یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۳
نوشتن زندگی‌نامه، راهی برای الگوسازی است

جابر تواضعی با اشاره به این‌که تاریخ شفاهی ضمن حفظ و ثبت فرهنگ، بهترین روش برای بازاندیشی در گذشته است و بسیاری از حفره‌های تاریخ رسمی را پوشش می‌دهد، گفت: نسل امروز در هیچ زمینه‌ای الگوی عینی و ملموس ندارد. حاصلش نسل سرگردانی است که دورنمای واضحی برای آینده ندارد و مجبور است با سعی و خطا پیش برود.

 خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)ـ تجربه نوشتن چندین زندگی‌نامه، باعث شد جابر تواضعی که به قول خودش شاخه‌های مختلف نوشتن را تجربه کرده، نوشتن زندگی‌نامه را به‌عنوان نقطه تلاقی داستان‌نویسی و روزنامه‌نگاری انتخاب کند. «راه بی‌پایان» اولین کتاب این مجموعه، سال گذشته از سوی انتشارات سبک زندگی منتشر شد. در این کتاب با کارآفرین و خیری همراه می‌شویم که در کودکی از درس و مدرسه فراری بوده و حالا تلاش می‌کند با ساخت مدرسه و مراکز آموزشی مختلف این خلأ را جبران کند.

روایت ساده و جذاب نویسنده از زندگی کارآفرینان و خیرین، همراهی با آن‌ها را آسان می‌کند و این قبل از هر چیز به تجربه‌های قبلی جابر تواضعی در این حوزه و همین‌طور داستان برمی‌گردد. در آستانه انتشار جلد دوم این مجموعه با عنوان «پیوند مهربانان»، در گفت‌وگو با این نویسنده درباره قالب زندگی‌نامه و همین‌طور رمان جدیدش صحبت کرده‌ایم.
 
مدتی پیش کتاب «راه بی‌پایان» با موضوع زندگی‌نامه یک فعال اقتصادی و خیر با قلم شما منتشر شد. از سروشکل کار برمی‌آمد که این زندگی‌نامه‌ها به‌صورت یک مجموعه منتشر خواهد شد. درست است؟
خوب یا بد، در نوشتن آدم پراکنده‌کاری بوده‌ام و قالب‌های مختلف را تجربه کرده‌ام. اما با وجود این‌که به خطراتش آگاه بودم، روزنامه‌نگاری توش و توانم را بلعید. با داستان‌نویسی شروع کردم و اگر قرار باشد انتخاب کنم، قطعاً داستان را انتخاب می‌کنم. برای همین مدتی است که عامدانه روزنامه‌نگاری را به نفع نوشتن به حاشیه رانده‌ام و سعی کرده‌ام از نقاط قوت و فرصتش به نفع نوشتن استفاده کنم.

به‌عنوان مثال در سال‌های گذشته برای چند ناشر مختلف مثل روایت فتح، مدرسه و رشد زندگی‌نامه نوشته‌ام و به خم و چم این کار به‌صورت میدانی و کتابخانه‌ای آگاه بودم. یکی از زندگی‌نامه‌هایی که برای انتشارات روایت فتح نوشته‌ام، خاطرات اسارت منصور کاظمیان، هم پرواز شهید عباس دوران است و دیگری که در سال 93 نامزد جایزه کتاب سال دفاع مقدس شد، خاطرات اسارت یک سرباز زرتشتی به اسم رستم خرم‌دین است. عراقی‌ها وقتی می‌فهمند زرتشتی است، به خاطر شباهت اسمش با رستم فرخ‌زاد سردار سپاه ایران در جنگ‌ قادسیه، بیش‌تر از دیگران او را شکنجه می‌کنند. ضمن این‌که اسرای ایرانی هم که خیلی از دین زرتشتی اطلاعی ندارند، با او برخورد مناسبی ندارند. اگر اشتباه نکنم کتاب زندگی‌نامه علامه طباطبایی هم که سال 80 توسط انتشارات رشد برای نوجوانان منتشر شد، به چاپ ششم یا هفتم رسیده است.
 


این تجربه‌ها چه‌طور به مجموعه‌ای که در حال حاضر در حال نگارش آن هستید، رسید؟
با آن تجربه‌ها به این نتیجه رسیدم که اولاً قالب زندگی‌نامه را دوست دارم و دوم این‌که زندگی افراد عادی هم نکات زیادی برای روایت‌ دارد. به‌شرط این‌که راوی، اصول گفت‌وگو با سوژه را بداند و بتواند خوب و ملموس آن‌ها را روایت کند. متوجه شدم زندگی‌نامه‌نویسی نقطه تلاقی خوبی است برای روزنامه‌نگاری و داستان‌نویسی؛ جایی که می‌توانی با روحیه جست‌وجوگریِ روزنامه‌نگاری، مثل یک داستان‌نویس روایت کنی.

بر همین اساس پروژه‌ای را در بخش خصوصی و برای خیرین و کارآفرینان کلید زده‌ایم که تا حالا یک جلدش با عنوان «راه بی‌پایان» در انتشارات سبک زندگی منتشر شده و کتاب دوم با عنوان «پیوند مهربانان» در ابتدای سال جدید منتشر خواهد شد. اگر خدا بخواهد پنج عنوان دیگر هم تا اواسط سال بعد به چاپ خواهد رسید. این مجموعه به سفارش مجمع خیرین مدرسه‌ساز کاشان توسط انتشارات سبک زندگی منتشر می‌شود و در فاز اول قرار است تا 10 جلد ادامه داشته باشد.
 
یکی از مهم‌ترین مسائل بازار کتاب، انتشار کتاب‌های مختلف درباره افراد موفق غربی است. درحالی‌که خود ما الگوهای موفق کم نداریم. به نظر شما چرا این الگوسازی صورت نگرفته است؟
 چون به قول شاعر عادت داریم چیزی را که داریم، از بیگانه تمنا کنیم و قدر داشته‌های خودمان را نداریم. انگار با خودمان عهده کرده‌ایم نگذاریم در هیچ زمینه‌ای الگوی خاصی داشته باشیم. می‌شود با تقریب بالای نود درصد گفت نسل امروز در هیچ زمینه‌ای الگوی عینی و ملموس ندارد. حاصلش نسل سرگردانی است که دورنمای واضحی برای آینده ندارد و مجبور است با سعی و خطا پیش برود. این موضوع در زمینه اقتصاد بسیار پیچیده‌تر می‌شود. چون بر اساس یک قرارداد نانوشته، با این‌که درباره افراد موفق اقتصادی بد می‌گوییم و آن‌ها را آدم‌های خوبی نمی‌دانیم، خودمان شبانه‌روز می‌دویم تا مثل آن‌ها بشویم.

یکی از اهداف این مجموعه روایت درست و جذاب زندگی افراد موفق است. ثبت فرهنگ عامه و تاریخ شفاهی و مستندسازی سبک زندگی نسل قبلی و فعلی هم از اهداف دیگر پروژه است که برای خود من به‌عنوان داستان‌نویس ارزش فوق‌العاده‌ای دارد. تاریخ شفاهی ضمن حفظ و ثبت فرهنگ، بهترین روش برای بازاندیشی در گذشته است و بسیاری از حفره‌های تاریخ رسمی را پوشش می‌دهد. منظورم صرفاً معنای سیاسی تاریخ نیست. برای من تاریخ شفاهی مخلوطی از همان تاریخ سیاسی، سبک زندگی، فرهنگ عامه و خیلی چیزهای دیگر در حوزه جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی است. برای همین خیلی جدی معتقدم کتاب‌هایی از این دست با گذشت زمان نه‌چندان کوتاهی می‌توانند مرجع تحقیقات مردم‌شناسی، جامعه‌شناسی و فرهنگ عامه باشند.
 
در این مسیر چه مشکلاتی پیش روی شما است؟
 این کار هم مثل هر کار تازه دیگری مشکلات و پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد. یکی از مهم‌ترین مشکلات این است که افراد مختلف در عین این‌که دوست دارند اثر ماندگاری از خود به یادگار بگذارند، دچار این تردید و تشکیک می‌شوند که مگر زندگی من ارزش ثبت و چاپ به‌صورت کتاب را دارد؟ نمونه‌های موجود در بازار هم حالت گزارشی و سفارشی دارد و از نظر ادبی ارزشی ندارد.
برای من به‌عنوان یک داستان‌نویس چیزهایی از زندگی آدم‌ها مهم است که نقاط عطف زندگی‌شان و مسیر قهرمانی آن‌ها را رقم زده است. برای همین اتفاقاً شکست‌ها خیلی بیش از موفقیت‌ها برایم جذاب است. چون آن‌ها در زندگی افراد تأثیر بیش‌تری دارند و برای مخاطب هم دانستن کنار آمدن با شکست‌ها جذابیت بیش‌تری دارد. به‌هرحال دستاورد همه ما از زندگی، خاطره فرازوفرودهایی است که داشته‌ایم و باعث شده ما به درک جدید و منحصربه‌فردی از معنای زندگی دست پیدا کنیم. این درک جدید اگر به‌صورت استاندارد و توسط یک فرد کاربلد به مخاطب ارائه شود، قطعاً جذاب خواهد بود. ضمن این‌که اولین ابزار انتخاب مسیر، خودشناسی و بازاندیشی در گذشته است. به‌هرحال مسلم است تا گذشته‌مان را نشناسیم، نمی‌توانیم برای آینده‌مان خوب تصمیم بگیریم.
 
کمی هم از کارهای دیگرتان در حوزه رمان و داستان بگویید.
 
اخیراً دوباره رفته‌ام سروقت رمانی که در کارگاه فریدون عموزاده خلیلی شروع کرده بودم. این رمان برای گروه سنی کودک و نوجوان است و فکر می‌کنم سوژه نو و جذابی داشته باشد. عشق و بلوغ و مسائل مربوط به آن از مهم‌ترین چالش‌های دوران نوجوانی است که به دلایل مختلف به آن پرداخته نشده است. امیدوارم بتوانم با گوشه و کنایه و اشاره و تلمیح و استعاره و سایر صنایع ادبی، جوری بنویسم که هم کتاب حرفش را بزند و هم بتواند منتشر شود. نویسندگان کودک و نوجوان نباید از مخاطبان‌شان عقب بیفتند. اگر این اتفاق بیفتد، نمی‌توانیم از بچه‌ها انتظار داشته باشیم کتاب‌خوان باشند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها