خیاوی درباره این کتاب به خبرنگار ایبنا میگوید: شخصیت اصلی این مجموعه، نویسندهای است که اسم او هم مثل خودم حافظ است و با آدمهای خیاو و ماجراهای شهرش در رابطهای واقعی و در عین حال تخیلی است؛ یعنی هم در جهان واقعی با آنها در ارتباط است و هم آن آدمها را وارد جهان داستان خود میکند و از اتفاقاتی که برای آنها پیش میآید، مینویسد؛ داستانهایی جدید با آدمهایی متفاوت از کتابهای قبلی.
وی ادامه میدهد: گرچه اسم یکی از شخصیتها حافظ است که داستان مینویسد، اما بیشتر این کتاب تخیلی بوده و موارد واقعی آن کم است.
خیاوی درباره سالهایی که داستان در آنها اتفاق افتاده است، ابراز میکند: با اینکه در هیچ یک از روایتها به تاریخ مشخصی اشاره نمیشود، ولی از عناصر و ابزارهایی مثل موبایل، مانیتور و ماشینها، میتوان به زمان داستانها پی برد و دانست که اغلب رخدادها از نظر زمانی بعد از سال 1390 روی میدهند.
فرم زبان ترکی بیتأثیر نبود
آشکارا میتوان گفت خیاوی در نوشتن مجموعه داستان «حرف اول اسمش نون بود» از چارچوب داستانهای کلاسیک پا را فراتر گذاشته و سبک جدیدی را پیشه کرده است؛ چنان که جملات طولانی میشود و گاه به چندین سطر میرسد.
خودش در این باره میگوید: کتاب را بعد از نوشتن رمان ترکیام نوشتم؛ یعنی بدون آنکه از پیش تصمیم داشته باشم، وقتی نوشتن را آغاز کردم، تحت تأثیر فرم زبان ترکی قرار گرفتم و جملههای بلند و گاه خیلی خیلی بلند نوشتم.
از اداره ممیزی راضی هستم
در سالهای اخیر، گاه نویسندگان به اصلاحیههایی که از سوی شورای کتاب وزارت ارشاد اعمال میشود معترض بودهاند، اما خیاوی اظهار میکند: 16 مورد اصلاحیه به دستم رسید که کلمهها یا جملههای ذکر شده را حذف کرده یا تغییر دادم، اما روی هم رفته از اداره ممیزی راضی هستم که خیلی به دست و بال داستانها نپیچیدند.
نویسنده ملی داریم؟
وی در این خصوص که «چرا در کشور ما نمیتوان عنوان ملی را به نویسندهای اطلاق کرد؟» میگوید: نویسنده وقتی عنوان ملی میگیرد که داستانهایش در زوایای مختلف زندگی مردم نفوذ کرده باشد، مردم از سعدی و حافظ و مولانا شعرهایی درخاطر دارند اما در مورد داستان چنین نیست.
حافظ خیاوی کیست؟
وی متولد سال 1352 در مشگین شهر از توابع استان اردبیل است؛ فرزند دامنههای سبلان و شهر قدیمی و سرسبزی که در قدیم نام «خیاو» به آن اطلاق میشد. وی کارگردان تلویزیون و دانشآموخته دانشکده صدا و سیما است و میگوید با وجود اینکه در سال 1372 وارد دانشکده امور اقتصادی (وابسته به وزارت دارایی) شده و حسابداری خوانده است، اما علاقهای که از کودکی به نویسندگی احساس میکرده سبب شده تا در خوابگاه دانشجویی «آنها چه جوری میگریند» را به رشته تحریر درآورد. خیاوی زمانی هم فیلمنامه «ساری کند» (دهکده زرد) را به همراهی مهدی پریزاد مینویسد که با کارگردانی پریزاد از جشنواره بوسان سردرآورد.
داستانهای این کتاب مجموعهای متفاوت است با فضایی بومی و آمیخته به طنز و بسیار جذاب. خودش میگوید: به نظر من داستانی كه هیچ رنگ و بویی از اقلیم نویسندهاش نداشته باشد، چندان به درد مخاطب نا آشنا با این فضا نمیخورد.
این اثر خیاوی در سال 2012 به زبان فرانسه منتشر و در همان سال نیز کاندیدای جایزه ادبی «کوریه انترناسیونال» و در سال 98 نیز به زبان ترکی هم ترجمه شد.
از دیگر آثار این نویسنده میتوان به «خداوند مادر زیبایت را بیامرزد» در سال 90، «بوی خون خر» در سال 93 (ترجمه شده به زبان فرانسه)، «همهی خیاو میداند» در سال 96 و رمان ترکی «آلچا گؤزوندن گلسین» در سال 97 اشاره کرد.
حافظ خیاوی در سالهای اخیر با خلق داستانهایی شیرین از مردم دیاری با زیست شهرستانی حرفها برای گفتن داشته، چنانکه برخی از آثارش به زبانهای انگلیسی، چکی و کردی نیز ترجمه شده است، همین نشان میدهد نوشتههایش در سالهای اخیر نظر منتقدان و مخاطبان بسیاری را جلب کرده است.
مجموعه داستان «حرف اول اسمش نون بود» در 96 صفحه و شمارگان 500 نسخه از سوی نشر نیماژ به دبیری احمد ابوالفتحی روی گیشه کتاب قرار گرفته است.
در بخشی از این اثر میخوانیم:
«از حرف زدنهایمان مینویسم و مینویسم وقتی داشت خوشههای انگور را برمیداشت و در کیسه میگذاشت و من هم کمی دور ایستاده بودم و برای اینکه کسی به آنجا ایستادنم گمان نبرد، به اعلامیه ترحیمی که به تیر برق زده بودند -که یادم هست نام مرده «جیران» بود- نگاه میکردم و داشتم نقشه میچیدم که کجا با او حرف بزنم....»
گفتوگو از: فاطمه شکرزاده
نظر شما