دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۸:۴۴
نقش جنگ و کوهپایه‌های سبلان در شکل‌گیری شخصیت نویسندگی بایرامی

شهریار عباسی، نویسنده حوزه دفاع مقدس بر این عقیده است که جغرافیا و فرهنگ منطقه‌ای که محمدرضا بایرامی در آن بزرگ شده و تجربه حضور در جنگ، برای او بسیار شخصیت‌ساز بوده و می‌توان گفت حضور در جنگ و دوره کودکی در روستای کوهپایه‌ای سبلان، در شکل‌گیری شخصیت داستان‌نویس محمدرضا بایرامی تاثیرگذار بوده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، محمدرضا بایرامی متولد ۱۳۴۰ در اردبیل، نویسنده‌ای که تالیف ده‌ها عنوان مجموعه داستان و رمان در حوزه‌های کودک و نوجوان و بزرگسال را در کارنامه ادبی خود دارد. وی با کتاب «کوه مرا صدا زد» از مجموعه «قصه‌های سبلان» توانست جایزه خرس طلایی و جایزه کبرای آبی سوییس و همچنین جایزه کتاب سال سوییس را از آن خود کند. بایرامی برای کتاب «لم یزرع» نیز توانسته جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، جایزه جلال و جایزه شهید حبیب غنی‌پور را از آن خود کند. «عقاب‌های دره شصت»، «هفت‌روز آخر»، «بعد از کشتار»،‌ «مردگان باغ سبز»، «سایه ملخ»، «صدای بال نسیم»، «پل معلق»، «عبور از کویر»، «همسفران»، «آتش به‌اختیار» و «غروب خورشید در سامرا» نیز ازجمله آثار این نویسنده است.
 
به بیان شهریار عباسی، داستان‌نویس، محمدرضا بایرامی نویسنده‌ای است که بعد از انقلاب کار خود را شروع کرده و از نویسندگان نسل پس از انقلاب است. به بهانه چهل سالگی انقلاب اسلامی، در نوشتاری که پیش‌روی شماست، سعی شده به زوایای مختلف قلم و شخصیت نویسندگی محمدرضا بایرامی از نگاه شهریار عباسی پرداخته شود.


به‌نظر شما شکل‌گیری شخصیت نویسندگی بایرامی از کجا سرچشمه می‌گیرد؟

او کودکی خود را در کوهپایه‌های سبلان گذرانده و تا جایی که اطلاع دارم، دوره سربازی‌اش در زمان جنگ بوده است. جغرافیا و فرهنگ منطقه‌ای که در آن بزرگ شده و تجربه حضور در جنگ، برای بایرامی بسیار شخصیت‌ساز بوده و می‌توان گفت حضور در جنگ و دوره کودکی در روستای کوهپایه‌ای سبلان، در شکل‌گیری شخصیت داستان‌نویس محمدرضا بایرامی تاثیرگذار بوده است.
 
به گمانم در ذهن هر نویسنده‌ای چند مساله و مقطع مهم و خاص زمانی برجسته می‌شود و او را رها نمی‌کنند و شخصیت داستان‌نویسی‌اش تا حد زیادی بر آن اساس شکل می‌گیرد. یک جریان نویسندگی متمایل به نگاه چپ مارکسیستی، ادبیات دهه 20 تا 60 کشور را تحت‌تاثیر قرار داد. داستان‌نویسی ما خیلی با این نگاه که از نمودهای آن عدالت‌طلبی و ادبیات روستایی بوده، آمیخته است. ادبیات شهری حاوی نگاه‌های لیبرالیستی، ولی ادبیات روستایی خیلی تحت‌تاثیر نگاه چپ مارکسیستی است. خیلی از داستان‌های بایرامی در روستا می‌گذرد و او اولین نویسنده برجسته‌ای است که داستان روستایی می‌نویسد، ولی تحت‌تاثیر نگاه چپ مارکسیستی نبوده است. این یک شاخصه مهم در کارهای بایرامی است و او با کتاب‌هایش داستان روستایی را از چنبره نگاه چپ خارج کرده است. بیش از آنکه نگاه‌ سیاسی داشته باشد، تسلط خوبی بر توصیف جغرافیا، فرهنگ و نوع زیست خاص روستایی به‌ویژه در دامنه‌های سبلان دارد.
 
نکته برجسته دیگر درباره او این است که بدون تحصیلات آکادمیک، تسلط خاصی به زبان، توصیف و ساختار داستان دارد. از معدود نویسندگانی است که ذاتا داستان‌نویس است. داستان‌هایش مبتنی بر شکل‌های مختلف زبانی و توصیف است. بیشتر کارهایش موفق بوده و خوانندگان زیادی دارد. چون زیست این داستان‌نویس در دوره نوجوانی و جوانی، حول محور انقلاب و به‌ویژه جنگ بوده، این عناصر در نوشته‌هایش نمود ویژه‌ای دارد.
 

بایرامی در هر دو حوزه کودک و نوجوان و بزرگسال آثار متعددی دارد. با این احوال او را بیشتر می‌توان به کدام حوزه نسبت داد؟

بله، بایرامی در دو سطح کودک و بزرگسال داستان نوشته است. اثر برجسته او در حوزه نوجوان با عنوان «قصه‌های سبلان» با چاپ‌های متعدد، یکی از نمونه‌های شاخص داستان‌نویسی این حوزه پس از انقلاب است. کتاب‌های زیادی در حوزه کودک و نوجوان نوشته، اما با این حال، بایرامی را بیشتر به‌عنوان نویسنده حوزه بزرگسال می‌شناسیم. جزو معدود نویسندگانی است که در هر دو حوزه موفق عمل کرده و کارهایش خواننده داشته و به زبان‌های مختلف ترجمه و جایزه گرفته است.
 
«مردگان باغ سبز» رمانی با مضمون اجتماعی و سیاسی است که ماجرای آن با انقلاب اسلامی ایران پیوند می‌خورد. این رمان را چگونه می‌بینید؟ 

شاید برجسته‌ترین اثر او رمان «مردگان باغ سبز» باشد. این داستان در محدوده جغرافیایی و زیست دوران کودکی‌اش شکل می‌گیرد. البته زمان وقوع رمان به قائله دموکرات آذربایجان در حدود دهه 20 شمسی برمی‌گردد. این رمان از نظر زبان‌شناسی، روایت، شخصیت‌پردازی و پرداختن به اتفاق‌های یک مقطع مهم تاریخی بسیار فوق‌العاده است. بایرامی خیلی عریان و رئالیستی به آن مقطع پرداخته است. ماجرای این کتاب پیش از انقلاب است، ولی با توجه به اینکه زمینه‌های انقلاب اسلامی به دهه‌ها قبل بازمی‌گردد، می‌توان آن‌را جزو آثار انقلاب برشمرد، زیرا مساله آذربایجان امروز هم تاثیرات آن باقی است. این داستان تا زمان نزدیک انقلاب ادامه پیدا می‌کند. در این کتاب با یک کمپوزیسیون از شخصیت، اتفاق، تاریخ و جغرافیا مواجه هستیم. این رمان از جمله آثار شاخص برای شناخت تاریخ معاصر ایران است.
 
 

کتاب «پل معلق» دیگر اثر بایرامی است که تِم دفاع مقدسی دارد و از نگاه منتقدان او در این اثر در خلق موقعيت و نشان دادن زمان و مكان، موفق بوده است. نظر شما در اینباره چیست؟

یکی دیگر از کارهای برجسته بایرامی، رمان «پل معلق» است که از نظر زبانی، تمرینی برای رمان «مردگان باغ سبز» محسوب می‌شود، ولی ازنظر فضا، کار مستقل و قابل اعتنایی است. «پل معلق» نگاه متفاوتی به موضوع جنگ دارد و شخصیت اصلی داستان، خودش معلق بین مرگ و زندگی با نگاهی مأیوسانه به زندگی است. چنین نگاهی در کارهای دیگر بایرامی تکرار نشده، ولی به اندازه کافی نشان می‌دهد او نیز چنین دوره‌ای از اندیشه و جهان‌بینی را تجربه کرده است.
 
خیلی از کارهای بایرامی در جشنواره‌های مختلف جایزه گرفته‌اند، مانند «آتش به اختیار» و «هفت روز آخر» که هر دو رمان به زمان سال‌های پایانی جنگ برمی‌گردد و خیلی مرتبط و نزدیک با تجربه‌های شخصی بایرامی است. رمان «آتش به اختیار» دارای زبان فنی و پیچیده بوده و کتاب «هفت روز آخر» روایتی رئالیستی نزدیک به بیان خاطره‌گونه است. بایرامی در منطقه‌ای نزدیک به مهران در سال‌های پایان جنگ ماجرایی را به دو شکل مختلف در دو کتاب مذکور نوشته است.
 
«لم یزرع» کتابی است که نگاه‌های مثبتی از منتقدان دریافت کرده و جوایز متعددی را نیز به خود اختصاص داده است. این رمان حال و هوای قومی- مذهبی و جنگی دارد که خارج از مرزهای ایران و در روستای دجیل در کشور عراق رُخ می‌دهد. با این وصف آیا می‌توان این اثر را جزو آثار دفاع مقدس بایرامی به حساب آورد؟
 
کتاب «لم‌یزرع» تازه‌ترین اثر شاخص بایرامی است که موفق به دریافت جایزه جلال، جایزه کتاب ‌سال جمهوری اسلامی ایران و جایزه شهید حبیب غنی‌پور در سال 95 شده است. این رمان برخلاف بیشتر کارهای او که یا در دامنه‌های سبلان یا در زمان جنگ در جنوب و جنوب غرب کشور می‌گذرد، زمینه آن در کشور عراق اتفاق می‌افتد؛ منطقه‌ای ظاهرا نفرین‌شده و بدون رویش گیاهی که شکل‌دهنده نام کتاب نیز هست. داستان این کتاب درباره پسری شیعه است که به دنبال سرچشمه آب برای مزرعه خود، متوجه دختری و خانواده‌ او می‌شود که جلوی آب را بسته و در حال آبتنی هستند. با همان نگاه عاشق دختر می‌شود، ولی مشکل اینجاست که دختر سنی است. تقابل بین دو فرهنگ شیعه و سنی در عراق آن هم در زمان جنگ، موجب مخالفت دو خانواده با این عاشقی می‌شود.
 
این کتاب با دیگر آثار بایرامی متفاوت است. بسیاری این کتاب را در زمره آثار دفاع ‌مقدس قرار می‌دهند در حالی‌که بیشتر داستان درباره مسائل قومی و مذهبی در عراق بوده و تا جایی که می‌دانم ماحصل سفر بایرامی به عراق است. «لم‌یزرع» از نظر فضا و شکل داستان، متفاوت از دیگر آثار اوست.

به‌نظر من بایرامی شاید برجسته‌ترین نویسنده متعلق به داستان‌نویسی بعد از انقلاب باشد. در این شلوغ‌بازاری که برخی نویسندگان که ذاتا داستان‌نویس نیستند و آثارشان پشت سر هم وارد بازار نشر می‌شود، بایرامی و کارهایش باید بیشتر دیده و معرفی شوند.

در این پرونده بخوانید
نویسنده‌ای توانا و متعهد به ارزش‌های انقلاب و دفاع مقدس
شیرزادی فراجناحی و کاملا وفادار به ادبیات است
مهدی کاموس:علی موذنی سیر متعهدانه حوزه روشنفکری را طی کرده است

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط