترت بازگردیم.
در این چند دهه ما چقدر در مسیر بازگشت به قرآن حرکت کردهایم؟
تا به امروز در این زمینه کارهای خوبی انجام شده است. مثلا خود من در مجموعهای پنج جلدی به نام مفاهیم قرآن، 200 موضوع قرآنی که هم شامل مسائل شخصی و فردی و هم مسائل اجتماعی است را گردآوری کردهام که منتشر هم شده است. بنابراین میتوانم بگویم سهم من در معرفی قرآن این بوده است؛ نه این که این کار، خیلی کار شگرفی است، خیر. بلکه این مجموعه حاصل تعمق فردی است که خواسته ببیند این موضوعات در قرآن، در کنار اهل بیت چگونه میتوانند فهم شوند. به همین ترتیب افراد دیگری نیز در این حوزه کارهای بسیار خوبی انجام داده و آثار خوبی نوشتهاند. به نظر من اصلا لازم است هر کسی در حوزه مربوط به خود این کار را انجام دهد، چرا که زاویه دیدها آدمها متعدد است و این موضوع میتواند کمک کننده باشد. برای مثال فردی با زاویه دید روانشناسی، فهمی از سخن پیامبر و آیه قرآن به دست میآورد و فردی دیگر با دید اجتماعی، اقتصادی و ... فهم دیگر. پس لازم است هر کس با دیدی متفاوت وارد قرآن شود آن را بخواند اما فکر خود را به قرآن تحمیل نکند و در ادامه و بلافاصله نگاه کند که در ذیل یک آیه، اهل بیت(ع) نیز چه فرمودهاند. توجه داشته باشیم که قرآن خودش فریاد میزند: من معلم دارم و معلم تربیت کردهام.( بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتواالعلم) این قرآن آیات روشنی است در سینههای کسانی که علم به آنها داده شده وبه ذخیره نهاده شده است. آیا اگر برای دستگاهی کاتالوگی تهیه شده باشد، شما آن کاتالوگ را دور میاندازید؟ کاتالوگ میگوید وقتی خواستید از این دستگاه استفاده کنید به این صورت عمل کنید و ... بلاتشبیه اهل بیت(ع) نیز راهنمایان، مبینان، مفسران و توضیحدهندگان قرآن هستند، مگر میشود آنها را در فهم کنار زد؟ اگر این طور عمل کنید نتیجه آن میشود که از قرآن این طور استخراج کنید که مردم را سرببرید و... اگر شما به سراغ مبینان و مفسران قرآن نروید دچار ضعف میشوید. خود قرآن هم میگوید من محکم دارم، متشابه دارم و برای متشابهات باید به راسخون علم مراجعه کرد و این قرآن را کسی جز خدا و را سخون در علم نمیفهمد. پس به غیر از خداوند افراد دیگری هستند که راسخون در علم قرآن هستند. اما اینها چه کسانی هستند؟ امیرالمونین قریب به این جمله را در نهج البلاغه دارند که میفرماید کیانند که گمان میکنند راسخون در علم غیر از ما اهل بیت هستیم؟
بنابراین جوان و انسان امروزی وقتی میخواهد به قرآن مراجعه کند، به او میگوییم این مراجعه مبارک است ولی باید در کنار مراجعه به آیاتی که در این کتاب نهفته است، به معلمان قرآن و راسخین در علم قرآن و کسانی که علم قرآن در سینه آنها قرار داده شده است، هم مراجعه کنی تا بدانی این آیه و محتوا یعنی چه؟ تا به نجات برسی. انسان امروزی اگر این کار را بکند از افراط و تفریط های شدیدی که امروز دچار جوامع اسلامی شده است نجات پیدا میکند. امروز میبینیم کسانی هستند که میل به سمت کفار پیدا میکنند، قرآن میگوید حتی میل قلبی هم به سمت کفار پیدا نکن و میل قلبی هم به سمت ظالمان نداشته باش. این نگاه بسیار روشنگرانه است که حتی در ظاهر هم با ظالمان همکاری و همراهی نکن. وقتی دینی اجازه نمیدهد که فرد حتی میل قلبی نسبت به ظالم داشته باشد، این مکتب چقدر چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی ظلم ستیز میشود. در بسیاری از زمینهها ما چنین میراث عظیمی داریم علاوه بر آن از مکتب اهل بیت امروزه 110 جلد بحارالانوار در اختیار ماست که شامل احادیث ائمه علیهم السلام در همه زمینهها از اخلاق تا تاریخ و اجتماع میشود. میراث گرانقدری که علامه مجلسی زحمت کشیده و از بین 200 کتاب منبع که بعضی از آنها در حال از بین رفتن بودند، جمع آوری کرده است. پس قرآن را که میخوانی احادیث ائمه(ع) را هم نگاه کن تا تفسیر درست از اسلام داشته باشی و بازگشت به قرآن شما یک بازگشت به قرآن شعاری نباشد که اگر شعاری بود در وادی انحرافی میافتید که دیگران در آن رفتند و منحرف شدند.
نظر شما