سه‌شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۴:۳۹
خودمان را گول نزنیم، چاپ سوم یک اثر خوشحالی ندارد/ من یک سلبریتی نیستم

یوسف علیخانی که رمان جدیدش با عنوان «خاما» به تازگی وارد بازار نشر شده و در لیست پرفروش‌ها قرار گرفته معتقد است که فروش دو چاپ از یک کتاب در مدت زمان ۱۵ روز برای کشوری هشتاد میلیونی چندان اتفاق ویژه‌ای نیست و ما نباید با خوشحال شدن بابت این موضوع سر خودمان کلاه بگذاریم.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دومین رمان یوسف علیخانی با عنوان «خاما» در شرایطی برای نخستین بار در نمایشگاه استانی هرمزگان راهی بازار نشر شد که علاقه‌مندان ادبیات داستانی استقبال خوب و بی‌نظیری از کتاب داشتند. این شور و علاقه برای خواندن رمان علیخانی تنها به هرمزگان ختم نشد و با قرار گرفتن کتاب در پخش، چاپ اول کتاب به سرعت تمام شد و کتاب به چاپ دوم رسید. «خاما» که روایت زندگی فردی به نام خلیل است، مخاطب را به زندگی او می‌برد و با خود همراه می‌کند. این اثر‌ در مدت زمان کمتر از ۱۵ روز دو چاپ فروخت و چاپ سوم آن بهانه‌ای شد تا به سراغ  علیخانی برویم و درباره استقبال مخاطبان از این کتاب با او گفت‌وگو کنیم.
 
رمان «خاما» ظرف مدت کوتاهی به چاپ سوم رسید و چند مراسم رونمایی در شهرهای مختلف برای آن برگزار شد و قرار است که چند مراسم دیگر نیز در شهرهای مختلف برگزار شود. درباره حال و هوای این نشست‌های رونمایی برای ما بگویید.
بحث برگزاری جشن امضاء و رونمایی مطرح نبوده است. جدا از نویسنده بودن، یک کتابفروش هستم. کتابفروشی که چند سال است به نمایشگاه‌های مختلف سر می‌زند و کتاب‌هایش را به مخاطبانش معرفی می‌کند. داستان به این شکل است که امسال در نمایشگاه تبریز وقتی به غرفه نشر آموت رفتم، دوستانی که به من لطف دارند، اظهار کردند که قول کتاب جدید را داده بودی، اما کتاب به بازار نیامده است. در جواب قول دادم که اگر کتاب وارد بازار شد حتما به تبریز بیایم که این اتفاق رخ داد و بعد از انتشار کتاب به تبریز رفتم. برنامه رشت نیز به همین شکل بود.
 
پس شما معتقدید که این جلسات در قالب دیدار با مخاطبان بوده است؟
بله. اگر نگاهی به صفحه اینستاگرام من بیندازید، متوجه می‌شوید که من همه این جلسات را با عنوان «دیدار با دوستان» مطرح می‌کنم؛ چراکه اعتقادی به رونمایی و جشن امضاء ندارم. نمی‌توانم پیشنهادهای محبت‌آمیز دوستان کتابفروشم را قبول نکنم به همین دلیل این جلسات ادامه‌دار خواهد بود و روز چهارشنبه (۱۸ بهمن‌ماه) در مشهد، پنجشنبه (۱۹ بهمن‌ماه) در ساوه، ۲۵ بهمن‌ماه در اهواز، ۲۶ بهمن‌ماه در شيراز، ۲۷ بهمن‌ماه در یزد و سوم اسفند‌ماه در کرمان دیدارهایی را با دوستان خواهیم داشت. البته هنوز برخی از این دیدارها به شکل ۱۰۰ درصد نهایی نشده است و تک‌تک این برنامه‌ها در صورت تایید، خدمت دوستان اعلام خواهد شد.
 
برنامه کرمان آخرین دیدار شما با دوستان است؟
خیر. خوشبختانه دوستان کتابفروش لطف بسیار زیادی دارند و به احتمال زیاد این برنامه‌ها تا اردیبهشت‌ماه ادامه خواهد داشت. 
 

دو چاپ از «خاما» به‌فروش رفته است. واکنش‌ها نسبت به این کتاب به چه شکلی بوده است؟
اوایل ترسی از این موضوع داشتم اما رفته‌رفته کنجکاو شدم تا نظر دوستان را بدانم. بهترین واکنش را از یک دوست دانشگاهی دریافت کردم. این دوست ما تعریف می‌کرد که وقتی کتاب را به خانه برده بود، پیش از او دختر دبیرستانی‌اش، پسر دانشگاهی‌اش و همسر خانه‌دارش کتاب را خوانده بودند و تعریف آنها باعث شده بود که او نیز به سراغ کتاب برود و اثر را بخواند. وقتی چهار طیف مختلف کتاب را می‌خوانند و از آن لذت می‌برند، من نسبت به آینده اثر امیدوار می‌شوم و این امیدواری آدم را خوشحال می‌کند اما با این حال این خوشحالی تضمین محکمی برای آینده نیست.
 
چطور؟
تجربه‌ کتابفروشی به من آموخته است که هیچ‌وقت به این تب‌های اول کار دل خوش نکنم. باید حداقل سه ماه صبر کرد و اگر این اتفاق در سه ماه به همین شکل تکرار شد، می‌توان به آینده امیدوار شد و پیش‌بینی کرد که کتاب پرفروش خواهد شد.
 
با همه این تفاسیر شما استقبال خوب از «خاما» را که رد نمی‌کنید؟
سه روز بعد از پخش کتاب، پخش ققنوس اعلام کرد که چاپ نخست تمام شده است. این به این معناست که تازه کتاب به دست کتابفروشان رسیده است. واقعا برای من این سوال ایجاد شده که آیا در کشور هشتاد میلیونی فروش ۱۱۰۰ نسخه کتاب جای خوشحالی دارد؟ این فروش خوشحال کننده نیست، باور کنید ما داریم سر خودمان کلاه می‌گذاریم. من یک سلبریتی نیستم و کارهای قبلی‌ام خيلي پرفروش نبوده که حالا منتظر بنشینم تا کتابم پرفروش شود. کارم را انجام داده‌ام و این مخاطب است که برای آینده این اثر تصمیم می‌گیرد؛ بنابراین خوشحالی نمی‌کنم؛ اما اگر کتاب به چاپ صدم رسید، مطمئن باشید که دستمال دستم می‌گیرم و در میدان انقلاب می‌رقصم و خوشحالی می‌کنم.
 
 
من با شما موافقم؛ شاید فروش دو هزار نسخه کتاب برای یک کشور هشتاد میلیونی آمار مناسبی نباشد؛ اما باز هم قابل قبول است. شما خودتان در کنار نویسندگی، کار نشر هم انجام می‌دهید، چرا ناشر ایرانی کمتر به سراغ داستان ایرانی می‌آید؟
من ناشر هستم و سرمایه‌گذاری می‌کنم؛ از طرفی از روز اول قسم خورده‌ام که سر نویسنده، مترجم و شاعر را کلاه نگذارم که از طرف پول بگیرم و طرف بعد از اینکه پول داد توهم آن را بزند که ناشر آدم اوست و باید سوارش شود. من تا به امروز به چنین کاری تن نداده‌ام؛ کتاب منتشر می‌شود و این مخاطب است که انتخاب می‌‌کند کتاب را بخواند یا خیر. ۷۸ عنوان کتاب ایرانی در آموت منتشر کرده‌ام که از این تعداد کم‌تر از ۱۵ عنوان موفق شد و سایر آثار در انبار خاک می‌خورد. در حال حاضر نمی‌گویم که ایرانی منتشر نمی‌کنم اما باید کتاب‌هاي انبار تمام شود تا دوباره ريسک كنم و رمان‌های ايرانی منتشر بكنم.
 
به نظر شما مردم نسبت به کتاب ایرانی گارد دارند؟
کتابی خارجی منتشر کرده‌ام که هر روز یک چاپ ۲۰۰۰ نسخه‌ای آن به‌فروش رسیده است. در حال حاضر دو هفته از انتشار «خاما» گذشته است و کتاب دو چاپ ۱۱۰۰ نسخه‌ای فروخته است و این به هیچ‌ عنوان زیاد نیست. گارد آنجاست که کتابفروش کتاب ایرانی را به سختی قبول می‌کند؛ چراکه معتقد است کتاب ایرانی مخاطب ندارد. کتابفروشی را می‌شناسم که در روز اول پخش «خاما»، به اصرار پخش‌کننده ققنوس یک جلد کتاب گرفته که به سرعت فروش رفته است و در آن روز چند بار سفارش داده است به طوری که تا به امروز حدود ۳۰ نسخه فروخته است. کتابفروش دنبال فروش کتاب است و برایش فرقی نمی‌کند که اثر ایرانی باشد یا خارجی.
 
استقبال خیلی خوبی از جلسه‌ دیدار با علاقه‌مندان در رشت و تبریز شد. از این دو دیدار برای ما بگویید.
سلبریتی نیستم كه دنبال شلوغي باشم. می‌دانم که در هر دیدار بین ۵۰ تا ۷۰ مخاطب دارم اما با این حال استقبال در این دو شهر بسیار خوب بود و در هر شهر حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر مخاطب کتاب آمده بود. 
 
 
چرا جلسات شما در کتابفروشی‌ها برگزار می‌شود و آیا این امکان نیست که این مراسم در فضاهای بزرگ‌تری برگزار شود؟
من هم می‌توانم مراسم را در کافه‌ یا فرهنگسراهای دولتی برگزار کنم؛ اما اصرارم این است که اگر قرار به برگزاری مراسمی در شهرستان‌هاست، حتما در کتابفروشی برگزار شود؛ چراکه این دیدارها بهانه‌ای است برای آنکه کتابفروش احساس بزرگی کند و بداند که صاحبخانه است. برای مثال به من گفتند که حوزه هنری می‌خواهد از مراسم اردبیل حمایت کند که من قبول نکردم و گفتم جای فروش کتاب در کتابفروشی است و حال اگر حوزه هنری اردبیل قصد نقد و بررسی کتاب را داشت، با افتخار در جلسه حضور پیدا می‌کنم. یا نهاد کتابخانه عمومی در رشت خواسته بود که مهرش روی پوستر بیاید که باز قبول نکردم. 
 
با همه‌ این تفاسیر من فکر می‌کنم که مخاطب و کتابفروش رفته‌رفته در حال اعتماد کردند به داستان ایرانی هستند. این را قبول دارید؟
هفته‌ پیش در یکی از روزنامه‌های سراسری یادداشتی را منتشر کردم و در آنجا گفتم که کتابفروش نقش بسیار مهمی در حفظ مشتری دارد. زیرا کتابفروش یکبار می‌تواند به مخاطب دروغ بگوید و دفعه بعد مخاطب متوجه می‌شود و دیگر به سراغش نمی‌رود. در همان یادداشت اعتراف کردم که در نشرآموت و در سال ۹۰ کتابی ایرانی را به‌عنوان پرفروش مطرح کردم، اما از دو هفته بعد مخاطبان به قدری اعتراض کردند که از کار خودم پشیمان شدم. آن اثر کتاب ادبی بسیار خوبی بود و باید به دست مخاطبان ادبی می‌رسید اما جایش در میان پرفروش‌ها نبود. از دید خودم پرونده‌ ادبی یوسف علیخانی «اژدهاکشان»، «عروس بید» و «قدم بخیر»‌ است اما تا به حال شما دیده‌اید که من این آثار را به‌عنوان کتاب‌های پرفروش اعلام کنم؟ واقعیت این است که این کتاب‌های نمی‌توانند پرفروش باشند و اگر در ماه ۱۰ نسخه از این کتاب‌ها به فروش بروند، من از این اتفاق بسیار راضی هستم. از طرفی «بیوه‌کشی»‌ و «خاما» نشان داده‌اند که مورد تایید و علاقه مردم هستند. درکل ما باید در شناخت مخاطب دقت کنیم با این حال «خاما» در این بین خوش‌شانس هم بود.

چرا خوش‌شانس؟
«خاما»‌ زمانی منتشر شد که بازار کتاب از رمان خارجی اشباع شده و به حالت تهوع رسیده است. به همین دلیل خوش به حال ناشرانی که روی رمان ایرانی تمرکز کرده‌اند. به اعتقاد من در شش ماه آینده بازار صنعت نشر ایران در اختیار رمان‌های ایرانی خواهد بود و بعد از این رمان‌های خارجی روی دست ناشران باد خواهد کرد. «خاما» هرچقدر هم که خوب باشد اگر بازار مهیا نباشد، می‌تواند تاثیرگذاری خودش را از دست بدهد. فکر کن «خاما»‌ بهترین کتاب دنیا اما ناشر و پخش نتواند آن را مطرح کند، بنابراین بدون شک اتفاق خاصی برای آن رخ نخواهد داد. طبق آمار رسمي رمان‌های ایرانی در حال بازگشت به جایگاه گذشته‌ی خودشان هستند.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 9
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۱۴:۴۶ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۷
    خبرگزاری رسمی علیخانی هستیدا
  • الهام مقواچی ۱۸:۲۸ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۷
    حرف‌های یوسف علیخانی را همیشه به عنوان پیشگویی قبول دارم. روزگاری موفق شد رمان‌های خارجی را در ایران پرفروش کند و حالا چه خوب که نوید رونق داستان ایرانی را داده است. امیدوارم رمان بعدی ایشان زودتر منتشر شود تا تکانی به بازار رمان ایرانی بدهد و بازار دوباره دست داستان ایرانی بیفتد و ناشران هم دنبال داستان نویس ایرانی باشند.
  • ۲۲:۳۷ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۷
    مانده ام که ابن آقا با خودش چه فکر میکند؟ چند نفر را معرفی کنم به غیر از خودم که ابن آقا ! حداقل 200 جلد از کتاب مولف و مترجم را به خودش فروخته باشد ؟ اول با مظلوم نمایی و گردن کج کردن کتاب میگیرد و بعد برای چاپش ننه من غریبم بازی . این حرف ها را برای که گفته ؟ با خودش فکر نکرده است که مطلبش به گوش ما هم می رسد ؟
  • نسرین م ۲۲:۳۸ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۷
    صداقت یوسف علیخانی ستودنیه. خاما هم شاهکاره
  • قباد ۲۳:۵۱ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۷
    ناشر نویسنده تولید کند؟
  • ۰۱:۲۵ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۸
    یک صفحه از کتابهایش را نمی توانم بخوانم.
  • ۰۱:۳۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۸
    شصت سال عقبه این آقا.ناشر جوجو مویز بودن والا شرم داره تا افتخار.
  • ۱۱:۵۸ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۸
    دوباره برکت بازیش شروع میشود. ....
  • دکتر کامران جمالی ۱۴:۲۷ - ۱۳۹۷/۰۵/۲۸
    من رمانهای بسیار زیادی را به زبانهای فارسی- انگلیسی و آلمانی خوانده ام. این داستان در حد یک انشای مدرسه ای ،آن هم در مقطع راهنمایی است. داستانی بسیار پیش پا افتاده که خیلی راحت دنباله ی سرنوشت شخصیتهای داستان رها می شود و جز وقت تلف کردن و همینطور هدر دادن پول فایده ای دیگر ندارد . یک داستان یکنواخت ، خسته کننده از زندگی مردم عادی که حتی آدم را به فکر وا نمی دارد که چه اتفاقی خواهد افتاد و خواننده را برای خواندن ادامه داستان جذب نمی کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها