رضا رفیع، نویسنده و شاعر طنزپرداز کشورمان در «عصرانه شعر طنز پارسی» تاکید کرد که باید بتوانیم از دیگر انتقاد کنیم، انتقادپذیر باشیم و در سایه آیینهای کتاب با نقاط ضعف خود آشنا شویم.
وی افزود: این فرهنگ کتابخوانی جای شکر دارد. دارد کمتر کسی را دیدم که در نمایشگاه کتاب نخرد و همین جای شکرش باقیست. به عنوان نمونه من با حقوق ۸ یا ۹ میلیون تومانی میتوانم یک کتاب ۲۰۰ و ۲۵۰ هزار تومانی را بهراحتی خریداری کنم و خدا را شکر!
این طنزپرداز ادامه داد: آدمهایی که زیاد کتاب میخوانند عاقل هستند. همانطور که در ورودیهای نمایشگاه نوشته است «عقل که کامل میشود سخن کم میشود»، حالا اینکه چرا من زیاد حرف میزنم یا چرا برخی از مسئولان زیاد سخن میگویند منظور همین است و این شعار تفسیر و تعبیر مفصلی دارد.
رفیع گفت: در نمایشگاه کمی که جلوتر آمدم شعار سال نمایشگاه را دیدم که نوشته بود «آینده خواندنی است» این یعنی اینکه باید بخوانیم تا بتوانیم آیندهمان را بخوانیم. در دفتر زمان فتد نامش از قلم/هر ملتی که صاحب قلم نباشد. لذا باید با نوشتن و خواندن خود آیندهمان را رقم بزنیم. کتاب خوب و خواندنی است اما کتابِ خوب، خوب است.
این طنزپرداز تاکید کرد: مثلا یک عزیزی انشایی با مضمون من یار مهربانم، نوشته بود « با نام و یاد خدا قلم را بر صفحه کاغذ میگذارم. چون هیچ چیزی از مردم کشورم پنهان نیست (که نیست). واضح و مبرهن است که کتاب دوست خیلی خیلی خوبی است. کتاب یار مهربان است. آنقدر مهربان که آبجی ثمر به پای آن مانده و به هیچ یک از یارهای مهربان دیگر جواب مثبت نداده است و میگوید حتی اگر خیلی خیلی هم مهربان باشند باز هم انگشت کوچک یار بیزبان نمیشوند. داداش سینای من تمام تقلبهای امتحان دانشگاهاش را از روی آن میبیند. داداش سینا میگوید با اینکه دوستان خوب و مهربان زیاد دارد اما باز هم نمیتوانند جای کتاب را بگیرند. کتاب پندهای فراوانی به ما میدهد. مثلاً همین دیروز مامان مهین کتابی را از کتابخانه آبجی برداشت و به بابا مجید داد و گفت دیدی در کتاب چه نوشته است؟ عندالمطالبه است! من نمیدانم عندالمطالبه کیست. اما هر کس که هست خدا خیرش دهد، چون بابا مجید خیلی خیلی از او حساب میبرد و زود مهربان میشود. همچنبن کتاب سود بسیار زیادی دارد چون هر وقت که ما هوس چیپس و پفک میکنیم از بین کتابهای آبجی پول بر میداریم و از آقاکریم خرید میکنیم آقاکریم به ما آفرین میگوید که چقدر پولهایمان را تمیز نگه داشتهایم. در آخرین قسمت آن نتیجه میگیریم که کتاب خیلی خیلی مهربان است.»
رفیع همچنین در بخشی از سخنان خود با بیان اینکه وظیفه طنزپرداز گوشزدکردن نقاط کاستی و کمی و کجی در دولتمردان و مردم است، افزود: باید تلاش کنیم که بتوانیم از دیگر انتقاد کنیم و انتقادپذیر باشیم. لازم به یادآوری است که ما باید در سایه آیینهای کتاب با نقاط ضعف خود آشنا شویم.
همچنین، سعید بیابانکی، شاعر و پژوهشگر ادبی در این نشست گفت: نام من اولین بار در مجله جوانان امروز موسسه اطلاعات چاپ شد و ماجرایش این بود که من یک سال پشت سر هم به اطلاعات نامه ارسال میکردم و بالاخره پس از یکسال برایم پاسخی آمد که نوشته بود نامههای شما رسید و از این خوشحال بودم که بالاخره نامههای من به این موسسه رسیده است!
وی افزود: موسسه و روزنامه اطلاعات آن زمان نسل ما را ساخت و به ما اعتماد به نفس داد. من روزنامه اطلاعات را مظهر میانه روی و اعتبار میدانم. بزرگان همواره از ۱۰۰ سال قبل تاکنون در این روزنامه قلم زدهاند.
بیابانکی همچنین چند بیتی از اشعارش را خواند:«مافنگی و بیتعادلم میخوانند/ معتاد شدید الکلم میخوانند/ برگرد اگر نه مردم اهل محل/ گنگستر شهر آملم میخوانند/ برگرد برای قهر کردن زود است/ برگرد که آسمان غبارآلود است/ انکار نکن که دوستم داشتهای/ کلیه مدارکش موجود است»
در این نشست همچنین مهدی استاداحمد که افزون بر ۲۰ سال در رادیو و مطبوعات حضور داشته، سردبیر و کارگردان برنامههای مختلف بوده و کتابهای طنز بسیاری از وی به چاپ رسیده است، بیان کرد: آشنایی من با روزنامه اطلاعات از دیگران متفاوت بود. مرا به زور با این روزنامه آشنا کردند.
وی یادآورشد: عموی من آن زمان در اداره برق منطقه خیام کار میکرد. روزنامه اطلاعات نیز در آن محدوده خیام قرار داشت و روزنامه اطلاعات را برای ما میآوردند و به من میداد بخوانم تا برایش تعریف کنم.
استاداحمد همچنین تعدادی از اشعارش را خواند. «تعویق زمان مرگ نامقدور است/ آمادهترین منزل هستی گور است/ وقتی که وفات آنقدر نزدیک است/ آنقدر چرا بهشت زهرا دور است؟》استاداحمد به کنایه گفت: این شعر از رباعیات ویلیام شکسپیر است. مثل همان جملات ویکتور هوگو که در مسیرهای نمایشگاه میبینیم.
در ادامه نیز فرامرز ریحانصفت، شاعر و طنزپرداز کشورمان در سخنانی گفت: اولین باری که نام من در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید، در یکی از ستونهای این روزنامه بود و اولین اثرهای من در ستون شنگولآباد روزنامه بود.
وی یک نمونه از اشعارش را در این نشست خواند: « اين خانه فقط زنگ درش قسمت ما شد!/ ازدور فقط رنگ درش قسمت ما شد!/ ده دختر همسايه دم بخت ولی حيف!/ فحش پسر بی پدرش قسمت ما شد!هي داد زدم بخت پدر مرده كجايي؟! نشنيد و فقط گوش كرش قسمت ماشد! نت وا نشد و عكس رخ يار نيامد!/ اينترنت ما هم خبرش قسمت ما شد/ آن گاو كه شير و كره میداد به مردم/ افسوس كه جای دگرش قسمت ما شد!/ يك عمر فقط وعده كندوی عسل را/ دادند به ما و شكرش قسمت ما شد...»!
سیوچهارمین نمایشگاه بینالمللی تخصصی کتاب تهران با شعار «آینده خواندنی است» از ۲۰ تا۳۰ اردیبهشت ماه در مصلای امام خمینی(ره) و همزمان به صورت مجازی در ketab.ir برگزار میشود.
نظر شما