محمدکاظم کاظمی، شاعر و پژوهشگر ادبی در اردوی آموزشی شعر «آفتابگردانها» تاکید کرد که رباعیسرایان امروز باید از اتکای بیش از اندازه به کشف و مضمونیابی پرهیزکنند.
وی توضیح داد: در این دهه گرایش ویژهای به رباعی رایج شد. شعرها نمادین گفته میشد و شب نمادی از ظلمت، طاغوت و استکبار و خورشید نمادی از انقلاب و معنویت بود. این روحیه انقلابی و پیوندش با خورشید و بعضی از عناصر مثل نور و روززمینه نوعی خاصی از رباعی را ایجاد کرد که در آن این سلسله از نمادها تکرار میشد. پاییز و بهار با هم تقابل پیدا میکرد وخورشید و شب با هم و یا کویر با باران به همین شکل تقابل داشتند.
شاعر «پیاده آمده بودم» استفاده از ضربالمثل و تکه کلامهای محاوره را از شاخصههای رباعی دهه شصت برشمرد و گفت: بعضی از ضربالمثلها که نوعی از مردمگرایی در خود دارند، مثل استفاده از ترکیبها و طعنههای عامیانه و محاورهای، در رباعی آن زمان خیلی رایج شد.
کاظمی عمر آن دسته از رباعیها که با تکیه بر تعابیر محاورهای نوشته شدهاند را کوتاه خواند و افزود: امروز ما رباعیهایی از دهه شصت را به یاد داریم و در حافظه ادبی و جمعی ما به عنوان رباعی فاخر زنده هستند که یا این خصوصیت را ندارند یا خیلی کم با این ویژگی همراه هستند. وقتی شاعر از ترکیب محاورهای استفاده میکند، مسحور این خصوصیت میشود و به فکر هنرنمایی و کارهای ویژهتر نمیافتد. یک الگو و کلیشه نسبتاً ثابت؛ یک تعبیر محاورهای را با عشق یا خورشید همراه میکردند و به همین رضایت میدادند. این تکنیک به این دلیل که قالب و ساخت تقلیدپذیری دارد، خیلی شگفتیآفرین نمیشود؛ یعنی اعجاب خودش را به مرور از دست میدهد.
رباعی در دهه هفتاد کمرنگ شد
این شاعر همچنین به کمرنگ شدن رباعی در دهه هفتاد اشاره کرد و گفت: پس از این موج رباعی مقداری به ابتذال کشیده شد؛ چنان که همه از این الگو استفاده میکردند. به همین دلیل مدتی رباعیسرایی در دهه هفتاد کمرنگ شد؛تا اینکه بعضی شاعران آمدند و فصل دیگری را در رباعیسرایی امروز عرضه کردند. مضمونیابی و کشف، رباعی را وارد فراز دوم خودش کرد. مضمونیابی و کشف در شعر بعضی از شاعران مثل بیژن ارژن زیاد دیده میشود.
کاظمی با بیان اینکه کشف و خلاقیت از ویژگیهای رباعی بعد از دهه شصت است، گفت: کشف کار مهمی است و ولی بعضی وقتها میبینیم که شاعر مجذوب این کشف میشود. درست است که این یک مرحله بالاتر از استفاده از تعابیر محاوره است، ولی بعضی وقتها شاعر از این کشف و خلاقیت استفاده میکند و ما به ازای بیرونی ندارد.
وی شاعران را از اتکای بیش از اندازه به کشف و مضمونیابی برحذر داشت و افزود: ما نباید فقط در این تصور باشیم که با کشف و مضمونپردازیمان یک رباعی خیرهکننده گفتهایم. اصولاً هروقت یکی از شعر ما خیلی حیرتزده شد، چندان خوشحال نباشیم. بهتر این است که مخاطبان با احساس ما همسو شوند، تا اینکه از کشف و مضمون ما شگفتزده شوند؛ چرا که این رباعیها میتواند ماندگاری و جذابیت بیشتری داشته باشد. باید نوعی ترانگی و حس و حال هم در این رباعیها باشد.
این شاعر تاکید کرد: اگر ترانگی و حال و حال شعر در قبال مضمونسازی شاعر کمرنگ شود، شعرش جذابیت خود را از دست میدهد.
کاظمی فراز سوم رباعی امروز را همراه با تأملات عاطفی و احساسی دانست و گفت: شاعران در فراز سوم، رباعی را تأملبرانگیزتر و اجتماعیتر میکنند. در این موج میلاد عرفانپور نقش ویژهای دارد.
این نویسنده همچنین با بیان اینکه هرچقدر عیار هنرمندی را در رباعی بالا ببریم، اثر جذابتری داریم، از رباعی سعید بیابانکی مثال زد و افزود: این رباعی سعید بیابانکی مخاطب را با خودش همراه میکند و میتواند زمزمه ما باشد «آشفته سریم، شانه دوست کجاست / دیوان پر از ترانه دوست کجاست / ای کاش که شاعری در این شهر غریب / میگفت به ما که خانه دوست کجاست»
نظر شما