رمان «نیمی از خورشید زرد» نوشته چیماماندا نگزی آدیچی که براساس جنگ بیافرا و نیجریه نوشته شده است، با ترجمه سولماز دولتزاده و از سوی نشر آفتابکاران به بازار آمد.
به گفته چیماماندا نگزی آدیچی، این کتاب براساس جنگ بیافرا و نیجریه(1967 تا 1970) نوشته شده است. برخی از شخصیتهای داستان برگرفته از واقعیتاند؛ اما شخصیتپردازی و همچنین اتفاقاتی که از سرمیگذرانند، از تخیل نویسنده نشئت میگیرد. نویسنده در رمان «نیمی از خورشید زرد» درواقع تاریخ آفریقای مدرن را حکایت میکند و داستان نیجریه در دهه 60 را موضوع خود قرار داده است.
این رمان به تایید «آل آو آفریکا» 84 درصد خوانندگان به آن پنج ستاره دادهاند و تاکنون به 30 زبان ترجمه و منتشر شده است. محبوبیت و شهرت این رمان تا حدی است که نسخه سینمایی از آن نیز به کارگردانی بییی باندله و بر مبنای فیلمنامه اقتباسی که خود از این رمان موفق نوشته، با همکاری انگلیس تهیه شده و بخشی از لوکیشن فیلم در لندن است.
چیماماندا انگُزی اَدیچی؛ نویسنده، رماننویس و نویسنده داستان کوتاه، در 15 سپتامبر سال 1977 در نیجریه به دنیا آمد. او با رمان «نیمی از خورشید زرد» در سال 2007 جایزه ادبیات داستانی زنان را برد. کسب جایزه او.هنری در سال 2003 و جایزه مک آرتور در سال 2008 از دیگر افتخارات این نویسنده به شمار میآید. همچنین آثار او به بیش از سی زبان ترجمه و توسط انتشارات معتبری نظیر نیویورکر، گرانتا و فاینانشیال تایمز منتشر شده است.
در بخشی از مقدمه سولماز دولتزاده بر این اثر آمده است: «آدیچی در نیمی از خورشید زرد از جنگهای داخلی بیافرا میگوید، جنگی که جهان و جهانیان را به حیرت انداخت، اما مانند جنگ ویتنام دیده نشد. جنگی که پس از قریب به پنجاه سال از پایان آن هنوز هم بازگویی و یادآوری وقایع تکاندهندهاش وجدان خفته هر انسان آزادهای را بیدار میکند. احتمالا در یک جستوجوی ساده اینترنتی درباره کشور بیافرا درمییابید که این کشور در جنوب شرق نیجریه قرار داشته که به طور رسمی آن را جمهوری بیافرا مینامیدند. این جمهوری با جداشدن از نیجریه بین سالهای 1967 تا 1970 میلادی شکل میگیرد. شعارش صلح، اتحاد و آزادی، سرودش سرزمین آفتاب تابان، نشان و پرچمش نیمی از خورشید زرد و شهرهای بزرگش انوگو، یومیوهیا و اووری بود. شاید بتوانید اطلاعات دیگری نیز پیدا کنید از جنگ داخلی نیجریه یا همان جنگ بیافرا، جنگی که بوی نفت میداد، یا تصاویری از این جنگ بیابید، تصاویری که شاید هنوز هم قلب هر انسانی با دیدن آن چندپاره شود.»
در پشت جلد کتاب میخوانیم: «اولانا کف قطار نشست و زانو بغل گرفت. فشار بدنهای عرقکرده و گرم را کنارش حس میکرد. بیرون قطار مردم خودشان را با تسمه به قطار بسته بودند و بعضی هم روی پلهها نرده را گرفته بودند. یکی از مردان افتاد و فریادهای خفیفی به گوش رسید. قطار حسابی زهوارش دررفته بود و چهارپاره آهن کهنه بود. تکانها طوری بود که انگار از روی سرعتگیر رد میشوند و اولانا بیاختیار میافتاد روی زن بغل دستیاش و میخورد به چیزی که زن روی پاهایش گذاشته بود. کاسهای بزرگ.
دامن لنگی زن پر از لکه بود. لکههایی شبیه خون، اولانا مطمئن نبود، چشمانش میسوخت. حس میکرد سنگریزه و فلفل توی چشمش پاشیدهاند. اولانا توی کاسه را نگاه کرد. سر دختربچهای را دید که گویی به صورتش خاکستر مالیده بودند، گیسهای بافته، و چشمانی که سفیدیشان برگشته بود و دهانی باز مدتی به آن خیره ماند و بعد روی برگرداند. یکی جیغ کشید.
زن گفت: «میدونین چقدر طول میکشید این گیسها رو براش ببافم؟ آخه موهاش خیلی پرپشت بود.» موهای بافت دخترک از جلوی چشمانش دور نمیشد. در خیال مادر را میدید که موهای دخترش را میبافد و پیش از اینکه با شانه چوبی فرق برایش باز کند، انگشتانش را به روغن آغشته میکرد.»
کتاب «نیمی از خورشید زرد» نوشته چیماماندا نگزی آدیچی، در 576 صفحه، با شمارگان 300 نسخه، به قیمت 74 هزار تومان، با ترجمهای از سولماز دولتزاده و از سوی نشر آفتابکاران به کتابفروشیها رسید.
نظر شما