چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۴
مطالعه کتاب‌های شاخص یک حوزه، کم‌خطرترین راه برای شناخت است

کم خطرترین راه این است که کتاب‌هایی را بخوانیم در جهت جریان اصلی قرار دارند. البته معنی این حرف مطلقا از دست دادن روحیه انتقادی یا تسلیم شدن به جریان اصلی نیست، اما برای فهم درست یک قلمرو، دست کم در آغاز بهترین کار این است. روحیه انتقادی و اجتهادی طبیعتآً در مراحل بعدی به‌دست می‌­آید. 

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، الهه شمس: خواندن چیست و چه کارکردی دارد؟ پاسخ به این سؤال می‌تواند ضرورت خواندن و کسب مهارت آن را به ما نشان دهد. گفته می‌شود، خواندن واقعی یک فعالیت فردی است اما بعضی از‌ دانشمندان معتقدند که خواندن فعالیتی چند قسمتی است. یعنی خواندن گروهی از کلمات که واحدهای معناداری را تشکیل می‌دهند مهارتی فرعی است که برای سریع خواندن در آینده اساسی است. همچنین گفته شده است که خواندن جریان ارتباطی را در هر یک از دیگر مهارت‌های زبانی تسهیل می‌کند. سی و چهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران محمل مناسبی است تا به اهمیت این بپردازیم. جلال پیکانی دانشیار فلسفه درباره مهارت و فرایند خواندن گفت‌وگویی با ایبنا داشته که در ادامه می‌خوانید:

کتاب خواندن به مهارت‌های متنوعی نیازمند است که برخی از آنها برای کتاب‌خوان‌ها شناخته شده است، آیا مهارت خاصی سراغ دارید که از آن کمتر صحبت شده باشد؟
برخی مهارت‌ها و کارها هستند که به‌نظر یک پروسه جا افتاده و یکنواخت دارند و اغلب فقط برخی مهارت‌های اولیه برای آنها کافی است. بهترین مثال برای این موضوع، دوچرخه‌سواری است. از نظر خیلی از افرادی که تفننی دوچرخه سواری می‌کنند، اصلی‌ترین مهارت لازم برای دوچرخه سواری، حفظ تعادل روی دوچرخه، اندکی اراده و نهایتاً داشتن دوچرخه است. اما کسی که بخواهد به درستی دوچرخه سواری کند و در این مسیر اهدافی برای خود ترسیم کرده است و انتظار پیشرفت دارد، به بسیاری از مهارت‌های ناپیدا نیز نیاز دارد. این تمثیل به خوبی نکته‌ای را که قصد دارم به عنوان مقدمه پاسخ به پرسش شما بیان بکنم، در خود دارد؛ بله! کتابخوانی نیز اگر بناست از حد تفنن فراتر برود و به کاری ثمربخش تبدیل شود و از این رهگذر، حوزه فرهنگ تحولات مثبت به خود ببیند، باید با عطف نظر به دسته‌ای از مهارت‌ها و الزامات انجام گیرد. من در پاسخ به پرسش شما، به یک مهارت مهم و نسبتاً ناپیدا اشاره می‌کنم و از آن تحت عنوان «هنر انتخاب درست کتاب» یاد می‌کنم.
 
هنر انتخاب درست کتاب چیست؟
ما معمولاً برای انتخاب کتاب از برخی شیوه‌های رایجی استفاده می‌کنیم که چه بسا قابل مناقشه باشند: معمولاً پرفروش بودن کتاب‌ها، نام ناشر کتاب، شهرت مؤلف یا مترجم کتاب، جذابیت عنوان کتاب، جذابیت موضوع کتاب و نظیر اینها، اصلی‌ترین فاکتور برای انتخاب کتاب هستند.

خب، آیا این شیوه‌ها همیشه غلط از آن در می‌آیند و نباید به این شیوه پیش رفت؟
نخیر! اصلاً؛ من وقتی از مسئله هنر انتخاب درست کتاب صحبت می‌کنم، قصد نقد این شیوه‌ها را ندارم و قصد دارم به کلی از منظری دیگر به مسئله نگاه کنم، من بیشتر می‌خواهم کتاب خوانی را در مقام یک فرآیند ببینم.

نگاه فرآیندی به کتاب خوانی چیست؟
ببینید، اگر قصد شخص از کتابخوانی چیزی فراتر از تفنن و سرگرمی و فخرفروشی و نظیر اینها باشد، لاجرم باید کتابخوانی را یک فرآیند ببیند. مقصود از نگاه فرآیندی به کتاب‌خوانی این است که شخص باید برای خود هدفی متعالی (منظور، متعالی‌تر از صرف تفنن)، از کتاب خوانی ترسیم کند، هدفی که طبیعتاً به اقتضا ماهیت کتابخوانی در بازه زمانی طولانی تحقق پیدا می‌کند. در نتیجه، کتاب خوانی به یک فرآیند تبدیل می‌شود  و در این فرآیند به مهارت‌های پیچیده‌تر و پنهان نیاز است. یکی از مهم‌ترین مهارت‌ها این است که چگونه کتاب‌هایی را انتخاب کنیم که در مسیر فرآیند ما قرار دارند و نه عاملی در مقابل آن. گاهی تعابیری مانند «سیر مطالعاتی فلان موضوع» مطرح می‌شود. در این ایده کم و بیش آنچه مدنظرم است، وجود دارد، اما به‌طور ناقص و گاه معیوب.

تا اینجا بیشتر نکاتی که گفتید، حالت انتقادی و به اصطلاح سلبی داشته است. به لحاظ ایجابی، مهارت انتخاب درست کتاب چیست؟
اول از همه باید انواع کتاب‌ها را بشناسیم. کتاب‌ها توسط طیفی متنوع از افراد با طیفی متنوع از اهداف و به طیفی متنوع از اشکال و ساختارها نوشته می‌شوند. جنبه تجاری مرتبط با کتاب که در قالب صنعت نشر و چاپ خود را نشان می‌دهد و البته گاه نیز جنبه‌های ناخوشایندی مانند کتاب‌سازی و افست غیر مجاز و غیره نیز پیدا می‌کند)، به اقتضا اهداف خود روشنگری‌های لازم را در این مورد انجام نمی‌دهد. خود نویسندگان و مترجمان نیز که دوست دارند طیف وسیعی از خوانندگان، آثارشان را بخوانند نیز سعی می‌کنند متعرض این موضوع نشوند. فقط برخی نویسندگان و مترجمان متعهد هستند که گاه در مقدمه کتاب خود به این نکته اشاره می‌کنند که این کتاب برای چه کسانی نوشته شده است.

بنابراین اول از همه باید بدانیم که آیا کتاب برای ما نوشته شده است یا نه. از کجا این را بدانیم؟ باید بر اساس فرآیندی که برای خود ترسیم کرده‌ایم به این پرسش پاسخ دهیم. فرآیند خود را چگونه ترسیم کنیم؟
من در اینجا فهرستی از موارد را مطرح می‌کنم که تفصیل آنها از این گفت‌وگو بسیار فراتر است و مجالی در حد یک کتاب می‌طلبد. شاید در آینده فرصتی برای آن پیش بیاید. اما عجالتاً به بیان این فهرست اکتفاء می­‌کنم. ما باید در ابتدا قلمرو مطالعه خود را مشخص کنیم. اساساً بدترین آفت مطالعه روشمند و فرآیندی، همه چیزخوانی است. همه چیز خوانی در تضاد کامل با کتابخوانی ثمربخش و غیرتفننی است.

پس از انتخاب قلمرو یا به تعبیر انگلیسی، فیلد، باید سطح خود را تعیین کنیم و بدانیم واقعاً دانش و فهم ما در موضوع مورد بحث چقدر است. به خصوص در حوزه مطالعات عمومی ما اغلب برداشتی اغراق شده از توانایی‌های خود داریم. در این آیتم به طور خاص باید به تفاوت میان دانش و فهم نیز توجه کنیم. معیار توانایی ما در یک قلمرو را صرفاً تعداد کتاب‌هایی که خوانده‌ایم تعیین نمی‌کند. فهمیدن و درک قلمرو مهارت و توانایی­‌ای به مراتب دشوارتر و مهم‌تر است.

در مرحله بعد باید با رجوع مستقیم یا غیرمستقیم به متخصصان حوزه خود، کتاب‌های استاندارد آن حوزه را بشناسیم. خیلی از کتاب‌هایی که در یک قلمرو خاص منتشر می‌شوند، کتاب‌های استاندارد نیستند. مقصود از استاندارد نبودن این است که در جاهایی نقص‌های جدی دارند. برخی از ناشران بزرگ در دنیا و تعدادی از ناشران در ایران، تلاش می‌کنند چنین فهرستی از کتاب‌ها را منتشر کنند. این امر باعث می‌شود تا کار خواننده بسیار راحت‌تر شود.

از یک نظر، استاندارد بودن کتاب امری نسبی است، یعنی بستگی به وضعیت و سطح ما دارد. گاه یک کتاب استاندارد برای شخصی دیگر ممکن است برای ما کتابی غیراستاندارد باشد. مثلاً در قلمرو فلسفه گاه می‌بینیم افراد مبتدی بسیاری، کتاب هستی و زمان مارتین هیدگر را مطالعه می‌کنند. این کار به احتمال زیاد قدم نهادن در بیراهه است.

حتی در حوزه کتب عمومی نیز سال انتشار کتاب بسیار مهم است. کتاب‌های جدید بیشتر مستعد این هستند که در فهرست ما قرار بگیرند. اما این طبیعتاً قاعده کلی نیست. کتاب‌هایی که توسط نویسندگان دانشگاهی نوشته می‌شوند بیشتر مستعد این هستند که کتاب‌هایی روشمند بوده و در نتیجه در فهرست ما قرار بگیرند. باز این نیز قاعده‌ای کلی نیست. اما به هرحال نویسندگان دانشگاهی به اقتضا موقعیت و شغل و بستری که در آن قرار دارند در طول زمان به درجاتی به نوشتن روشمند عادت می‌کنند.

در هر قلمرو، مفهومی داریم بنام «جریان اصلی یا Main stream». کم‌خطرترین راه این است که کتاب‌هایی را بخوانیم در جهت جریان اصلی قرار دارند. البته معنی این حرف مطلقا از دست دادن روحیه انتقادی یا تسلیم شدن به جریان اصلی نیست، اما برای فهم درست یک قلمرو، دست کم در آغاز بهترین کار این است. روحیه انتقادی و اجتهادی طبیعتآً در مراحل بعدی به‌دست می‌­آید. 

به گزارش ایبنا؛ سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران با شعار «آینده خواندنی‌ است» ۲۰ تا ۳۰ اردیبهشت‌ماه در مصلی امام خمینی‌(ره) و همزمان به‌صورت مجازی در ketab.ir برگزار خواهد شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها