شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۲۰
«ديوان عقيلی» متأثر از ادبیات کهن است

هرمزگان- «ديوان عقيلی»، متاثر از ادبیات کهن به ویژه داستان‌های مثنوی معنوی و حکایات گلستان، مسائل روز اجتماعی و اخلاقی جامعه قشم را به نظم در آورده است.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- ایرج اعتمادی، روزنامه‌نگار و مدیرمسئول انتشارات پرسرخ: مجموعه سروده‌های رشاد عقيلی تحت عنوان «ديوان عقيلی»، مشتمل بر حدود ۶ هزار بیت، در قالب‌های مثنوی،غزل، چهارپاره، دوبیتی، رباعی و تک بیت در ۲۸۵ صفحه، با تیراژ یک هزار نسخه، سال ۱۴۰۱ به همت انتشارات«پَر سُرخ»، چاپ و منتشر شد.

رشاد عقیلی شاعری‌ست توانمند، صرف‌نظر از محتوا و سبک شعری‌اش، زبان او روحیه شاعران انتقادی دوره مشروطه را در ذهن تداعی می‌کند. رشاد اگرچه برخاسته از انجمن‌های شعر معاصر است، اما روح سرکشش گاه فراتر از زمان و مکان سیر می‌کند. جدای از سبک کار، فرم و محتوا، و علیرغم تفاوت جهان‌بینی، زبان او در بخش‌های بعضا اجتماعی و انتقادی، رگه‌هایی از زبان فرخی یزدی و میرزاده عشقی را در ذهن تداعی می‌کند.

در این کتاب، وی متاثر از ادبیات کهن به ویژه داستان‌های مثنوی معنوی و حکایات گلستان، مسائل روز اجتماعی و اخلاقی جامعه قشم را به نظم در آورده است. به طوری که هر مخاطب معانی‌شناسی را جذب و بالاخص جزیرتی‌ها را شیفته مضامین زیبای آن می‌کند. اگرچه زبان چهارپاره‌های رشاد در این دیوان به سمت زبان و ادبیات پست مدرن رفته است.

رشاد را سال‌ها پیش، وقتی خسته از انجمن‌های شعر، برای اولین بار در دفتر روزنامه‌ام دیدم، شاعری جوان، مودب، با زبانی سرخ اما، و سری سودایی یافتم. اگرچه زبان او همان زبان ما در رسانه بود. ولی او را کمی اندرز دادم، دیوار ما خیلی کوتاه بود؛ راه و چاه را نشانش دادم؛ آنجا بود که اختیار شعرش را به من سپرد و من از پشت همان دیوار کوتاه، توانستم اشعارش را در روزنامه چاپ کنم و این کار بارها تکرار شد و اشعار رشاد سر از روزنامه‌های متعدد در آورد. اگرچه گاهی اندرزها را نادیده می‌گرفت و زبان شعرش آنقدر تند می‌شد که ناگزیر، از چاپ اشعارش سرباز می‌زدیم. بعدها با گسترش شبکه‌های اجتماعی، رشاد شعرهایش را در فضای مجازی منتشر می‌کرد.

رشاد را از همان اوایل درک می‌کردم، با سرخوردگی‌های زیادی مواجه شده بود، چه در انجمن‌های شعر، چه اجتماع؛ رشاد برای این جامعه ساخته نشده بود؛ یا حداقل برای این زمانه نبود، رشاد اگرچه به تمام معنا شاعر بود، ولی زبان او همان زبان ژورنالیستی ما در رسانه‌ها بود و از این جهت با وجود همه هنجارشکنی‌های شاعرانه‌اش، همیشه رشاد را دوست داشته‌ام و او را بالفطره هنرمند و هم در بحث مسئولیت‌های اجتماعی، شهروندی رشد یافته‌ می‌دانستم که بر خلاف جریان آب می‌خواست شنا کند؛ اهل تملق و چابلوسی نبود، هر جایی که لازم بود بی‌ملاحظه انتقاد می‌کرد و به واسطه قدرت بداهه‌نویسی عجیبی که داشت بلافاصله دست به قلم می‌برد.

این روحیه رشاد که با هنر شعر آمیخته بود، زرگری می‌بایست تا این زر را بشناسد. و این شد، که این دیوان شعرش را با همه به هم ریختگی‌هایی که داشت و طی سال‌ها در گوشی موبایلش تایپ کرده بود سعی کردیم کمک کنیم به چاپ برسد. هر بار که او را معرفی می‌کردم به ناشران مختلف، باز بر می‌گشت و می‌گفت: می‌خواهم خودت چاپ کنی! و من با وجود همه گیج‌بازی‌های شاعرانگی روح رشاد، و به هم ریختگی‌های متن‌های پراکنده‌ای که با گوشی به واتس‌اپم می‌فرستاد، ناچار کنار آمدم، می‌خواست دیوانی عظیم برایش ببندم! کار سختی بود، صفحه‌آرایم می‌گفت به اندازه چهارتا کتاب روی این کتاب کار کرده‌ام؛ او نمی‌دانست که تازه من چه کشیده‌ام تا این شعرهای به هم‌ریخته را ویرایش کرده و صفحه به صفحه در بخش‌های مربوطه جا داده‌ام. شاعرانگی است دیگر...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها