۶ بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۱۳:۲۵
دلم میخواست کسی آنجا نبود و از میزهای چوبی رد میشدم، خودم را به نزدیکترین صندلی کنار سیمیندخت وحیدی میرساندم، به چشمهای پرحرف و دهان ساکتش نگاه میکردم و میپرسیدم: «چطور میتوانم من هم بخشهای مختلف زندگیام را هماهنگ با هم پیش ببرم و با روحی پر از تجربه و دهانی ساکت از پنجره خانه به بهمنماه 1463 نگاه کنم؟ وقتیکه من هم مانند شما 89 ساله شدهام....