کتاب «شمع بیصدا آب میشود» روایتگر جوانی دهههفتادی است که در عین جوانی، در سوریه فرمانده است.
این کتاب داستان نیست، بلکه خردهروایتهای حقیقی از انسانی است که مثل همه آدمها بهدنیا آمد، اما با پایی آسیبدیده و نفسی که بهسختی راه خودش را در سینه پیدا میکرد. داستان ما معجزه، از خود گذشتگی، عاشقی، کشتی، قلدرکُشی، معنویت و هرآنچه یک انسان جستجوگر و تشنه حقیقت نیاز دارد، در خود دارد.
این کتاب روایتگر جوانی دهههفتادی است که در عین جوانی، در سوریه فرمانده یکی از مهمترین و خطرناکترین محورهای عملیاتی میشود و اقداماتی را انجام میدهد که در نوع خودش کمنظیر است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
چهرهاش در هم بود و از اینکه در شرایطی قرار گرفته بود که نمیتوانست نماز بخواند، ناراححت بود. همهجا بسته بود و مکانی برای نماز پیدا نکردیم. سرانجام بعد از چند ساعت جایی را در ایستگاه راهآهن برای نماز پیدا کردیم. ابراهیم بیدرنگ وضو گرفت و نمازش را خواند. بعد از نماز گفت: «آقا، من دیگه باهاتون هیچ سفری نمیآم، هیچ کاری ارزششش بالاتر از نماز نیست، شغل شما طوریه که گاهی ناخواسته نماز به تاخیر می افته.»
کتاب «شمع بیصدا آب میشود» با ۲۴۸ صفحه و با قیمت ۶۵هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است.
نظر شما