یکشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۶
تدوین سیرهای مطالعاتی جزو ضرورت‌های انکارناپذیر دوره کنونی است

احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی تاکید دارد که تدوین بسته‌های مطالعاتی داستانی و سیرهای مطالعاتی جزو ضرورت‌های انکارناپذیر دوره کنونی است.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، یکی از مسائل حوزه کتابخوانی در عرصه ادبیات گزینش و معرفی آثاری است که ذوق و انگیزه مطالعه را در مخاطبان به‌ویژه جوانان افزایش دهد و شاید بتوان تدوین سیر مطالعاتی را راهی برای معرفی بهترین‌ها درنظر گرفت. با توجه به اهمیت انتخاب و معرفی کتاب در توسعه فرهنگ و کتابخوانی در پرونده‌ای به نام «ادبیات داستانی و مسئله‌ای به نام انتخاب» به مسئله سیر مطالعاتی و ضرورت‌ها و امکان‌های آن پرداخته‌ایم.

در شماره اول این پرونده یادداشتی را از احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی در این زمینه منتشر کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

با گستردگی حوزه نشر و غنای هر چه بیشتر اندوخته ادبیات، دسترسی به کتاب افزایش پیدا کرده است. از این جهت، وضعیت کنونی با هیچ دوره‌ای از تاریخ ادبیات قابل مقایسه نیست. این گستردگی کمی، با تنوع و تکثر کیفی و رویکردی نیز همراه بوده است. علاوه بر این انگیزه‌ها و اهداف خوانندگان و اصناف و انواع آنها نیز گوناگونی قابل توجهی یافته و اغراضی که به واسطه آن ادبیات -خاصه داستان- خوانده می‌شود دستخوش تغییراتی شده است.

 از سوی دیگر نویسندگان نیز بر اساس علایق، سطح مطالعه، دانش‌ها و بینش‌های پیشینی و اشتراکات یا افتراقات فرهنگی، گروه مخاطبان خاصی را ملحوظ داشته و این هدف را در تولید ادبیات برجسته می‌سازند. همه اینها گویای این حقیقت است که از دوره مطلق ادبیات برای مطلق مخاطب خارج شده‌ایم و پا به دوره‌ای گذاشته‌ایم که در آن بدون برقراری ارتباط مشخص میان کتاب‌هایی خاص با مخاطبانی خاص نمی‌توان از برآورده شده هدف ادبیات اطمینان حاصل کرد.

 بنابر این در دایره ارکان هندسه معرفتی ادبیات داستانی حتی در صورتی که تولیدکننده، ناشر، توزیع‌کننده و حتی منتقد کار خود را به درستی انجام دهند این سلسله مرتبط همچنان کارامد نخواهد بود.

گرچه در سطحی از فضای فرهنگی کشور و در طبقه‌ای از مخاطبان مفروض که هنوز به صورت جدی یا مستمر وارد فضای مواجهه با ادبیات نشده‌اند مسئله خواندن یا نخواندن برجسته است؛ اما چه برای حل این طیف از مخاطبان بالقوه ادبیات و چه در مواجهه با طیف مخاطبان جدی‌تر ادبیات مسئله دیگری وجود دارد که بدون آن به نظر می‌رسد اصل تولید مخاطب، پرورش مخاطب و تکثیر مخاطب سامان نخواهد یافت. آن مسئله چه خواندن و چگونه خواندن است.

روشن است که یکی از مسائل دیرپای کتاب و کتابخوانی برای جذب و جلب افراد به کتابخوانی گزینش و معرفی آثاری است که قدرت تحرک اولیه را در مسیر کتابخوانی در چنان مخاطبی ایجاد کند. چنان که برخی از اهالی نظر تئوری ادبیات داستانی عامه پسند مطلوب را در راستای همین امر بیان می‌کنند.

چنین پیشنهادی در جهت به رسمیت شناختن ظرفیت‌ها و شرایط اجتماعی و پاسخ‌گویی درخور به مسائل با درک دقیق و کامل از آنهاست. به نظر می‌رسد قاعده خواندن بهتر از نخواندن است یا خواندن فی نفسه مطلوبیت دارد چندان از اعتبار قابل قبولی برخوردار نیست. زیرا چنین گزاره‌هایی بیش از آنکه آگاهی و رشد را هدف‌گیری کنند تلاش دارند با چشم‌پوشی از واقعیت‌های تولید و مصرف کتاب نوعی سطحی‌نگری و بی‌ضابطه‌گی را رواج دهند.

اکنون انتخاب آنچه بایسته و شایسته است خوانده شود بیش از پیش به مسئله‌ای چالش برانگیز تبدیل شده است زیرا با گذار از اصل خوانش هدفمند که منتج از تولید هدفمند و آن نیز برگرفته از واقعیت تنوع فکری، سلیقه‌ای و زیبایی‌شناسانه مخاطبان است، باید راهکاری مناسب برای پیاده‌سازی عملی این هدفمندی ارائه داد. رها کردن مخاطب در میدان وسیع تولید کتاب اگر موجب نقض غرض نشود حداقل موجب اتلاف سرمایه‌های فکری و انسانی، تاخیر در دستیابی به هدف و سردرگمی مخاطبان خواهد شد.

واقعیت مهمتری که اصل انتخاب و ضرورت تئوری‌پردازی، ساحت‌شناسی و برنامه‌ریزی برای آن را اولویت می‌بخشد، این است که در ساحت کتاب و کتابخوانی -خاصه در حوزه ادبیات- با دوگانه انتخاب- عدم انتخاب مواجه نیستیم بلکه واقعیت‌ها از انتخاب در مقابل انتخاب حکایت می‌کند. توضیح آنکه هر مخاطبی پیش از آنکه خواندن کتابی را آغاز کند باید آن را برگزیند. حال یا این گزینش از میان آثار بسیار است یا محدوده انتخاب کم‌شمار و کم‌تعداد است.

اما ایا این نفس مخاطب است که دست به انتخاب می‌زند یا اهرم‌ها و ارکان دیگرند که برای مخاطب انتخاب می‌کنند؟ چه معیارهایی در این انتخاب در نظر گرفته می‌شود و چه اغراضی در انتخاب‌ها دخالت داده می‌شوند؟

در ساحت‌های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بازیگران متعددی با اغراض متفاوت، شناخت متغیر از نیاز مخاطب و کارکردهای کتاب و ادبیات انتخاب‌ها را در حوزه کتاب پررنگ می‌سازند. ناشران تولیدات خود را عرضه و تبلیغ می‌کنند، موسسات، نهادها و بنیادها سیاست‌های خود را ترویج می‌دهند. رسانه‌های جریان‌های فکری اهداف خود را دنبال می‌کنند، جشنواره‌های ادبی با معیارهای خود دست به انتخاب می‌زنند. پس مخاطب به ظاهر رها شده نیست.

 پیش قضاوت‌ها و پیش داشت‌هایی نسبت به کتاب به وجود می‌آید و به صورت ایجابی و سلبی مخاطب را به خواندن کتاب‌هایی ترغیب و از خواندن کتاب‌هایی دور می‌کند اما حتی اگر مخاطبان مجاری اطمینان بخشی درباره معرفی کتاب داشته و به آن اعتماد کنند، این نیز پاسخ‌دهنده نیاز مخاطب نیست.

با این توضیح که همان منطقی که اصل انتخاب کتاب را به مسئله‌ای مهم بدل می‌کند که متغیرها و ملاحظاتی باید درباره آن در نظر گرفته شود، توالی منظم و مرتبط آثار مطالعه شده را نیز لازم می‌دارد.

روشن است که کتابخوانی مقوله‌ای موردی و تک‌کنشی نیست بلکه سیر و صیرورت است. پس همان طور که باید پاسخ داد خواندن یک کتاب مخاطب را به کدام نقطه منتقل کرده و کدام نیاز او را مرتفع می‌سازد، باید پاسخ داد چه صورت‌بندی ترتیبی مشخص از کتاب‌ها او را در افقی بالاتر به نقطه مطلوب می‌رساند؟ در اینجا دو عنصر ترکیب  و ترتیب در مطالعه کتاب و انتخاب کتاب‌ها اهمیت می‌یابد.

در این نقطه می‌توانیم اقرار کنیم که بسیاری از مجاری پیش گفته دخیل در معرفی کتاب که تلاش دارند مخاطب را از حیرت و سرگردانی انتخاب کتاب خارج سازند، اساسا برای هدف ارائه ترکیب و ترتیب مطالعاتی طراحی نشده و در نتیجه چنین خروجی نیز از آنها توقع نمی‌رود. به عنوان مثال جوایز ادبی در بهترین صورت ممکن یعنی با رعایت نهایت دقت در انتخاب داورها و در نتیجه انتخاب بهترین گزینه‌ها، از ارائه سیر ناتوان هستند.

منتخبان جایزه‌ای چون جلال آل احمد در بخش داستان در هر دوره یک یا دو اثر است. در حالی که مخاطبان کتابخوان حداقل در طول یک سال حدودا به بیست رمان برای مطالعه نیاز دارند. جدای از آنکه برخی نیازها و سلایق اساسا جشنواره شناخته شده‌ای ندارند همانند رمان‌های عامه‌پسند. نقص دیگر مجاری پیش گفته این است که به فرض ارائه بسته‌ای از مجموعی از کتاب‌ها، قادر نیستند ترتیب مشخصی میان آنها تعریف کنند در حالی که اصل دو مراتب و ذو مدارج بودن آثار داستانی در صعوبت و سهولت، ترکب و بساطت، تحلیلی و تفریحی و ملاک‌هایی از این دست اقتضا می‌کند مخاطب نیز با طی مدارجی شیب کتابخوانی را به سمت قله آن طی کند.

در این میان البته فضای ادبیات گه‌گاه با بسته‌های مطالعاتی و کمتر سیرهای مطالعاتی خاصه در حوزه داستان مواجه است که تلاش دارند گروهی از آثار داستانی را به عنوان آثار اولویت‌دار و برجسته به مخاطب معرفی کنند.

برخی از این فهرست‌ها مرجع و منبع مشخصی نداشته و اعتبار علمی و تجربی قابل اثباتی درباره آنها وجود ندارد. برخی بسته‌های مطالعاتی کاملا ترجمه‌ای بوده و مبتلا به نگاه جهانی و بعضا غرب‌ستایانه است. برخی بسته‌های مطالعاتی نیز از سوی نویسندگان و کنشگران ادبی و فرهنگی ایرانی ارائه شده که در بهترین صورت دربرگیرنده آثار مطالعه شده -محدود- آنها است.

موضوع دیگر گوناگونی گروه‌های هدف سیرهای مطالعاتی در حوزه ادبیات داستانی است. می‌توان محورهای متنوعی چون جنسیت، سن، موضوع، مضمون، قالب، نوع ادبی، ترجمه یا تالیف، دوره یا تاریخ انتشار، نویسنده کتاب، جریان‌های ادبی و نیازهای مخاطب را برای تدوین سیرهای مطالعاتی مختلف به کار برد. به عنوان مثال، یکی از گروه‌های هدف سیر مطالعاتی داستان‌نویسان هستند. واضح است که یکی از شئون داستان‌نویس مطالعه آثار داستانی است. اما داستان‌نویس در انبوه آثار داستانی منتشر شده چه کتاب‌هایی را باید مطالعه کند؟ پاسخ به این سئوال با لحاظ نیازهای تکنیکی و فنی داستان‌نویسان می‌تواند الهام‌بخش سیر مطالعاتی خاص این صنف باشد. اینکه به عنوان مثال بهترین آثار داستانی نوشته شده با روش سیال ذهن کدام هستند؟ یا بهترین اثار داستانی نوشته شده با زاویه دید نامه‌نگاری کدامند؟

از آنچه گفته شد برمی‌آید، تدوین بسته‌های مطالعاتی داستانی و سیرهای مطالعاتی جزو ضرورت‌های انکارناپذیر دوره کنونی است. در عین حال تدوین چنین مقولاتی نیازمند برخورداری از تئوری مناسب، مسئله‌شناسی مناسب، روش‌ مندی لازم و اشراف کافی به حوزه ادبیات است.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها