به گزارش خبرگزاری کتاب ایارن (ایبنا)، متن این کتاب حاصل ۲۲ ساعت گفتوگو با راویان مختلف است. نویسنده در مقدمه کتابش میگوید: در وهلۀ اول، با خواندن متن اولیۀ گفتوگوها، آنچه از خصوصیات شهید به ذهنم متبادر شد، سادگی شخصیت، بیآلایشی و عشق به ائمه بود. به نظرم آمد برای پاسخ به این سؤال که چرا پوریا حُسن عاقبت پیدا کرده است، باید روی ریشههایش بیشتر کار میشد. ریشۀ این بیباکی و پرشوری را در مادرش جستوجو کردم. طی چندین ساعت گفتوگویی که با نازی آذری، مادر پوریا داشتم، او را زنی قوی و مستقل دیدم که با وجود نقش مادری و همسری، در دوران انقلاب و جنگ، حضوری تأثیرگذار در بیمارستان بهعنوان یک پرستار زن ایرانی داشته است.
برای رسیدن به تصویر واقعی از زندگی شهید و تکمیل جزئیات وقایع در طول نگارش، چندین ساعت مصاحبه با خانم افسانه فتحی، همسر شهید و دخترانش داشتم. منطق نامگذاری فصلهای کتاب، بر اساس حضور چهار زن تأثیرگذار در زندگی شخصی شهید است: نازی، افسانه، فاطمه و حلما. زاویۀ دید سومشخص، همراه با نقلقول مستقیم راویان را برای روایت زندگی شهید برگزیدم و تلاش کردم چیزی اضافه بر اسناد و گفتههای راویان ننویسم. راویان با نقلقولها و روایتهایشان در زمانهای مختلف از شهید، کتاب را جلو میبرند. هرجا نیاز به جزئیات دقیقتر برای توصیف فضا و احوال شهید داشتم، از خانوادۀ شهید و دوستانش کمک گرفتم. نحوۀ شهادت پوریا و نگارش اتفاقات روز حادثه، همگی از زبان شاهدان واقعه است. همچنین فیلمی از مضروبشدن پوریا احمدی در محل حادثه وجود داشت؛ اما چون ضارب اصلی پیدا نشده بود، به دلایل امنیتی از پخش فیلم برای نویسنده معذور بودند. برای تکمیل مستندات مربوط به روز حادثه، لازم دیدم با حجتالاسلام محمدعلی کارخانه که همان روز و همزمان با پوریا احمدی مضروب شده بود و از محل حادثه مشاهداتی داشت، مصاحبهای داشته باشم و از روایتهایش استفاده کنم.
این کتاب در ۱۳۶ صفحه همراه با تیراژ ۱۰۰۰ نسخه به قیمت ۷۰ هزار تومان روانه بازار نشر شد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
موقع بازگشت به خانه، پشت چراغ قرمز، توی ماشین، پوریا یک لحظه دست از روی دنده برداشت و دست افسانه را گرفت توی دستش و بوسید. کار همیشگیاش بوئ. دست نازی را هم همینطور بیهوا میبوسید.
- افسانه، توی حرم تذر کردم اگه تونستیم مغازه بگیریم. کاسبیمون راه افتاد، سال دیگه عید غدیر، شاه عبدالعظیم شیر و کیک پخش کنم.
نظر شما