نویسنده کتاب «دیدهبان صبح، نگران عصر» مطرح کرد؛
حرکتهای جزیرهای و ناهماهنگ مانع رسیدن به نتایج خوب در ادبیات جنگ هستند
محمد محمودی نورآبادی نویسنده کتاب«دیدهبان صبح، نگران عصر» گفت: هرکس جزیرهای برای خود تعریف کرده و در حال انجام کار خود است. نهادهای فرهنگی ما استراتژی مشخصی ندارند. نه فقط برای این موضوع، بلکه در موضوعات دیگر هم ناهماهنگ و بدون استراتژی عمل میکنند. به همین دلیل به نتایج خوبی نمیرسیم.
- برای نگارش کتاب دیدهبان صبح، نگران عصر از چه منابع و اطلاعاتی استفاده کردید؟
کتاب دیدهبان صبح، نگران عصر به مباحث زندگی سردار شهید صفدر حیدری میپردازد. ایشان در بهمن ۹۴ در جریان آزادسازی نبل الزهراء و در حالی که مسئول دیدهبانی جناح وسط عملیات آزادسازی نبل الزهراء بود با شلیک موشک کرنت توسط تکفیریها به شهادت رسید. درباره منابعی که برای نگارش کتاب استفاده کردم باید بگویم که اولا من این شهید بزرگوار را کاملا میشناختم.
زادگاه این شهید کنار روستای ما بود ضمن اینکه قبلا در سپاه هم همکار بودیم. ما همسن بودیم و شناخت دقیقی از روحیات، آداب و رسوم و شخصیت این شهید داشتم. با این حال لازم بود که سفری هم به سوریه داشته باشم تا برخی اتفاقات را هم از نزدیک ببینم. در سال ۹۶ و ۹۷به سوریه سفر کردم. در هر دو سفر محل شهادت شهید و نقاط عملیاتی را از نزدیک دیدم. روستاهایی که آزاد شده بود از تلجبین تا دارالزیتون و نبلالزهرا را از نظر گذراندم. یک مطالعه کامل، دقیق و میدانی داشتم تا بتوانم حوادث را از دل روایت ببینم. این سفر به باورپذیری روایت داستانی که نقل میکردم کمک کرد. بخش دیگری از اطلاعات خود را با مصاحبه از همرزمان شهید به دست آوردم. البته مصاحبههایی هم با مادر، همسر و خانواده شهید داشتم که به روند تکمیل اطلاعات کمک میکرد. همه این موارد و شناختی که خودم از شهید داشتم، به کتابی که پیش روی ما هست تبدیل شده که انتشارات خط مقدم آن را منتشر کرده است.
- با توجه به اینکه یک موضوع امنیتی و حساس را برای روایت انتخاب کردید، هنگام جمعآوری اطلاعات با محدودیتهایی مبنی بر در اختیار قرار ندادن اطلاعات مواجه نبودید؟
از آنجایی که خود من سابقه نظامی دارم و میدانستم که به چه اطلاعاتی نیاز دارم خیلی به مشکل برنخوردم. اما مواردی هم بود که با مشکل مواجه باشیم. مثلا گاهی میگفتند که لازم نیست فلان موضوع گفته شود. ما هم رعایت میکردیم و پافشاری نداشتیم. به طور کل این موارد کم بود. آنقدری چشمگیر نبود که به روایت اثر آسیبی وارد کند یا به عنوان یک آسیب جدی مانع راه ما باشد نبود. برای حضور در سوریه هم با مشکل خاصی مواجه نبودیم. از آنجایی که از از طرف معاونت فرهنگی سپاه قدس رفته بودم هماهنگیهای لازم صورت گرفته بود و با حکم ماموریت به سوریه رفته بودم. اینطور نبود که خودم مستقل عمل کرده باشم. همه چیز از قبل هماهنگ شده بود و در دمشق، حلب، نبلالزهرا و... هم جا و مکان در اختیار داشتیم و در مجموع با مشکل خاصی مواجه نبودم.
- حضور در سوریه چقدر به پیشبرد کار و تکمیل اطلاعاتی که نیاز داشتید کمک کرد؟
ببینید وقتی ما میخواهیم درباره فردی یک ماجرای واقعی را به صورت داستان یا خاطره شرح دهیم نیاز داریم که شرایط زندگی و شخصیتهایی که با او در ارتباط بودند را در یک لیست بررسی کنیم. این لیست میتواند تابع اقلیم، جغرافیا، آداب و رسوم و گویش آن فرد باشد. همه این موارد باید کنار هم بررسی شود تا کاری که نوشته میشود به پختگی لازم برسد. فلذا حضور من در سوریه به روند تکمیل اطلاعات خیلی کمک کرد.
توانستم از نزدیک روند عملیات آزادسازی شهرها و روستاهایی که توسط شهید بزرگوار انجام شده بود را ببینم. اتفاقاتی که برای مردم این شهرها افتاده بود، جادهها و خانههای مردم را دیدم و این مشاهدهای که از نزدیک داشتم برای من خیلی مفید بود. بنابراین وقتی شما شرححال قهرمان اصلی داستان را که در حال دیدهبانی است و در عین حال به بچهها خط میدهد را میخوانید، با یک روایت باورپذیر مواجه میشوید. باور میکنید که این سطور حاصل مشاهدات و تحقیقات میدانی است. اگر این تحقیقات میدانی نبود نتیجه کار مصنوعی و کلیشهای میشد.
اینکه نویسنده به شکل ساختمانها، وضعیت سازمانی تروریستها و مراسمات آنها اشراف نداشته باشد کار را مصنوعی میکند. اما الان روایت کتاب ملموس و واقعی روایت شده و به همذاتپنداری مخاطب کمک میکند.
- با توجه به اینکه چند سالی از حضور ایران در سوریه میگذرد و با پایان جنگ بسیاری از نیروهای ایرانی از سوریه خارج شدهاند، نویسندگان ایرانی چقدر به این موضوع پرداخته و واقعیات این جنگ را روایت کردهاند؟
ماجرای سپاه و حضور نیروهای سپاه قدس در سوریه فرازوفرودهای بسیاری دارد. طوری که اگر نویسندگان و اهالی قلم بخواهند به این موضوعات ورود کنند خیلی جای کار دارد. نمیتوانم بگویم چند درصد این حقایق را نوشتیم. اما اگر ساده و خودمانی بخواهم بگویم کمتر از پنج درصد از جنگ سوریه نوشتیم. هنوز ۹۵ درصد این حقایق و اتفاقات روی زمین مانده است و جای کار دارد. نیاز داریم که متولین امر با دقت و سرمایه بیشتری به این حوزه ورود کنند تا این واقعه مثل دفاع مقدس روی زمین نماند. چون ما در موضوع انقلاب و دفاع مقدس به موقع ورود نکردیم و آن سرمایه انسانی که حامل اطلاعات بودند را از دست دادیم و بسیاری از آنها به قول معروف از دور خارج شدند. الان هم لازم است تا این اتفاق در مورد مدافعان حرم و جنگ سوریه و عراق نیفتاده است وارد عمل شویم تا به سرنوشت ادبیات جنگ و انقلاب دچار نشویم. متولیان امر باید با جدیت پای کار باشند اما آنگونه که باید و شاید به آن نمیپردازند.
- مقصر این کمکاری مسئولین امر هستند یا نویسندگان و ناشرانی که مدافعان حرم و داعش برای آنان موضوعیت و اولیت ندارد؟
متولیان فرهنگی و ناشرانی که باید به این موضوع بپردازند در کار خود هماهنگ و منسجم نیستند. یعنی هرکس جزیرهای برای خود تعریف کرده و در حال انجام کار خود است. نهادهای فرهنگی ما استراتژی مشخصی ندارند. نه فقط برای این موضوع، بلکه در موضوعات دیگر هم ناهماهنگ و بدون استراتژی عمل میکنند. به همین دلیل به نتایج خوبی نمیرسیم. من نویسندگان و اهالی قلم را کمتر سزاوار ملامت میدانم. متولیان فرهنگی و مسئولینی که دستشان در این کار است سزاوار ملامت هستند.
نظر شما