دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۵
امام (ره) به خوابم آمد و گفت «کار تو ادامه کار ماست»

مدیر قدیمی‌ترین کتابفروشی کاشان می‌گوید: بعد از انقلاب کتابفروشی‌های بزرگی در کاشان راه‌اندازی شد. با خودم گفتم که دیگر مردم برای خرید کتاب به سراغ من نمی‌آیند و بهتر است به همان کار لوازم‌التحریر فروشی بپردازم اما همان شب در خواب، امام خمینی (ره) را دیدم که به منزل ما آمد و گفت «کار تو ادامه کار ماست» وقتی بیدار شدم تصمیم گرفتم همچنان به کتابفروشی ادامه دهم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) دیدن حجره‌های قدیمی که هرکدام به فروش چیزی مشغول‌اند حال و هوای گذشته‌های دور را در سر زنده می‌کند روزهایی که خبری از فروشگاه‌های بزرگ زنجیره‌ای، اجناس لوکس خارجی، تکنولوژی‌های نوین و فضای مجازی نبود. بعد از عبور از چند مغازه به یک کتابفروشی قدیمی در دل بازار می‌رسیم که در کنار یک مغازه نوشت‌افزار فروشی قرار دارد. پیرمردی قدبلند و لاغراندام در گوشه‌ای از کتابفروشی روی صندلی چوبی که با تشکچه‌ای کهنه پوشیده شده است کنار علاءالدینی گرم که شعله‌هایش به آرامی تکان می‌خورند، مشغول مطالعه است. پیرمرد از پشت عینک، نگاهی می‌اندازد و جواب سلام می‌دهد. محاسن سفید پیرمرد حکایت از سال‌ها تجربه و فعالیت دارد. چهارپایه‌ای کنار علاءالدین می‌گذارد برای نشستن و با چای گرم در استکانی کمرباریک پذیرایی می‌کند.
 
علی یزدان‌خواه، مدیر کتابفروشی یزدان‌خواه، صحبتش را اینگونه آغاز می‌کند: اینجا قدیمی‌ترین کتابفروشی کاشان است. من متولد 1318 در کاشان هستم و حدود 60 سال است که در زمینه کتابفروشی فعالیت دارم.
 
آشنایی شما با کتاب از چه دوره‌ای شروع شد؟
 از بچگی به کتابفروشی علاقه‌ داشتم. وقتی که 10-11 ساله بودم حاج حسین دانش‌پرور در کاشان کتابفروشی داشت، ساعت‌ها روبه‌روی کتابفروشی‌اش می‌ایستادم و به مغازه و کتاب‌ها نگاه می‌کردم. بعد از اینکه کلاس ششم ابتدایی را خواندم دو سال به صورت متفرقه به تحصیل دروس عربی و انگلیسی در محضر استادان آن زمان پرداختم. در آن زمان یکی از اقوام ما دستگاه پارچه بافی داشت و در کنارش هم لوازم‌التحریر، کتاب و لوازم خرازی می‌فروخت. حدود سه سال در کنار او شاگردی کردم سپس مغازه کوچکی به مساحت دو در یک متر در پشت بازار کاشان در محله چارسو گرفتم. چارسو محل عبور و مرور مردم بود و از قبل از انقلاب در آنجا لوازم‌التحریر و کتاب می‌فروختم تا اینکه چندسال بعد از انقلاب، یعنی حدود 27 سال پیش، از آن مغازه کوچک به اینجا که بزرگتر بود، نقل مکان کردم.
 
چه کتابی در آن زمان فروش بیشتری داشت؟
رساله امام خمینی (ره) را خیلی می‌فروختیم. حتی در بحبوحه تظاهرات‌های زمان انقلاب هم این کتاب، فروش زیادی داشت. البته فروش آن قبل از انقلاب ممنوع بو، معمولا پنج نسخه می‌آوردم وقتی تمام می‌شد، پنج نسخه دیگر می‌آوردم و برای اینکه ماموران ساواک آن‌ها را پیدا نکنند در خانه دوستانم نگهداری می‌کردم. ولی هرطور که بود، این کتاب را به دست مردم می‌رساندم.
 
با وجود کتابفروشی‌های بزرگ و جدید در شهر کاشان، آیا هنوز کتابفروشی شما رونق دارد؟
بعد از انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران و جهاد کشاورزی دو کتابفروشی در کاشان تاسیس کردند و من احساس کردم باوجود این کتابفروشی‌های بزرگ دیگر مردم برای خرید کتاب به سراغ من نمی‌آیند و بهتر است به همان کار لوازم‌التحریر فروشی بپردازم. تا اینکه یک روز خانمی به مغازه من آمد و گفت کتاب «عربی آسان» می‌خواهم و نتوانستم این کتاب را در کتابفروشی‌های دیگر پیدا کنم. به او گفتم که این کتاب در کاشان نیست اما من این کتاب را برای شما پیدا می‌کنم. درواقع وقتی کسب و کار دولتی شد، کتابفروش‌ها یکسری کتاب‌ها را نمی‌آورند و خیلی به نیاز مردم توجهی نمی‌شد. بعد از اینکه آن خانم مراجعه کرد و قرار شد کتاب را برایش بیاورم متوجه شدم که انگار قسمت نیست من کتابفروشی را رها کنم. همان شب در خواب امام خمینی (ره) را دیدم که به منزل ما آمد و گفت «کار تو ادامه کار ماست» وقتی بیدار شدم تصمیم گرفتم همچنان به کتابفروشی ادامه دهم.
 
به نظر شما مهمترین وظیفه کتابفروشان چیست؟
از مشکلات عمده‌ای که امروزه وجود دارد فقر فرهنگی است و کسی هم نیست مردم را راهنمایی کند. حدیثی داریم که می‌گوید «اگر بتوانید یک نفر را راهنمایی کنید مانند این است که کل جهان را راهنمایی کرده‌اید» اگر واقعیت‌ها به مردم گفته شود بااینکه ممکن است بعضی‌ها آزرده شوند اما اغلب گوش می‌دهند چون خیلی‌ها اطلاعات و آگاهی لازم را ندارند و نیاز به راهنمایی و مشاوره دارند. افرادی که رشد می‌کنند افرادی هستند که با دانش و آگاهی راه خودشان را پیدا می‌کنند و مهمترین وظیفه ما هم راهنمایی مردم و عرضه کتاب‌هایی است که راه و مسیر درست زندگی را به آن‌ها نشان می‌دهد.
 
میزان استقبال مردم از کتاب و مراجعه به کتابفروشی در کاشان چگونه است؟
زمان طاغوت مردم زیاد کتاب نمی‌خریدند، بیشتر افراد مذهبی کتاب می‌خریدند ولی الان مردم بیشتر کتاب می‌خرند. باید قانع بود چون اکثر مغازه‌دارانی که خوب کار می‌کنند رحم و انصاف دارند. البته باتوجه به گسترش فضای مجازی و استفاده از موبایل و اینترنت، نوجوان‌ها و جوان‌ها کمتر به سراغ کتاب می‌آیند اما در عین حال امروزه می‌بینیم خیلی‌ها از این چیزها خسته شده‌اند چون کتاب به گونه‌ای است که می‌توان مقداری از آن را ‌خواند و بقیه‌اش را روزهای بعد مطالعه کرد اما تلویزیون و فضای مجازی را باید مدام دنبال کرد و نمی‌شود بقیه‌اش را گذاشت برای فردا و این مساله باعث سرخوردگی و سردشدن بعضی‌ها شده و به کتاب روی آورده‌اند. حضرت علی (ع) می‌فرماید «لذتی که در مطالعه هست با هیچ لذتی برابری نمی‌کند».
 
 

میزان استقبال از کتاب‌های کودک چگونه است؟
در حوزه کودک هم بیشتر کتاب‌های مذهبی می‌خرند. گاهی هم افرادی می‌آیند و به دنبال رمان‌های خارجی هستند ولی من به آن‌ها رمان‌های ایرانی می‌دهم و می‌گویم اگر این کتاب را بخوانید هم چیزی یاد می‌گیرید، هم وقتتان تلف نمی‌شود. ما بیشتر در زمینه کتاب‌های تالیفی در حوزه دینی و مذهبی کار می‌کنیم البته ترجمه هم داریم ولی تعداد تالیفی‌ها خیلی بیشتر است. گاهی هم پدر و مادرها به ما مراجعه می‌کنند و کتاب خوب برای فرزندانشان می‌خواهند.
 
برای علاقه‌مند کردن مردم به کتابخوانی چه کاری باید انجام داد؟
یکی از راه‌های تشویق مردم به کتابخوانی، ترویج از سوی روحانی‌ها است. آن‌ها وقتی بالای منبر می‌روند باید کتابخوانی را ترویج کنند تا مردم کتاب بخرند. باید تبلیغات در این زمینه بیشتر شود و در نمازجمعه مردم را به کتابخوانی و خرید کتاب تشویق کنند.
 
عمده‌ترین مشکلی که کتابفروشان شهرستانی دارند، چیست؟
مشکل کتابفروشان این است که درآمد سرشاری ندارند. اغلب می‌خواهند درآمد زیادی داشته باشند ولی نمی‌شود. اما باید طاقت بیاورند و استقامت کنند.
متاسفانه بعضی کارها مثل طلافروشی و ... درآمدهای زیادی دارند و امروزه کمتر کسی خودش را در این کارها معطل می‌کنند اما ما آمده‌ایم خودمان را در این کار معطل کرده‌ایم چون دلمان می‌خواسته کاری برای آن دنیا هم کرده باشیم. هدف من این است که کاری برای آخرتم کرده باشم و همیشه قناعت کردم.
 
 خاطره‌ای از کارتان دارید؟
یک خاطره از پدر سردار شهید زین‌الدین در قم، مدیر انتشارات رود، دارم که می‌گفت زمانی که تازه نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران راه‌اندازی شده بود یک روز یک خانمی دست نوه‌هایش را گرفته بود و به نمایشگاه آمد و به من گفت دلم می‌خواهد چند کتاب مذهبی به نوه‌هایم بدهید تا راهشان را پیدا کنند و من هم این کار را کردم و ان روز تمام خستگی‌ام در رفت که توانسته بودم کاری انجام دهم تا آن بچه‌ها راهشان را پیدا کنند. درواقع یک کتابفروش در اینکه مردم راهش را پیدا کنند، تاثیر دارد.
 
از میان کتاب‌هایتان، به کدامیک علاقه بیشتری دارید و مطالعه آن را به دیگران پیشنهاد می‌دهید؟
کتاب‌های تفسیر قرآن ساده، قصه‌های قرآنی، توحید مفضل و کتاب‌های خداشناسی را دوست دارم و مطالعه آن‌ها را به دیگران توصیه می‌کنم. برای بچه‌ها هم مطالعه داستان‌های پیامبران و داستان‌های ائمه را پیشنهاد می‌دهم.
 
 

به عنوان یک کتابفروش پیشکسوت چه توصیه‌ای به کتابفروشان جوان‌ و تازه‌کار دارید؟
در کارشان استقامت کنند و سعی کنند جنس‌شان را جور کنند.
 
 کتاب‌هایتان را چگونه تهیه می‌کنید و از انتشار کتاب‌های جدید اطلاع پیدا می‌کنید؟
ما با توزیع‌کنندگان کتاب سروکاری نداریم و برای تهیه و سفارش کتاب‌ها بیشتر با ناشران ارتباط می‌گیریم. هرچند سخت است اما در حال حاضر با 20 ناشر کار می‌کنیم. مثلا در بازار تهران با آقای آخوندی در کتابفروشی اسلامیه ارتباط داریم و فهرست‌هایشان را می‌گیریم با کتابفروشی آستان قدس و کتابفروشی‌های دیگر هم ارتباط داریم.
 
به نظر شما طرح‌های فصلی تخفیف کتاب تاثیری در میزان استقبال مردم و فروش کتاب دارد؟
به نظر من تاثیر زیادی ندارد. کسی که بخواهد کتاب بخرد، می‌خرد و ارائه تخفیف خیلی برایش اهمیتی ندارد. مردم به گرانی عادت کرده‌اند و تخفیفات 10 درصدی تاثیری در کتاب خردینشان ندارد.
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها